محل تبلیغات شما

آموزش و خدمات دیجیتال مارکتینگ




ساختاری ساده برای درآمد بیشتر و کار کمتر • اگر ساعاتی طولانی کار می کنید و شرکت بیش از اندازه به شما وابسته است، در مدیریت سیستم های هدایت کننده کسب و کار و زندگی تان مشکل دارید. • برای مدیریت هر دو حوزه زندگی و کار باید بدانید که زندگی شما مجموعه ای منطقی از سیستم های خطی است که می توانید آنها را کنترل کنید. از روش سیستم سازی استفاده کنید. • سیستم های خود را به دقت بررسی کرده و جزئیات دقیق کارهایی که باید برای بهبود آن انجام دهید را مشخص کنید.
سه مجموعه سند ایجاد کنید: • سند اول اهداف استراتژیک، اهداف شما را تعیین می کند. • سند دوم اصول اجرایی کلی، باورها و ارزش های غالب را به تصویر می کشد. • سومین سند که مربوط به فرایندهای کاری” است که به صورت گام به گام فرایندها را مشخص کرده و جزئیات عملکرد سیستم ها و زیرسیستم های شما را در بهترین حالت مشخص می کند. • سومین سند همه فرایندها را به طور کامل برای کارمندانتان توضیح میدهد. • وقتی روش های خود را ارتقا دادید، مرتبا آنها را تصحیح کنید تا بهروز باقی بمانند و کارایی خود را حفظ کنند. • استفاده از روش سیستم سازی” به زمان و تلاش نیاز دارد. به دنبال کمال نباشید، اما کاری کنید که این مدل موفق عمل کند. • این رویکرد منظم، بیشترین کنترل بر کسب و کار و زندگی را به ارمغان می آورد.
آنچه در این چکیده می‌آموزید: 1 .چگونه برای بهبود کسب و کار و زندگی خود از تحلیل سیستم ها استفاده کنید؟ 2 .چگونه سیستم های خود را مدیریت کنید؟ 3 .چرا و چگونه باید اهداف، ارزش ها و فرایندهای خود را مستندسازی کنید؟
سام کارپنتر، نویسنده و مهندس پروژه، مالک شرکت سنتراتل در حوزه پاسخگویی تلفنی است که 15 سال به سختی دوام آورده و اکنون به سودآوری رسیده است. وقتی کارپنتر 80 ساعت در هفته کار می کرد تا مالیات و عوارض بپردازد، شخصی بسیار عصبی، هیجانزده و ناامید بود. او با قهوه خیلی زیاد و خواب خیلی کم زنده بود. سپس، در یک لحظه به درک بزرگی رسید. او ناگهان دریافت که تعداد زیادی از سیستم های مختلف، زندگی و کار او را هدایت می کنند. او فهمید با کنترل و تکمیل این سیستم ها می تواند بسیاری از مسائل پیچیده را حل کند. این ادراک، زندگی او را تغییر داد.
اکنون،کارپنتر تنها چند ساعت در هفته کار می کند و از زندگی خود لذت می برد. او برای همه کارهایی که می خواهد انجام دهد، زمان کافی در اختیار دارد و کسب و کارش به خوبی پیش می رود. مطلب نیروبخش این کتاب، دیدگاه شخصی کارپنتر به عنوان صاحب کسب و کاری است که موضوعات را برای خود مجسم کرده است. این کتاب بازتابدهنده نظریات تئوری مشاوران و استادان مدیریت نیست. کارپنتر رویکرد مدیریت سیستم خود را به خوبی تشریح می کند، به نحوی که می توانید از روش های او برای بهبود فعالیت ها و زندگی شخصی خود استفاده کنید. آیجیتالی مطالعه این کتاب را به صاحبان کسب و کارهای کوچک و همه افرادی پیشنهاد می کند، که می خواهند روش هدایت زندگی خود را بهبود بخشند.
رویکرد سیستمی آیا زمان زیادی را صرف کار می کنید ولی احساس می کنید به هیچ چیز نمی رسید؟ اگر یک روز سرکار نروید، شرکت از هم می پاشد؟ آیا صدها پیام منتظر دریافت پاسخ شما هستند؟ اگر چنین است، برده کار خود هستید و این نشانه واضحی از عدم مدیریت صحیح سیستم ها، یعنی نخ های تشکیل دهنده پارچه زندگی است. زمان آن رسیده که یاد بگیرید زندگی شما در محل کار و در خانه مجموعه ای منطقی از سیستم های خطی است که می توانید آنها را کنترل کنید.
با کشف، تحلیل و بهینه سازی روش های اداره زندگی و کسب و کار خود، می توانید به سرعت همه کارهای خود را ساده کرده و بهبود بخشید. بسیاری از اساتید بزرگ داشتن رویکردی جامع و کلی نگر به بهبود شخصی را پیشنهاد می کنند، اما روش تحلیل سیستم ها بر اساس تاکتیکی مخالف این رویکرد است. سیستم های فردی خود را به اجزای کوچکتری تقسیم کرده و زیرسیستم های آنها را مشخص کنید. تا جایی که می توانید فرایندها را اثربخش کنید. برای ایجاد این تغییرات و دستیابی به نتایج بزرگ، دیدگاهی تازه و جدید بر مبنای یک مفهوم اساسی و واحد داشته باشید: سیستم های منطقی ترتیبی” مرکز همه چیز هستند. یک گام شما را به گام دیگر راهنمایی می کند، که آن نیز به گام بعدی متصل می شود. زیرسیستم ها، سیستم های ترتیبی شما را شکل می دهند و همه آنها طبق پروتکل هایی که تعریف کرده اید، کار می کنند.
برای مثال، هر روز معمولی، خود یک سیستم است. اجزای معمولی یا زیرسیستم های یک روز معمولی را در نظر بگیرید: از خواب بیدار می شوید، مسواک می زنید، به حمام می روید، لباس می پوشید، صبحانه می خورید، سر کار می روید، کار می کنید، ناهار می خورید، کارهای بیشتری انجام می دهید، به خانه بر می گردید، شام می خورید، تلویزیون تماشا می کنید، مسواک می زنید و می خوابید. برای بهتر کردن زندگی خود، بر یک زیر سیستم مثال صرف ناهار تمرکز کنید و آن را بهبود ببخشید. مثال به جای چیزبرگر سالاد بخورید. سپس، زیرسیستم دیگری را تصحیح کنید، مثال عصر به جای تماشای تلویزیون، کتاب بخوانید.
تقریبا همه‌چیز مکانیکی و در نتیجه به سادگی قابل بهبود است
در تحلیل سیستم ها و مدیریت سیستم ها از روشی استفاده کنید که امکان کنترل جزئیات کسب و کار و زندگی شما را با تنظیمات مکانیکی ساده در زیرسیستم ها و زیر-زیر سیستم ها فراهم آورد. وقتی زندگی و کار خود را به عنوان وسیله یا وسایل مکانیکی قابل کنترل ببینید، برای استفاده از روش سیستم سازی” آمادگی دارید. از این گام های قابل پیش بینی، ساده اما متحول کننده استفاده کنید:
• هر چیزی را ثبت کنید: با نوشتن اهداف تاکتیکی، فرایندهای معمول و اصول راهنما، یک دفترچه تصمیم گیری درست کنید. این مستندسازی مشابه روش مهندسان در ثبت نحوه عملکرد تجهیزات و نحوه استفاده از آنها است. در اصل، برای هر مورد یک دفترچه راهنما درست می کنید و در نتیجه به روش های قدیمی و اشتباه خود باز نمی گردید.
• همه سیستم های خود را به دقت بررسی و تنظیم کنید: اغلب کارهای روزمره در یک سلسله کارهای گام به گام و قابل پیش بینی” تکرار می شوند. سیستم های کسب و کار و زندگی فعلی خود را مشخص کرده و تحلیل کنید تا نحوه عملکرد آنها را دریابید. دیدگاهی داشته باشید که شما را از همه فعالیت های روزمره زندگی و کسب و کارتان بیرون برده و از آنها فراتر ببرد، در نتیجه نگاهی بی طرف و بدون احساسات تعصب آمیز به سیستم های خود خواهید داشت و آنها را مواردی می دانید که قابل دست کاری و تعمیر هستند. با کالبد شکافی و بهینه سازی زیر سیستم های هر فرایند، آنها را یکی یکی تنظیم کنید. کار خود را آنقدر ساده کنید تا وقتی که به ساده ترین راه حل ممکن برسید. وقتی روش های خود را بهبود ببخشید، پیشرفت سریعی را تجربه خواهید کرد. اگر آنها را اصلاح نکنید، هیچچیز تغییر نمی کند. سیستم های کسب و کار شامل خدمات مشتریان، کنترل کیفیت، خرید، استخدام کارمندان، پرداخت هزینه ها و … هستند. زیرسیستم ها شامل برنامه ها یا راهکارهای تعمیرات و نگهداری کامپیوترها یا فرایندهایی برای رفع شکایات مشتریان هستند. شاید شرکت شما به سیستم ها و زیرسیستم های جدید احتیاج داشته باشد.
• از سیستم های خود حفظ و نگهداری کنید: اگر به دقت همه سیستم ها، زیرسیستم ها و زیر- زیرسیستم های خود را تحلیل و تعمیر کنید، تغییرات و بهبودهای تدریجی و ادامه دار باعث می شود که همه چیز به خوبی پیش برود. آنها را حفظ و نگهداری کنید تا همیشه بهینه عمل کنند.
مستندسازی اغلب سیستم ها بسیار کارا هستند. شما باید روشی برای شناسایی مشکلات داشته باشید. وقتی بفهمید کدام یک از سیستم های زندگی یا کسب و کار مشکل ساز هستند، در شرایطی ایده آل برای تعمیر و نگهداری آنها قرار می گیرید. با این وجود، این فقط بخشی از موضوع است: شما باید مستندسازی کنید و تمامی موارد را ثبت کنید.
ماشین های پیچیده، دفترچه های راهنمای کاملی دارند که مردم می توانند بدون خراب کردن این دستگاه ها از آنها استفاده کنند. به همین ترتیب، باید زمانی را به نوشتن جزئیات مقررات و فرایندهای شرکت خود اختصاص دهید. این مستندسازی نحوه عملکرد عالی سیستم را یادآوری کرده و در اتخاذ تصمیمات به شما کمک می کند. کارمندان به موارد مکتوب توسط شما پیرامون فرایندهای کلیدی نیاز دارند تا بتوانند عملکرد سیستم ها را در سطح عالی نگه دارند.
مستندسازی بخش دشوار سیستم سازی است، اما بسیار حیاتی و مهم است. این کار نشان میدهد که کسب و کار و زندگی شما ترکیبی از سیستم های متنوع” با اهداف و روش های خاص است. مستندسازی سه جزء دارد: 1 .اهداف استراتژیک سندی یک صفحه ای تهیه کنید که فهرستی از اهداف اصلی شخصی و کسب و کارتان در آن نوشته شده باشد. فهرستی از گام های کلی خود و کارمندانتان برای درک این اهداف تهیه کنید. تا جایی که ممکن است گام هایی واقع گرایانه تعریف کنید، زیرا این فهرست مسیر شما را مشخص می کند. حداقل 6 تا 8 ساعت را به تهیه این اسناد حیاتی اختصاص دهید. سپس آن را در اختیار کسانی بگذارید که نظراتشان در این مورد مفید خواهد بود مثل همسر، کارمندان یا شرکا. برای نمونه، یکی از اهداف شرکت ِسنتراتل این است: استراتژی اصلی ما این است که سیستم های کسب و کار را با جدیت در راه تکامل به کار گیریم.
2 .اصول کلی اجرایی وقتی اهداف خود را تعیین کردید، اصول اصلی را بر اساس ارزش ها و تجربیات خود ثبت کنید. این اصول راهنمایی حیاتی برای تصمیم گیری و نشان دهنده باورها و اولویت های اصلی شما است. آنها تمرکز مورد نیاز شما و کارمندانتان را تأمین می کنند. تهیه و تصحیح این سند دو یا سه صفحه ای باید 10 تا 20 ساعت طول بکشد. شرکت سنتراتل 30 اصل اجرایی کلی دارد، از جمله: ما آتش نشان نیستیم، ما متخصصان پیشگیری از آتش سوزی هستیم. ما مشکلات را مدیریت نمی کنیم، بلکه در مرحله اول، در ارتقا و تعمیر سیستم ها برای جلوگیری از بروز مشکلات تلاتش می کنیم. یک اصل دیگر میگوید: ترتیب و اولویت بندی حیاتی است. ما اول بر مهمترین فعالیتها کار می کنیم.
3 .فرایندهای کاری کارمندان می توانند به تهیه اسنادی کمک کنند که پروتکل های اولیه و اساسی فعالیت ها را تشریح می کند. روش صحیح انجام هر فرایند را روی کاغذ بنویسید و تا جایی پیش بروید که نسخه ای ایده آل و گام به گام از هر سیستم ارائه کنید. همه اطلاعات را به شکل سؤال و جواب های صریح، شرح دهید. در ابتدا به مشکل سازترین سیستم بپردازید. نوشتن جزئیات فرایندهای کارها، این اطمینان را به شما می دهد که سیستم به خوبی کار خواهد کرد.
مدیران و کارمندان شرکت سنتراتل هر سیستم را به تنهایی تحلیل می کنند، آن را به طور کامل مستندسازی کرده، دلایل هر مشکل یا عدم کارایی را مشخص می کنند، برنامه هایی برای برطرف کردن این نگرانی ها در نظر می گیرند و طرح اولیه فرایندهای کاری بازبینی شده را می نویسند. سپس پروتکل جدید را در شرایط سخت آزمایش می کنند تا مطمئن شوند که از عهده تشخیص مشکلات و ارائه راه حل مناسب بر می آید. وقتی یک فرایند کاری این معیارها را داشته باشد، سنتراتل آن را به نیروی کار خود داده و همه کارمندان را موظف می کند که به دقت از آن پیروی کنند. در حال حاضر، سنتراتل از 300 فرایند کاری استفاده می کند. بسیاری از آنها تنها چند خط توضیح دارند. برخی آنها نیز حدود 6 صفحه هستند.
باید اطمینان حاصل کنید که فرایندهای کاری شما همیشه بهترین راه حل ممکن است، اما روش های خود را فقط به حوزه مشکلات محدود نکنید. در حقیقت باید برای هر فعالیت مهمی فرایند کاری” ایجاد کنید. تهیه دستورالعمل های باکیفیت برای هر کار، به زمان و تلاش زیادی نیاز دارد، اما هنگام آموزش کارمندان جدید در وقت صرفه جویی خواهد شد. یادداشت های مکتوب حاوی جزئیات اجرای هر فعالیت، افراد جدید سازمان را قادر می سازد تا روش انجام دقیق، سریع و موثر کارها را بدانند. به علاوه، دستورالعمل های مکتوب به شما کمک می کند که کسب و کار خود را تا حد ممکن حرف های پیش ببرید، در نتیجه رقبا به سختی می توانند به اندازه شما هدفدار و متمرکز کار کنند و برای مشتری تجربه یکسانی را خلق کنند.
در راهنمای ساخت دستورالعمل های کاری” شرکت سنتراتل، فهرستی از اصول دقیق برای ایجاد دستورالعمل های کاری نوشته شده است. بر اساس این اصول: برای شرح فرایندها، تا حد ممکن اطلاعات اضافه کنید، اما این کار را به روشی انجام دهید که یافتن اطلاعات آسان باشد. از فهرست بندی الفبایی، عناوین فرعی منطقی و جملات با ساختار ساده و دقیق استفاده کنید.
این سه سند اصلی به شما در داشتن تسلط بر کارتان کمک می کند. آنها جزئیات مواردی که می خواهید به آنها دست یابید، دیدگاه ها و نظرات شما درباره کارها و مخصوصا، نحوه عملکرد شما و کارمندانتان برای انجام آنچه در توان دارید و دستیابی به اهداف را مشخص می کنند. با داشتن چنین مستنداتی، شما و کارمندانتان نقشه راه بسیار ارزشمندی در اختیار دارید که شما را در مسیر صحیح نگه می دارد. مستندسازی به شما امکان میدهد تا تمرکز خود را حفظ کنید. این روش سیستمی به ملاحظات دیگری نیز بستگی دارد که عبارتند از:
• لازم نیست دستورالعمل های کاری شما کامل و بی نقص باشد: هیچ کسب و کاری کامل نیست. تلا ش برای دستیابی به کمال در رویکرد تحلیل سیستم و مدیریت سیستم بهره وری پایینی دارد. وقتی در حال ارتقای روش های کاری هستید، برای پاک کردن آنها از هر عیب و نقصی، آنها را بیش از حد پیچیده نکنید. از طرف دیگر، اهداف استراتژیک و روش های کلی اجرایی خود را تا جایی که می توانید کامل و بی نقص کنید.
• تصمیمات نامناسب اتخاذ نکنید: اقدام نکردن نیز یک انتخاب است. پس اگر در برخی موارد اقدام نمی کنید، خودتان مسئول هستید. بنابراین برای موارد مهم اقدام کنید. تصمیم نگیرید که صورت حساب ها را پرداخت نکنید، ورزش نکنید، تغذیه صحیح نداشته باشید یا خانه تان را تمیز نکنید. ناتوانی مردم در تصمیم گیری، اغلب منجر به نتایج نامناسب می شود. حتی این رویکرد منظم و سیستم سازی نمی تواند شما را از اتخاذ تصمیمات مهم نجات دهد.
• انضباط شخصی داشته باشید: هر تغییر بزرگ به فداکاری، عزم و اراده و تلاش نیاز دارد.
• از طفره رفتن و تنبلی دوری کنید: اجتناب از انجام اقدامات زمانبر بدترین دشمنی است که می تواند به شرکت شما آسیب برساند. کار بهبود سیستم ها را همین امروز شروع کنید، نه فردا. طفره رفتن یعنی نداشتن شجاعت کامل، زندگی شما را ویران می کند.
• در جستجوی کارمندان بی عیب و نقص نباشید: چنین افرادی وجود ندارند. در عوض، تا جایی که در توان دارید، محیط کار بی نقصی برای کارمندان خود ایجاد کنید. این مؤثرترین ابزار استخدامی شما است. افرادی خوشبین و پذیرا استخدام کنید که بتوانند با این روش هماهنگ شوند.
• با کارمندان بیشتر در ارتباط باشید: هر چه اطلاعات بیشتری در اختیار کارمندان خود بگذارید، بهتر است. هرگز آنها را مجبور نکنید که زمان شان را برای حدس زدن رویدادهای احتمالی یا تلاش برای تجسم اجزای مهم فعالیت شما صرف کنند. به جای آن، فرایندهای مورد استفاده خود و دلیل استفاده از آنها را دقیقا برایشان تشریح کنید.
• از وقت خود هوشمندانه استفاده کنید: بهترین ساعات کاری” شرکت خود را شناسایی کنید. چالش برانگیزترین کارهای شرکت را که به افراد مختلف مربوط می شود، در این ساعات پیگیری کنید.
مکانیزمی ساده و در عین حال قدرتمند برای تغییر سیستم سازی” ساده و شفاف است.سیستم های اساسی خود را مشخص کرده و زیرسیستم های آنها را تنظیم کنید تا همیشه بهترین عملکرد ممکن را داشته باشند. همین. این استراتژی متکی به توجه دقیق به ویژگی های سیستم های کاری و شخصی شما همانند یک دستگاه مکانیکی است. سپس آنها را تغییر دهید به نحوی که برای شما کار کنند نه برعلیه شما. تنظیم و بهبود سیستم ها و حفظ آنها زندگی شما را به شدت تغییر خواهد داد. در نتیجه شادتر خواهید شد و در هر کاری که انجام می دهید، مبتکرتر و ثابت قدمتر می شوید. این رویکرد اعتمادبه نفس شما را افزایش می دهد زیرا باعث می شود کنترل کار و زندگی تان را در دست بگیرید.
منبع:

با سئو کار خود را شروع کنید
قبلا در مورد اهمیت سئو صحبت کردیم، اینجا نمی خواهیم دوباره با آمار و ارقام شما را خسته کنیم، نه. تاکنون دریافته اید که سئو کمک می کند شما مشتریانی را هدف بگیرید که به دنبال خدمات شما  هستند و آن را جستجو می کنند و می خواهند به خدمات شما برسند.
یکی از دوستان ما کارگاهی داشت که آنجا مشغول تهیه گلدان های بتنی و مینیمال بود و در این زمینه فعالیت می کرد. مشخص است که تنها کسانی که برای خریدن گلدان های بتنی با طراحی خلاقانه در اینترنت جستجو می کردند، مشتری وی بودند. بنابراین ما برای آنلاین کردن کسب و کارش وقت گذاشتیم و سایت وشی را آماده کردیم تا برای خریدن گلدان های بتنی آماده رتبه گرفتن شود، و همینطور هم شد و نه تنها کسانی که فقط دنبال خریدن گلدان های بتنی بودند بلکه کسانی که گلدان های فانتزی می خریدند ولی با گلدان های بتنی آشنا نبودند نیز به این محصولات علاقه پیدا کردند.

کسانی که در حوزه گلدان بتنی” دنبال دیدن محصولات بتنی بودند مشتری اصلی دوست ما بودند.
کسانی که با چیزی به اسم گلدان بتنی” آشنایی نداشتند، مشتریان درجه دو بودند و ما می توانستیم از این کاربران هم مشتری بسازیم. بنابراین آنها را هم هدف گرفتیم.
اما چگونه؟ خب این فرایند پیدا کردن مشتری را شما قرار است در دوره آموزشی کاملا درک کنید اما قبل از آن باید با گوگل به طور کامل آشنا شوید.

با گوگل این موجود زشت آشنا شوید
همانطور که قبلا هم در موردش صحبت شد، موتور جستجو مجموعه ای از سیستم های رایانشی حرفه ای و بسیار بزرگ هستند که اینترنت را پایش کرده و اطلاعات را جمع آوری می کنند. آنها از اطلاعاتی که در اینترنت است به روش های مختلف تفکیک سازی انجام می دهند و فهرست های بزرگی برای خود می سازند.
موتورهای جستجو از طریق یک وب سایت مثل www.google.com یا www.bing.com یک فرم جستجو در اختیار کاربر قرار می دهند. کاربران سپس می توانند در این موتور ها آنچه را که در اینترنت به دنبالش هستند پیدا کنند. هر موتور جستجویی بتواند موارد بهتری ارائه کند، کاربران بیشتری خواهد داشت. همین مسئله پیدا کردن بهتر باعث شده تا گوگل مخاطب بیشتری داشته باشد (بیشتر از 85 درصد کل جستجو در اینترنت – به همین خاطر من بعد وقتی از موتور جستجو صحبت می کنیم منظورمان گوگل است)، بنابراین کسانی که میخواهند وب سایت شان در نتایج جستجوی گوگل به
کاربران ارائه شود، باید توجه گوگل را کسب کنند.

گوگل چطور سایت شما را پیدا می کند؟
گوگل اقدامات بسیار زیادی انجام می دهد تا بتواند بهترین موارد جستجو شده را به کاربران خود نمایش دهد، به همین خاطر باید کل اینترنت را زیر و رو کند تا بهترین سایت ها را پیدا کند. گوگل تقریبا از کسی اجازه نمی خواهد تا سایت ها را در دایره اطلاعاتی بزرگ خود ذخیره کند. بنابراین گوگل به یک قانون اساسی نیاز داشت تا برای هر مدیر سایتی مشخص کند که چطور وب سایت شان را در گوگل نمایش دهند.
از آنجا که گوگل نمی توانست روش های استفاده از قوانین را آشکارا کند، آن را تبدیل به فرمول های پیچیده ای کرده که همه آنها از معیارهای مشخصی استفاده می کنند و هر کسی این معیارها را بهتر در سایت خود استفاده کند، نزد گوگل محبوبیت بیشتری خواهد داشت. به فرمول های جستجویی که گوگل استفاده می کند الگوریتم جستجو Search Algorithm و معیارهایی که سایت ها استفاده می کنند فاکتورهای رتبه بندی Ranking Factors می گویند.

الگوریتم های سری گوگل چه هستند؟
الگوریتم های گوگل، که با اسم های مختلفی رمز گذاری و حتی معرفی شده اند (فقط هدفِ الگوریتم بیان می شود). گوگل در ابتدا جستجوی خوبی ارائه نمی کرد، زمانی که موتور جستجوی دوم دنیا یعنی Bing بینگ، مایکروسافت معرفی شد، گوگل سعی کرد کیفیت خودش را چندین برابر کند. به همین خاطر چند الگوریتم جستجو معرفی کرد که آنها را با نام حیوانات مشخص کردند. مثل الگوریتم پاندا و پنگوئن

فاکتورهای رتبه بندی
تا به امروز توسط کارشناسان برجسته سئو، برخی متخصصین گوگل و کاربران دیگری در دنیا تقریبا تا 200 مورد فاکتور رتبه بندی را گزارش کرده اند که چون فهرست بسیار بزرگی دارد و هر مورد نیاز به توضیحات مخصوص دارد، لازم است به وبلاگ آیجیتالی مراجعه کنید و آن را کامل بخوانید. اما مهم است بدانید که آیجیتالی در طول دوره سئو، به شما می آموزد چطور سایت خود را با این 200 فاکتور سازگار کنید و بهترین کار ممکن را انجام دهید. پس نگران این فاکتورها نباشید چون که قرار است، بیاموزید چطور از آنها برای گرفتن صفحه اول گوگل استفاده کنید!
رتبه بندی در گوگل چیست؟
در واقع رتبه بندی، به این معنی است که گوگل از الگوریتم جستجو برای شناخت یک سایت و از فاکتورهای رتبه بندی برای تعیین کیفیت همان سایت استفاده می کند. به این ترتیب، گوگل به هر سایتی یک امتیاز می دهد (ما برای ساده تر کردن درک رتبه بندی از کلمه امتیاز استفاده کرده ایم). وقتی یک کاربر جستجوی خود را در اینترنت شروع می کند، سایت ها بر اساس امتیازی که برای آن جستجو از گوگل دریافت می کنند، به ترتیب امتیاز در برگه نتایج فهرست می شوند.

هر سایتی که امتیاز بهتری داشته باشد در بالاتر قرار می گیرد، و کاربران هم تقریبا به طور فطری می دانند که اولین گزینه بهتر از باقی موارد است، به همین خاطر کاربران زیادی (بیشتر از 47 %) رتبه اول گوگل را انتخاب می کنند، سپس نتایج بعدی را هم کلیک می کنند. پس هدف هر سایتی از افزایش کیفیت اینست که این رتبه اول را کسب کند.

اما چالش اصلی رسیدن به صفحه اول گوگل است. پس آماده شوید سراغ این چالش برویم.


منبع:

https://aigitali.com/google-workflow/




سئو و برندینگ
دقیقا همان چیزی که به آن نیاز دارید
سراغ یک دیجیتال مارکتر (Digital Marketer) یا بازاریاب آنلاین بروید و بخواهید به شما راه های خوبی برای گرفتن مشتری از طریق سایت پیشنهاد دهد. خب قطعا روش های زیادی به شما پیشنهاد می کند، از تبلیغات گرفته تا بازاریابی به روش های مختلف و همینطور سئو. اما چیزی که شما باید زمان خود را معطوف به آن کرده و هزینه خود را برای آن صرف کنید چیست؟
از آنجایی که هیچ کسب و کاری مشابه ندارد و هیچکدام مثل دیگری نیست، پس مشاوره ای که احتمالا دریافت می کنید می تواند با مشاوره های دیگر تفاوت داشته باشد. اما شاید دنبال یک گزینه ایده آل باشید که به شما کمک کند فروش خود را برای سایت تامین کنید آن چیزی نیست
جز سئو و
مهمترین چیزی که می تواند با سئو درآمیخته شود برند است.
ما قبلا در این مورد صحبت کردیم و گفتیم چرا به برند نیاز دارید. اینجا می خواهیم در مورد چیزهایی صحبت کنیم که برند با خودش به سئو می آورد.

اقتدار Authority
یکی از اصلی ترین دلایل بهتر بودن ادغام سئو با برندینگ اینست که اقتدار سایت را به شدت افزایش می دهد. کاری که لازم است انجام دهید اینست که برند خود را وارد جریان سئوی سایت کنید. گوگل به برندها علاقه دارد و اگر شما و رقیب تان یک محتوا را نوشته باشید، گوگل سایتی را ترجیح می دهد که برندینگ بهتری دارد.
اینکه اقتدار چیست و چگونه می توان آن را افزایش داد در میانه های راه آموزش سئو قرار دارد و اینجا زمان مناسبی برای صحبت در مورد آن نیست.

لینک سازی Link Building
شاید کم و بیش در مورد لینک سازی مطالعه ای داشته یا مقاله هایی را خوانده اید. اما باید بدانید که یکی از اصلی ترین بخش های سئو، بک لینک است. سایت های کوچک برای موفق شدن در سئو می خواهند توجه گوگل را جلب کنند پس به برند های بزرگ لینک می دهند. این شکل کار را اکنون برای برند خود در نظر بگیرید، سایت های ضعیف به شما لینک می دهند، هم شما و هم آنها قوی شده سپس در مرحله بعدی این چرخه تکرار می شود و برندهای بیشتری به شما لینک می دهند، این جریان لینک باعث می شود سایت شما بیشتر رشد کند و برند شما اقتدار بیشتری کسب کند. اگر برند داشته باشید یا بسازید چنین چیزی در انتظارتان است، اما بدون برند، شما راه به جایی نمی برید.

انتخاب کاربران بین نتایج جستجو
قبلا هم گفتیم کاربران بین نتایج جستجو سایت برندهایی که قبلا به آنها سر زده اند را دوباره انتخاب می کنند (اگر تجربه کاربری سابق، خوب باشد) این روال نه تنها برای جستجوهای عادی و روزانه بلکه برای خرید هم بسیار تاثیر گذار است. بیشتر از نصف کاربران همیشه نتایجی را باز می کنند که سابقه خرید از آنها را داشته اند.

جستجوی برند
اکنو ن گوگل در گراف دانش و همینطور نوار بالایی برای کاربران جزئیات بیشتری نمایش می دهد. وقتی برند شما در حدی بزرگ باشد که برای گوگل کاملا شناخته و معتبر شود، گوگل آن را به کاربران پیشنهاد می کند. همینطور وقتی برند شما برای زمینه فعالیتی شناخته و اعتبار کسب کند، گوگل آن را برای برخی جستجوهای کاربران نمایش می دهد. مثلا در زمینه های فروشگاه اینترنتی دیجی کالا حتما جزو پیشنهادات گوگل است.

سیگنال های شبکه اجتماعی
البته که مردم در مورد برندها در شبکه های اجتماعی صحبت می کنند و همین کمک می کند گوگل تشخیص بهتری در مورد این برندها داشته باشد و البته که توجه بیشتری هم به آن می کند. و به همه شان این را هم اضافه کنید که جمع آوری داده ها در مورد برند هایی که در شبکه های اجتماعی، سرتاسر وب، فروم ها، وب سایت ها و … در مورد آن صحبت (Mention) می شود آسان است پس مشخص است که برند ها نقش خوبی در سئو دارند.
از اساسی ترین سوال ها: اصلا سئو چه ارتباطی با دامنه دارد و دامنه خوب چطور در سئو تاثیر گذار ظاهر می شود؟

اگر بخواهم رو راست باشم، می گویم که از نظر فنی برند یک فاکتور جستجو نیست، اما برند بودن خود به تنهایی کمک زیادی به رتبه گرفتن می کند. چیزی که گوگل آشکارا به آن پرداخته و متخصص های مختلف درمورد آن به بحث پرداخته و این موضوع را تایید کرده اند.

فاکتور جستجو چیست؟
فاکتور جستجو فقط از نظر فنی بررسی می شود. موتور جستجوی گوگل روش های زیادی برای رتبه بندی سایت دارد، که الگوریتم نامیده می شود. کار الگوریتم اینست که از فاکتورهای جستجو (قوانینی که تعیین شده) استفاده کند تا بتواند سایت ها را رتبه بندی کرده و در نتایج نمایش دهد.
گوگل اصلا برند را در بین فاکتورهای جستجو بازی نمی دهد. گوگل هیچ وقت داد نمی زند که چون کوکا کولا برند بهتری نسبت به پپسی و … است بیایید رتبه آنها را بهتر کنیم. نه اصلا اینطور نیست.
اما برند ها تاثیر زیادی روی نتایج جستجو گذاشته اند. هر چه به بازارهای پر رقابت سئو نزدیک می شویم می بینیم که قدرت برند ها باعث شده رتبه خوبی نصیب سایت ها شود. یعنی هر چه برند بهتر باشد رتبه های بهتری هم به مراتب (نه همیشه) نصیب سایت ها می شود. بنابراین می توان برند ها را با لینک ها مقایسه کرد. هر چه لینک ها کیفیت بهتری داشته باشند تاثیر بیشتری دارند و مهم اصلا تعداد لینک نیست، و برند هر چه بزرگ تر باشد گوگل سعی دارد آن را بالاتر قرار دهد.

نتیجه گیری از برندینگ و سئو
برندینگ کمکی بزرگ به سئو می کند و سئو می تواند در رشد و توسعه برندها بسیار تاثیر گذار باشد. اکنون اگر این دو مورد را ترکیب کنید، می توانید استراتژی خیلی خوبی برای توسعه سایت و همینطور رقابت در هر بازاری را در دستور کار خود قرار دهید. برند به شما کمک می کند سایتی قوی بسازید. و سئو که در ابتدا با کمک برند به سایت قوت می بخشد می تواند بخش دوم ماجرا باشد و در رشد سایت و همینطور گسترش و اعتبار برند نیز تاثیر بسیار زیادی بر جای بگذارد.

بنابراین اگر تصمیم ندارید برند خوبی بسازید که هیچ. اما برای ساختن برند خوب پیشنهاد می کنیم تمام شرایط برای ساختن آن را در نظر داشته باشید، برند خود را به دنیا بیاورید، برای آن لوگو طراحی کنید و اگر سایت ندارید با برند خود، یک سایت خوب بسازید. اگر یک نام برند انتخاب کنید که با نام سایت و آدرس دامنه یکی باشد بسیار عالی خواهد بود. البته که برخی کاربران باید با هاست و دامنه آشنا شوند. ولی برای انتخاب یک نام دامنه خلاقانه به ابزار نیاز دارید که می توانید در وبلاگ آموزش آن را ببینید.

نتیجه گیری
از مبحث سئو بر اساس برند نتیجه می گیریم وقتی بدنبال نوآوری در اینترنت باشید و چیزهای جدیدی ارائه کنید که اتفاقا یک نام ویژه و اختصاصی برای برند آن در نظر گرفته اید، می توانید منتظر شکوفایی کسب و کارتان باشید. هر چه بیشتر روی کیفیت کارتان و گسترش نام برندتان در اینترنت تلاش کنید به همان اندازه هم بازخوردهای آن برایتان خوب خواهد بود.


منبع:

https://aigitali.com/seo-relationship-with-branding/




ارتباط سئو و برندینگ
شما می خواهید برای کسب و کار خود یک روش بازاریابی رایگان بسازید و آن هم گرفتن رتبه از گوگل است. تابحال هر چه بشما در مورد سئو گفته شده را بهتر است دور بریزید یا به آنها مثل سابق استناد نکنید؛ چون ما می خواهیم روند سئو که از 2015 بشدت تغییر کرده (به خاطر الگوریتم رنک برین گوگل که در ادامه توضیح داده شده) و تا به امروز یعنی اوایل سال 2020 که دوباره جهت دهی آن توسط گوگل جابجا شده را، بررسی کنیم.

بله اکنون گوگل علاقه ندارد هر برگه ای را از هر سایتی به کاربران تحویل دهد، کافیست یک سایت با کیفیت را شناسایی کند، سپس سعی می کند مطالب بیشتری از آن سایت به کاربران نمایش دهد و اگر متوجه شود که کاربران به آن علاقه نشان می دهند آن را به کاربران بیشتر نشان می دهد.

اصل موضوع اینست: آیا گوگل ما را قبول کرده و به سایت کسب و کار ما اعتماد می کند؟ خب راه آن از امروز به بعد با چیزی که تا امروز آموخته اید کاملا متفاوت است. گوگل دوست دارد، برندها را تشویق کند محتوای با کیفیت تولید کنند تا آن را به کاربران نمایش دهد. از این ها گذشته، سئو فقط رتبه گرفتن نیست. مثلا؛ یک سایت ترافیک مستقیمش 80 درصد است (و بقیه آن از کانال های دیگر مثل گوگل و… است) یعنی می تواند ترافیک بیشتری از گوگل کسب کند (ولی رتبه خوبی در گوگل ندارد). پس گوگل می خواهد به چنین سمتی برود (برخی سایت ها به گوگل وابسته نباشند) و در حال تغییر فضا برای کسب و کار جدید باشد (کسب و کارهای جدید را معرفی کند).

گوگل می خواهد کاربران قدیمی را با برندها آشنا کند و کاربران جدید را به کسب و کار جدید معرفی کند. راهکار استفاده بردن از این شرایط اینست که سایت دنبال برندینگ باشد. باید یک برند بسازید که رتبه گرفتن برای شما از راهپیمایی شبانه به روزانه تبدیل شود(کار سخت تان آسان شود). این بار شما کار آسان تری برای گرفتن رتبه، برای گرفتن کاربر بیشتر، بازدید بیشتر و همینطور فروش بیشتر و محبوبیت زیاد تر خواهید داشت.

می خواهیم به شما بگوییم اگر چند سایت برای فروش یک محصول دارید، بهتر است یکی از آنها را انتخاب کرده و یک برند بسازید. و از فعالیت روی چندین سایت پرهیز کنید. خب در ابتدا می خواهیم این فرایند و مراحل کار را بررسی کنیم. چرا باید سئو را با برند خود آمیخته کنید.

شرکت های با برند خوب، نتایج بهتری در گوگل کسب می کنند.
سالهاست که ما در تمام کشورهای جهان و حتی ایران می بینیم که سایت های بزرگ همیشه بخشی از نتایج گوگل هستند. شرکت های بزرگی هستند که بجای تبلیغات در تلویزیون و رادیو و هزینه های سرسام آور آنها، فقط روی این مسئله تمرکز کرده اند که چطور ترافیک کسب کنند.
حتما می دانید که بزرگ ترین خرده فروشی دنیا یعنی آمازون هشتمین سایت پر ترافیک دنیا و همینطور سومین سایت آمریکاست. سالها طول کشید تا آمازون به چنین حجمی از ترافیک دست پیدا کند. و این ها همیشه از طریق جستجو و بازدید فراهم شدند.
پس بودن در بین نتایج جستجو کمک می کند شما ترافیک بیشتری کسب کنید، و این کار به وسیله سئو یعنی بهینه سازی سایت برای موتورهای جستجو فراهم می شود.

خب اصلا برند چیست؟ دوباره نیازی به تعریف برند داریم؟
بسیاری از بازاریاب ها سالهاست که می گویند می توانند تصویری درست از برندینگ ارائه کنند، اما بگذارید به شما بگوییم برند چیست.
ما قبلا برندینگ را توضیح دادیم اما اینجا توضیحی اضافه ارائه می کنیم تا با مفهوم، آشناتر شوید. شناخته شدن توسط مشتری و کاربر در سطح اینترنت، گرفتن مشتری و … همه اینها بخشی از برندینگ شما هستند اما قطعا خودِ برندینگ نیستند.
مطمئن شدن از اینکه مخاطب خود را می شناسید بخشی از برندینگ است، دریافت بازخورد از مشتری، گرفتن تحسین مشتریان بالقوه و مشهور بخشی نیز از برندینگ است، خدمات دهی به مشتری و کسب رضایت مشتری هم بخشی از برندینگ است، اما هیچ کدام از اینها به تنهایی کلِ برندینگ شما نیستند.
پس برندینگ واقعا چیست؟
برندینگ همانطور که گفتیم تصویری از شما و کسب و کارتان؛ که مشتری با دیدن لوگوی شما به آن فکر می کند و یادش می آید (چه تجربه هایی که در ارتباط با محصولات شما داشتهاست).

زنگ بزنید به آی بی اِم (IBM)
البته که من صرفا ضرب المثل را ذکر نکردم و کمی آن را تغییر دادم. سالها پیش وقتی شرکت ها در کار با کامپیوترهایشان به مشکل بر می خوردند به سرویس دهنده های زیادی برای پشتیبانی از سیستم هایشان سر می زدند، اما آخرین راه یا آخرین سنگرشان IBM بود. بله، اگر مهندسی در انجام کاری با کامپیوتر به مشکل بر می خورد و نمی توانست آن را حل کند، شرکتهای کوچک یا بزرگی بودند که به وی کمک کنند مشکلش حل شود، اما در صورتی که کار گره محکمی می خورد و کسی نمی توانست مشکل گشای کار باشد، سراغ مهندسین IMB می رفتند!
چرا؟ چون چیزی نبود که آنها نتوانند حل کنند. چیزی نبود که آنها از پسش بر نیایند. پس کسی با استخدام کردن مهندسین IMB برای یک پروژه کوچک دستش توی پوست گردو نمی ماند.

این همان کاری است که برندینگ وارد سئو می کند (برندینگ کمک می کند گوگل سایت را ترجیح دهد، برندینگ کمک می کند مشتری سایت را به بقیه ترجیح دهد). و اینجاست که مشخص می شود برای سئو باید به برندینگ اهمیت بدهید. به شما می گویم اصلا نیازی به آن حجم از تولید محتوا و گرفتن لینک و رتبه و … که دیگر سایت ها برایتان سال ها تعریف کرده اند و به شما می گویند این کارها را انجام دهید و این کارها را کنار بگذارید و … نیست. نه! خیالتان راحت باشد! آنچه امروز به شما می گویم حقیقت محض است.

دو حالت بیشتر برای کاربران قبلی شما در اینترنت وجود ندارد:
1 . خود کاربران وقتی در نتایج سایت شما را ببینند، حتما آن را انتخاب می کنند چون سایت شما خیلی خوب است.
2 . یا اینکه اصلا سایت شما را انتخاب نمی کنند چون خیلی بد است.

این تنها شرایطی است که برای کاربران وجود دارد، یا شما یا دیگران. اگر خوب باشید شما و اگر بد باشید دیگران.

پس چطور می خواهید با مسئله سئو برای مشتری” دست و پنجه نرم کنید؟
خب راهکار اینست که شما برای مشتریان سایت ارائه کنید نه گوگل. اصلا به گوگل ربطی ندارد شما چه چیزی به مشتری می گویید، این مشتری است که شما را انتخاب می کند. بودن در رتبه های خوب گوگل به شما کمک نمی کند ترافیک کسب کنید، این شما هستید که باید کیفیت ارائه کنید و کاربران با دیدن اسم شما (چه رتبه 1 باشید چه رتبه 5) برای ورود به سایت شما کلیک کنند.

خب اگر هنوز قانع نشده اید که باید روی برندینگ همراه با سئو کار کنید، ادامه دهید.

گوگل سالهاست لقب یک پینه دوز را به خودش گرفته، (چرا؟ چون) آنها سالی چند بار موتور جستجوی خود را بروز رسانی می کنند که نتایج آن (جایگاه کاری و مالی و …) کسب و کارها را در کل جهان تغییر می دهد، (و از طرفی هم گوگل) بروز رسانی هایی ریزه میزه دارد که آن هم در تغییر نتایج بی تاثیر نیست.

اما تغییر سئو به شکلی دراماتیک در حال اتفاق افتادن است.

گوگل دوست دارد در هر زمینه ای (در هر زمینه ای که کاربران جستجو می کنند) چند برند باشند که مطالب خوب و مفید تولید می کنند تا همیشه آنها را به کاربران پیشنهاد بدهد. از این رو گوگل همواره نشان داده که علاقه خاصی به برند ها دارد (وقتی کاربران با یک سایت خوب آشنا شدند، آدرس آن را مستقیما برای ورود در مرورگر وارد می کنند و دیگر سراغ گوگل نمی روند، یا اینکه اسم آن سایت را جستجو می کنند تا دوباره به همان سایت بروند. مثل تاینی موویز برای
دانلود فیلم)

بیایید ببینیم موتور جستجوی گوگل چطور تجربه کاربری خودش را تغییر داده و کاربران را همواره راضی نگه داشته اما کسب و کارها را نه.
اولین تغییر اساسی در گوگل، نتیجه غنی شده یا ویژه بوده که برای نتایج جستجوی انگلیسی این مورد را نمایش می دهد. تصویر زیر یک نتیجه ویژه را نشان می دهد که طبق آمار مشخص شده طی دو سه سال اخیر بیشتر از 15 % ترافیک برگه اول نتایج جستجو را به خود اختصاص داده ولی این روند در سال 20 خیلی کمتر شده (5 % ترافیک) چرا که گوگل آن را به نتایج دیگر تغییر داده
گوگل سعی کرده با افزودن گرافیک به برگه جستجو (اضافه کردن کارت جستجو همین طور گراف دانش و …) کاربران را در همان برگه اول به نتیجه مورد نظر برساند. اگر قبلا در گوگل برای آفیس 365 یا هر چیز ترند (به انگلیسی: Trend – به معنی یک موضوع فراگیر و برجسته میان مردم) دیگری جستجو می کردید شاید یک نتیجه برجسته دیده می شد اما الان موارد زیادی در برگه اول دیده می شود.


همینطور جستجوی های مرتبط هم را به آن اضافه کنید. چیزی که به کاربران امکان می دهد، رقیب ها را هم بررسی و جستجو کرد.
دوباره در نتایج جستجو و کلیک کاربران در همان برگه اول آمار بشدت تغییر کرده اند، اکنون برای جستجوهای ترند گوگل دوست ندارد ارجاعی به سایت داشته باشد بلکه می خواهد پاسخ جستجو را در همان برگه جستجو به کاربر بدهد.
اکنون گوگل حتی هوشمندی بیشتری هم دارد، وقتی برای سن معین جستجو کنید نتیجه باز هم چیز جالبی است. گوگل آن را مستقیما درک کرده و پاسخ می دهد. خب اکنون اگر آمار کلیک را بررسی کنیم شاهد کلیک 30 درصدی در همان صفحه اول گوگل هستیم و نتایج برجسته گوگل 30 درصد ترافیک را بخود اختصاص داده اند (یعنی 30 درصد کاربران در همان برگه اول گوگل می مانند و جوابشان را دریافت می کنند) بدون اینکه گوگل کاربران را به سایتی بفرستد.
پس گوگل دوست دارد ترندها را در قالب های مختلف گرافیکی نمایش دهد. اکنون مردم کمتر روی نتایج جستجو کلیک می کنند و آمار آن برابر با 40 % کل کاربران است. یعنی 40 % کاربران پس از جستجو و بدون مراجعه به سایتی غیر گوگل به جواب خود می رسند و فقط 60 % روی نتایج جستجو کلیک می کنند. البته این برای جستجوهای خاص است. وقتی گوگل می بیند که نمودارهای گرافیکی، کارت های جستجو و نتایج برجسته مثل گراف دانش و… می تواند مشکل
مردم را حل کند پس بیشتر از آن استفاده می کند! (و همین دلیل نیتی وبمستران است که مفصل در مورد آن صحبت میکنیم).
وقتی برند شما در برگه اول باشد، به سادگی بیشتر از دو سوم کلیک کاربران را به سایت خود می آورید.

برند؛ راه گرفتن کلیک بیشتر است
همین الان هم می توانید یک نتیجه را در گوگل بررسی کنید، که نتایج آن نشان می دهد. گوگل به سایت های برند علاقه خاصی نشان می دهد. تصویر زیر را می بینید که گوگل مطالب زیادی از روزیاتو و مگ دیجی کالا پیشنهاد داده که هر دو مجله ای تفریحی هستند.
خب اگر کاربر برای خرید یک محصول جستجو کند و هم کفش های ساخت داخل و هم ساخت پوما را ببیند، بنظر شما کدام را انتخاب می کند؟ در صورت توان خرید؛ قطعا پوما، این همان برندینگ است که سئو را تغییر می دهد.

کاربر از چند سایت مختلف اینترنتی خرید کرده است و دوباره برای خرید یک چیزی جستجو می کند و اتفاقا بین نتایج سایتی وجود دارد که کاربر از تجربه خرید قبلی در آن سایت راضی است، اینجا دیگر رتبه بندی اهمیت خودش را از دست می دهد و برندینگ وارد می شود. اینجا برند باعث می شود سایتی که از آن راضی است را در رتبه ششم (یا رتبه دیگری) ببیند و روی آن کلیک کند.

میتی کامان احترام بگذارید
برندینگ کمک می کند کاربران به نتایج گوگل اعتماد کنند (چیزی که گوگل می خواهد) بنابراین گوگل برندها را پیش می کشد و بین نتایج قرار می دهد. یک مثال دیگر اینست که وقتی نتایج شبیه هم باشند (مثلا 5 سایت یک موضوع را با کمی تفاوت پوشش داده باشند) برند ها و آشنایی قبلی کاربر با آن برند باعث می شود وارد سایت مورد نظر شوند.

یک نظر سنجی از 40 هزار خریدار در طول یک هفته تهیه شد که نتایج آن زیاد غافلگیر کننده نبود. در نظر سنجی گفته شده بود: چه چیزی باعث می شود مشتریان سایت خود را برای خرید محصول جستجو شده انتخاب کنند؟ و 70 % آنها پاسخ دادند که آشنایی قبلی با سایت.” این یعنی وقتی کاربران بین نتایج، سایتی که از قبل با آن آشنا بوده اند را ببینند؛ به تبع آن را انتخاب هم می کنند. پس عملا امروز جنگ سئو وارد صفحه نتایج شده و دریافت کلیک کاربران تاثیر زیادی در گرفتن رتبه دارد.

جنگ نرخ کلیک از راه می رسد
دیگر گرفتن رتبه یک به این معنی نیست که رتبه شما بیشترین ترافیک را کسب می کند. نه، شاید به شما گفته اند که 30% از کلیک ها متعلق به نتیجه اول باشد! حداقل برای بسیاری از جستجو ها این چنین نیست. مگر کاربرانی که تازه با گوگل آشنا شده باشند.
اصل موضوع شناخت شماست. اگر کسی شما را نشناسد، خب شما 30% ترافیک رتبه اول را هم نخواهید داشت. شاید محتوای شما عالی باشد ولی باز هم شما چیزی که انتظارش را دارید دریافت نمی کنید. انتخاب بین نتایج جستجو اکنون به مرحله تعیین کننده خود رسیده است. گوگل حتی از آن برای رتبه دهی بیشتر استفاده می کند.
گوگل به این شیوه در پی سنجیدن کاربردی بودن نتایج جستجو است و همیشه آنها را تغییر می دهد. بنابراین اگر یک سایت حتی رتبه خوبی نداشته باشند (مثلا 3 تا 5 باشد) ولی کاربران بیشتر روی آن کلیک کنند گوگل آن را مدتی به رتبه 1 می آورد، اگر کاربران از آن استقبال کنند، نتیجه در همان جا می ماند (شاید برای مدتی). اگر استقبال کم باشد دوباره به جایگاه قبلی باز می گردد (و این چرخه همیشه ادامه پیدا می کند).
خب اکنون که می دانید برندینگ چقدر روی سئو تاثیر گذار است، کار خود را با برندتان آغاز کنید. برند را وارد جریان سئو کنید و یک سایت خوب در پس زمینه آن، تمام شرایط را برای گرفتن رتبه فراهم می کند.
نتیجه گیری
اکنون شما آموخته اید که سئو بخشی از رتبه گرفتن را مدیون برندینگ است و گوگل به برند ها علاقه نشان می دهد. راهکار اینست که شما برند خود را بسازید تا رتبه گرفتن آسان تر و همینطور دائمی باشد، منظور از دائمی یعنی اینست که وقتی به صفحه اول گوگل رسیدید آنجا هم بمانید و رشد کنید. هستند سایت های زیادی که رشد قارچ گونه ای دارند، شاید چند روز، هفته یا حتی یک دو ماه با خرید بک لینک و … به صفحه اول برسند، اما مطمئن باشید به همان زودی هم از نتایج حذف می شوند.
برای اینکه تبدیل به یک برند شوید ما به شما کمک می کنیم، به همین خاطر شما اینجا حضور دارید، پس سراغ آموزش بعدی بروید و در این مورد اطلاعات بیشتری کسب کنید.


منبع:

https://aigitali.com/branding-position-in-seo/




اساس برندینگ
برندینگ یکی از مهم ترین بخش های جدا نشدنی هر کسب و کاری به حساب می آید، حال هر بیزینسی که بخواهد باشد، بزرگ، کوچک، سازمانی یا شرکتی، فرقی ندارد.

چرا برندینگ
برندینگ را باید وارد سئو کنیم، چون استراتژی سئوی آینده اینست که به فکر برند سازی باشیم (معمولا افراد کمی این کار را انجام می دهند. پس اگر شما با برندینگ، سئوی خود را ادامه دهید. شانس بسیار بالایی خواهید داشت.) برندینگ در سئو موضوع مورد علاقه گوگل است. یک برند مشتریان خود را می شناسد، نیازهای آنان را شناسایی و پاسخ می دهد، به کاربرانش احترام می گذارد و به بهتر شدن وب و همینطور زندگی کاری (و شاید شخصی) مردم (چه کارمند، چه مشتری و…) کمک می کند.

از این رو، در آینده شرکت هایی هستند که در زمینه های مختلف سردمدار موضوعات پرمخاطب وب هستند و گوگل فقط از آنها برای برآورده کردن نیاز مخاطبین استفاده می کند. اگر شما هم دوست دارید یک وب سایت داشته باشید که بتواند رتبه خوبی کسب کند، این آموزش به شما کمک می کند این کار را انجام دهید. اما، در صورتی که هدفی مثل برندینگ در یک زمینه فعالیت و حوزه کاری داشته باشید، باید بدانید ما این آموزش را مخصوص شما تهیه کرده ایم.
پس برویم سراغ برندینگ.

برندینگ؟
برندینگ کاربردی اساسی دارد و آن هم جمع کردن اعتبار و شناساندن آوازه است. وقتی در بازاریابی رقابت سنگین و فشرده باشد؛ تنها برند است که کمک می کند یک شرکت بتواند به فروش مورد نظر خودش دست پیدا کند.

شما می توانید تبلت بخرید، می توانید هر نوع تبلتی بخرید، اما معمولا وقتی بپرسید بهترین تبلت بازار کدام است، تنها یک نام به شما تحویل می دهند: سرفیس، وقتی دنبال تلفن همراه باشید تنها یک نام: آیفون، وقتی دنبال هدفون باشید تنها یک نام: بیتس، وقتی دنبال بهترین فروشگاه باشید: دیجی کالا، و این روال ادامه دارد (هر چند شاید با این برندها و اسم ها موافق نباشید اما این ها صحبت ما نیست). صحبت ما در مورد برند است.

اصلا برند چیست؟
خیلی ساده بگوییم که برند؛ وعده ای است که شما به مشتری می دهید. وقتی مشتری می بیند برند شما پای یک محصول دیده می شود (با ارزش ترین برند؛ اپل: 1 تریلیون دلار.) یعنی تمام سعی و تلاش شما این بوده که محصولی تولید کنید که انتظارات مربوط به برندتان را برآورده کند. برند شما مستقیما از این مفهوم می آید که
شما کی هستید، شما می خواهید چه چیزی باشید و همینطور می خواهید چه چیزی به مردم بدهید”
اساس برند را هم چیزهای مختلفی می سازند. لوگو، وب سایت، تبلیغات، طراحی – که البته همه اینها با لوگوی شما یکپارچه می شوند – تماما با برند در ارتباط هستند.

تفاوت برند و لوگو
برند شما؛ حاصل کنار هم قرار گرفتن اعتبار، نام و لوگوی شماست.
لوگو تنها یادآور برند و مفهومی است که شما قبلا ساخته اید. در واقع لوگو تنها نماد یک فرهنگ یا ارزش است که متعلق به نام و برند شماست.

استراتژی برند و تراز اعتبار
استراتژی همان روش کار و چینش مهره ها در یک نبرد یا مبارزه است.
استراتژی برند برای ایجاد ارتباط و ارسال پیغام برند برای مشتری” با پاسخ دادن به پرسش های زیر بدست می آید:

چطور – می خواهید برندتان چطور بنظر برسد؟
چی – می خواهید چه چیزی بسازید و برای مشتری ارسال کنید؟
کجا – بازار اصلی شما کجاست و می خواهید کجا مشتری پیدا کنید یا در دسترس باشید؟
چه زمانی – می خواهید چه زمانی فعالیت کنید و پیغام خودتان را به مشتری بدهید؟
چه کسی – می خواهید چه کسی مشتری شما باشد یا چه کسی از شما خرید کند؟
استراتژی برند شما یعنی چطور، چی، کجا، چه زمانی و برای چه کسی شما نقشه و برنامه طراحی می کنید تا ارتباط ایجاد کنید و پیغام برند خود را انتقال دهید. جایی که تبلیغات شما بخشی از استراتژی برند شماست. کانال های ترویج محصولات شما و روش کار بخشی از استراتژی برند است. حتی ارتباط دیداری و شنیداری شما با مخاطب و کاربر نیز بخشی از استراتژی برند شماست.

از آن طرف، یک استراتژی برندینگ سازگار به یک تراز اعتبار فوق العاده ختم می شود، که به این معنی است که اعتبار و ارزشی به محصولات تحت برند شما اضافه شده که محصولات و خدمات شما را از تمام محصولات و خدماتی که برند ندارند (محصولات دیگران) متمایز می کند.
شما همین الان هم این چنین چیزی را روزانه تجربه می کنید. شده به یک فروشگاه بروید ورغیر از کوکا کولا یا پپسی نوشابه دیگری را جستجو کنید؟
همین که کوکا کولا را می شنوید یعنی نوشابه هم در فروشگاه موجود است و تمام.
در یک فروشگاه کفش و لباس تا به شما بگویند فلان کفش مدل آدیداس است، یعنی از خود آلمان وارد شده و همین نوید بهترین کیفیت را می دهد. چون هر چه آدیداس اصل باشد پوشیدنی است. یا برندهای دیگر…
نکته مهم اینجاست که برند توانسته این طور خودش را جا بیاندازد و شناخته شود. پس شرکتی که این موفقیت ها را کسب کرده روی تعریف برند خود بخوبی کار کرده است.

تعریف برند
تعریف برند کسب و کارتان مثل سفری است که کسب و کارتان برای خودش مهیا کرده و دنبال آن می رود. شاید سخت باشد، شاید راحت باشد (شاید در گیر کارهای مختلف شوید)، شاید زمان گیر باشد. اما برای این سفرنامه برند کسب و کارتان، شما باید پاسخ هایی در آستین خود برای این پرسش ها داشته باشید:

 ماموریت کسب و کار شما چیست؟
 مزیت و ویژگی های برتر محصولات شما چیست؟
 مشتریان در مورد کسب و کار شما چه فکری می کنند؟
 شما می خواهید چه معیار کیفیتی با برند شما درآمیخته شود؟
باید در این مورد تحقیقات خودتان را کامل کنید. نیاز، شکل استفاده (عادت مشتری) و خواسته های مشتری فعلی و مشتریان آینده را شناسایی کنید. و از اینکه فکر کنید که می دانید آنها چه می خواهند دست بکشید، تنها سراغ خودشان بروید و از زاویه دید مشتری به محصول، سرویس و… نگاه کنید و بدانید آنچه آنها می خواهند چیست.

چون استراتژی و تعریف شاخصه های برند شما می تواند مشکل باشد، نیاز به مشاوره هم خواهید داشت. پس اگر دوستانی دارید که قبلا این راه را رفته اند به آنها توجه کنید و با افرادی که کار آفرین هستند صحبت کنید.

وقتی برند خود را تعریف کردید، می خواهید چطور آن را به اطرافیان و محیط کاری (که اینترنت است و تقریبا جهانی) خود معرفی کنید؟ خب اینجا شما به کمک نیاز دارید، پس چند نکته در این مورد ارائه می کنیم تا به شما کمک کند با عبور از فیلتر آنها به یک تعریف شفاف از برند خود برسید:

یک لوگو بسازید. لوگوی شما می تواند هر شکلی و هر جایی باشد (ولی پخته و حرفه ای باشد) پیغام کلیدی خود را بنویسید.

پیغام کلیدی که کسب و کار شما دارد چیست؟ چیزی که می خواهد با آن برند را به کاربران متصل کند. این پیغام که معمولا در سایت نوشته می شود، توضیحی کوتاه در مورد کسب و کارتان است.

برند را وارد یکپارچه سازی کنید. برند شما همه چیزهایی که در مورد کسب و کارتان است را به نام خود ثبت می کند، طوری که پاسخ تلفن مشتریان را می دهید، اپراتورهای پشتیبانی شما چطور رفتار می کنند، پاسخ های ایمیل تان چیست؟ تقدیرنامه دارید؟ چطور ارسال می کنید؟ وب سایت شما چطور است؟ و … همه با برند شما آمیخته هستند. آنها را به سطح کیفیت مورد انتظار برند خود برسانید.

صدایی بسازید که بازتابش برند شما باشد. منظورمان داد زدن نیست. بلکه تولید یک ارتعاش و آوازه برای برند از طریق ساختن خود برند و همینطور شکل استفاده از آن” است. وقتی برند شما روی تصاویر سایت تان باشد، وقتی برند شما روی کارتن محصولات شما باشد (سته های پستی که ارسال می کنید و …)، وقتی روی همه محصولات و سرویس ها و خدمات باشد، وقتی روی بنرهای تبلیغاتی و همه چیز باشد، دیده می شوند و اینها همه نوعی نشان از برند هستند. اگر این کارها را بدرستی و با کیفیت انجام دهید، اگر تصاویر خوب برای سایت استفاده کنید، اگر کارتن و روش بسته بندی محصولات شما خلاقانه و حرفه ای باشد، اگر تبلیغات شما صادقانه باشد، مطمئن باشید در حال تولید ارتعاش خوبی هستید.

وقتی برند شما دوستانه باشد، بهتر است کمی آن را به خودمانی بودن و حالت رسمی هم نزدیک کنید. اگر خیلی شیک است کمی ساختار به آن بدهید. خلاصه پیشنهاد ما اینست اگر طراح لوگو نیستید، برای داشتن یک لوگوی حرفه ای با طراحان این حوزه صحبت کنید.

شعار شما چیست؟ شعارتان لطفا کسی را نکوبد. شما نه بهترین هستید، نه اولین هستید، نه بزرگ ترین، نه معتبر ترین نه محبوب ترین و نه قابل اعتماد ترین و غیره. شما اصلا سراغ ترین نروید، پر سرعت ترین یا با کیفیت ترین را کنار بگذارید (مگر اینکه واقعا ترین باشید). خودتان باشید اصلا خود را با کسب و کار دیگری مقایسه نکنید. شما چه چیز جدیدی دارید؟ همان را بگویید. یک خط کافیست. (شعار اپل: متفاوت فکر کن! Different Think)

استاندارد و چارچوب های خود را بسازید. برای محصولات، برای وب سایت، برای شکل دفتر، برای روابط کارمندان، شما باید برای هر چیزی فکری تازه ارائه کنید که هم خودتان، هم مشتری و هم کارمندان از آن لذت ببرند. سپس آن را وارد چرخه محصولات و روابط تجاری و کسب درآمد کنید. برای بسته های پستی، محصولات تان، مطالب و محتوای وب سایت و … همه یک مفهوم را کنار پیغام تان، کنار بسته هایتان، کنار شکل طراحی و … قرار دهید، طوری که وقتی چیزی دیدند که ساخته کسب و کار شماست، آن را تشخیص دهند. (شخیص دهند که کار شماست و آن را ترجیح دهند به هزار چیز دیگر…)
با برند خود صادق باشید. اگر قرار است برند اپل را 2 تریلیون دلار بخرید و با آن پوشک بچه بسازید، باید بهترین پوشک دنیا را تولید کنید. اگر نمی توانید! خب چه کاری است که یک برند خوب بسازید و با محصول بد آن را خراب کنید.

همین ابتدا محصولی در خور برند خود عرضه کنید اگر برندی خوب ساخته اید. مشتری نمی خواهد به خاطر شما به خرید کردن ادامه دهد، او می خواهد از برندی که انتظارش را برآورده  می کند خرید انجام دهد پس با برند خود صادقانه رفتار کرده و آن چیزی عرضه کنید که از برند شما انتظار می رود.

سازگاری بخرج دهید. بروید و با مشتریان، با شرایط کار، و با نحوه کار منعطف باشید و سازگاری کنید. ما این نکته را در پایان آوردیم تا متوجه باشید هر جایی نیاز است باید انعطاف بخرج دهید و سازگاری را در پیش بگیرید. قبلا در مورد انعطاف و سازگاری هم صحبت کرده ایم، چرخش در هر زمینه کاری اگر به بهتر شدن کمک می کند باید انجام شود.

نتیجه گیری
شما با برندینگ آشنا شده اید. برندینگ مفهوم و آوازه کسب و کارتان در هر جای کره زمین خواهد بود. پس شما از این به بعد وارد یک کلاس کاری متفاوت خواهید شد. این کلاس کاری یعنی شما کسب و کارتان را دارای هویت، هدف، برند، ماموریت و برنامه آینده دار ببینید. پس برای چنین اعتباری، باید کارتان را درست انجام دهید، از مخاطب به درستی پذیرایی کنید، مشتری را بشناسید و دست به مشتری مداری بزنید و…. تا اینکه یک کسب و کار نوپا می سازید که برای خودش نامی دست و پا کرده است.
اگر آماده هستید در درس بعدی وارد بحث سئو و برندینگ شویم.


منبع:

https://aigitali.com/branding-importance-seo/




1. تکنیک چگونه…»
همه می دانند مقاله ها و پست های وبلاگی چگونه…» بیشترین متقاضی را دارد و بیشترین لینک ها و مطالب محبوب آنلاین هم مربوط به آن ها است. افراد دنبال اطلاعات مفید هستند و وقتی چنین اطلاعاتی در اختیارشان قرار دهید، با تبلیغ آن نزد دیگران، پاداش تان را می دهند. این الگو یکی از آسان ترین روش های مقاله نویسی است.
اولین و بزرگترین چالش، یافتن افراد کافی برای مطالعه مقاله است و فقط با عنوان» است که این نبرد را می برید یا در آن مغلوب می شوید. خلق عنوان جذاب در نوشتن محتوای جذاب هم کمک کرده و مخاطب را به خواندن ادامه مطلب تشویق می کند.

فقط به مزیت ها اشاره کنید
نکته جالب درباره محبوبیت مقاله های چگونه…» این است که مردم واقعا نمی خواهند کار جدیدی یاد بگیرند .
پیش از آن به اندازه کافی کارهای جدید انجام داده اند!
بلکه دلیل اصلی این است که زندگی های پرمشغله و دیوانه وار امروزی ما را مجبور می کند که دنبال نکات، ترفندها و روش های جدیدی برای بهتر و ساده تر کردن کارها و در نتیجه خوشحال تر کردن خودمان باشیم.
تمرکز بر اصل بهتر، ساده تر، شادتر» کلید نوشتن عنوان و محتوای جذاب در مقالات چگونه…» است .
موضوع این نیست که مردم مزایای یادگیری کاری جدید را نمی دانند، کاملا برعکس… موضوع این است که مزایای معمولی جذابیتی برایشان ندارد و دیرتر به آن واکنش نشان می دهند، اما دنبال مزیت های فوری هستند.
مردم هنگام بررسی عنوان ها، هوشمندانه از فیلترهای سختی استفاده می کنند و اگر به جای تاکید بر کاربردهای یک محصول، مزایای آن را پررنگ کنید، مشمول فیلترهای سخت تری خواهید شد. به علاوه، محتوایی که به مزایا و روندها بپردازد، احساسات خواننده را بیشتر برمی انگیزد و در انتهای مطلب رضایت بیشتری ایجاد می کند.

چند نکته مهم دیگر پیش از نگارش مقاله های چگونه»…
الف. دوبرابر کردن مزیت ها، دوبرابر کردن قدرت مقاله
یکی از معروفترین عناوین برای مقالات چگونه…» این بود:
چگونه دوستان جدیدی بیابید و بر مردم اثر بگذارید»
قبل از اینکه دِیل کارنگِی کتاب چگونه دوستان جدیدی بیابید و بر مردم اثر بگذارید» را به طور رسمی منتشر کند، آن را از طریق سفارشات پسُتی فروخت و همین عنوان را برای نامه تبلیغاتی خود برگزید. اگرچه محتوای کتاب بسیار جذاب بود، اما عنوان کتاب هم به تنهایی واقعا درخشان بود .
ساختار نگارش این عنوان بسیار قدرتمند است. مزیت اول بعد از کلمه چگونه» و مزیت دوم بعد از کلمه و »می آید .
ساده است، نه؟
به قول دیوید گارفینکل در کتاب عنوان های تبلیغاتی که ثروتمندتان می کند» چنین عنوان هایی واقعا فریبنده هستند. ارتباط تنگاتنگی بین مزیت اول و دوم وجود دارد که نشان می دهد در صورت دست یافتن به مزیت اول، مورد دوم هم خودبه خود در دست تان است.

به چند مثال دیگر توجه کنید:
• چگونه در وقت تان صرفه جویی کرده و کارهای تان را انجام دهید (مشاور مدیریت زمان)
• چگونه شغل بهتری بیابید و درآمد بهتری کسب کنید (مسئول استخدام)
• چگونه پس انداز کنید و ثروتمند بازنشسته شوید (برنامه ریز مالی)
اگر ارتباطی منطقی بین دو بخش عنوان ایجاد کنید و نکاتی مرتبط و مهم را در متن مقاله بیاورید، ساختار چگونه» دوتایی همیشه نتیجه بخش است. امتحان کنید و نتیجه اش را ببینید.

ب . چگونه (کاری خسته کننده) انجام دهید که به (نتیجه ای جذاب) منجر شود
تعیین مزایای یادگیری کاری جدید، دشوار است. می توانید از یک عنوان چگونه…» استفاده کرده و با کمک کلمه که…» و اشاره به موضوع اصلی مقاله، عنوان را بهتر کنید.
وقتی کلمه که…» را اضافه می کنید، از خودتان بپرسید مزیت اصلی مقاله چیست. سپس به بهترین راه بیان آن فکر کنید (که تا حد ممکن خاص باشد).
• چگونه خانه ای رهن کنید که مبلغی هم برای تان بماند
• چگونه خانه ای رهن کنید که اجاره ماهیانه تان را نصف کند
• چگونه خانه ای رهن کنید که خانه رویاهای تان باشد و ماهانه 937 دلار هم پس انداز کنید.
کدام یک از عناوین بالا بیشتر توجه تان را جلب کرد؟
2. تکنیک گام به گام»
مقالات گام به گام» شباهت زیادی به مقالات چگونه…» دارند ، زیرا روش دست یابی به یک نتیجه خاص را در گام های کوتاه نشان می دهند. اگر فکر می کنید نگارش مقالات چگونه…» ساده است، نوشتن مقالات گام به گام» آب خوردن است.
3. تکنیک افسانه زدایی»
آیا خریداران درک نادرستی از صنعت و خدمات شما دارند؟ فکر نمی کنید وقتش است با صدای بلند برایشان توضیح دهید، به این تصورات نادرست پایان داده و بیشتر بفروشید؟
از الگوی افسانه زدایی استفاده کنید تا به خریداران انگیزه دهید و آن ها را متقاعد کنید که از شما حمایت کرده و در محصولات و خدمات تان سرمایه گذاری کنند.
4. تکنیک آزمون»
فکر می کنید چرا مجله ها همیشه آزمون طرح می کنند؟
اگر آزمون ربطی به درس و مدرسه نداشته باشد، همه دوست دارند در آن شرکت کنند!
پس چرا مقاله تان را به یک آزمون تبدیل نمی کنید؟
به علاوه، آزمون ها باعث می شوند پیش زمینه ای نامحسوس برای فروش محصولات و خدمات فراهم آورید. وقتی افراد به سوالات پاسخ نه» می دهند، در همان لحظه با خود فکر می کنند شاید هم بهتر است این کار را انجام دهیم.»
5. تکنیک نکات مهم»
اغلب افراد دوست دارند اسنک های اطلاعاتی» کوچک بخورند. پس آنچه می خواهند را به آ نها بدهید و برای حل مسئله یا خلق یک فرصت، نکات فوری یا لقمه های کوچک استراتژی در اختیارشان قرار دهید .

مثال هایی از عنوان این مقالات:
• 5 نکته برای کسب مهارت در بازی نفس گیر شطرنج
• 17 نکته درباره فوتبال که از تماشای بازی فینال جام جهانی آموختم
• 6 نکته برای تغییر دکور آشپزخانه از زبان کارشناسان حرفه ای شرکت مشاوران دکوراسیون خانه»
6. تکنیک 3 تمرین»
این الگو درآمد زیادی برای متخصصان سلامت و تناسب اندام به همراه داشته است، اما می توانید در موضوعات دیگر هم از آن استفاده کنید: مثل سه تمرین بازاریابی، سه تمرین ریلکسیشن و…
7. تکنیک 3 دلیل»
اگر برای مردم دلیل بیاورید، ایده ها، محصولات و خدمات تان را می خرند. اما تا وقتی دلیل بیاورید که اشتباه می کنند، رفتارشان را تغییر نمی دهند. پس چرا این دلایل را در قالب مقاله ارائه نمی کنید؟
8. تکنیک ایجاد تمایز»
قبل از نوشتن این مقالات باید تحقیق کنید.
باید همه ویژگی ها و مزایایی که شما و رقبا ارائه می دهید را مشخص کنید. به این ترتیب می توانید یک پیشنهاد فروش عالی ارائه دهید .
پس قبل از پر کردن الگوی این مقاله، تمرین زیر را حل کنید:
اکنون 5 تا 10 مورد تمایزتان را مشخص کنید:
اکنون هر مورد تمایز را به سوالی تبدیل کنید که خریدار باید از خود بپرسد. سپس 2 تا 4 جمله تائیدی درباره اهمیت پرسیدن این سوالات بنویسید.

اکنون عنوان مقاله را بنویسید:


حالا نتیجه را بنویسید:

9. تکنیک آنچه از … آموختم»
در طول سال هایی که به عنوان کارشناس گپی رایتینگ مقالات کار می کردم، فهمیدم که تقریبا می توانم همه چیز (حتی اگر در ظاهر نامرتبط به نظر برسد) را به مطالبی ربط دهم که به مشتریان، اعضای سایت و خوانندگانم می آموزم.

چند نمونه از مقالاتی که نوشتم:
• 7 درسی که با تبدیل شدن به قهرمان هنرهای رزمی آموختم
• 3 درسی که از مادر یک متخصص جسور روابط عمومی آموختم
• 5 درس ایجاد ارتباط که از والدینم آموختم

تهیه فهرست مطالبی که از رویدادهای مختلف آموخته اید، بسیار ساده است.
10. تکنیک 3 اشتباه»
وقتی در عنوان مقاله به اشتباهات اشاره می کنید، ناخودآگاه توجه خواننده را جلب می کنید. مردم با خودشان فکر می کنند، آیا من این کار را درست انجام می دهم؟ بهتر است موضوع را پیگیری کنم و بفهمم!»
سعی کردیم در این مقاله به 10 تکنیک فوری و جذاب برای نوشتن مقالات اشاره کنیم. به یاد داشته باشید، هر نویسنده محتوایی قلمی بی نظیر برای خلق محتوا دارد، سعی کنید این قلم جادویی را در وجود خود کشف کنید. در نهایت پیشنهاد می کنم مقاله تولید محتوا چیست؟ را مطالعه کنید، تا درک بهتری از محتوا داشته باشید.

منبع:

https://aigitali.com/instant-and-attractive-template-writing-article/




اصلی ترین مهارت های فنی متخصصان حوزه مارکتینگ
سئو (SEO)
تحلیل داده (Data analysis)
کپی رایتینگ (Copywriting)
تحلیل رفتار کاربر  (Behavioral analysis)
مارکتینگ آتومیشن (Automation)
در بخش دیگری از این مطالعه مهم ترین مهارت های نرم که متخصصان مارکتینگ به آن نیاز دارند نیز ذکر شده اند. منظور از مهارت های نرم تخصص های غیر فنی و مواردی از قبیل توانایی برقراری ارتباط صحیح، کار گروهی و غیره است. به گفته مایکروسافت یک نیروی مارکتینگ در سال های پیش رو باید این قابلیت ها را داشته باشد:

مهارت های نرم متخصصان مارکتینگ
خلاقیت (Creativity)
فروتنی (Humility)
همدلی (Empathy)
تطبیق پذیری (Adaptability)
شفافیت (Transparency)
برخی از این مهارت ها ارتباط تنگاتنگی با هم دارند، برای مثال یک متخصص سئو باید توانایی تحلیل داده را داشته باشد چرا که تفسیر داده ها در ارزیابی میزان موفقیت پروژه بهینه سازی سئو اهمیت بالایی دارد. از طرف دیگر در صورت تسلط به تحلیل رفتار می توان نه تنها به اعمال کاربران، بلکه به دلیلی که پشت رفتار آنها نهفته نیز پی برد.

مهمترین از همه این  تولید محتوا است چرا که موتورهای جستجو نتایج را معمولا بر اساس محتوا رده بندی می کنند. بنابراین متخصص مارکتینگ با تولید یا خلق محتوای کارhمد و مفید می تواند کاربر را در سایت نگاه داشته و ToS را بالا ببرد. عکس این موضوع هم صادق است و در صورت عدم انتشار محتوا یا ارائه محتوای بی کیفیت کاربر رغبتی برای ورود به سایت نخواهد داشت.

دیگر ترندهای مهم مارکتینگ
مایکروسافت در گزارش خود علاوه بر مهارت های مارکتینگ به معرفی ترندهای دیگر نیز پرداخته که شامل تغییرات در روش های تبلیغات و جستجو می شود.

تبلیغاتی که به صفحه وب ختم نمی شوند
در این گزارش از احتمال ظهور شکل جدیدی از تبلیغات سخن به میان آمده که کاربران را به صفحه خاصی هدایت نمی کنند بلکه چند گزینه را پیش روی وی قرار داده و بر اساس انتخاب کاربر تعاملاتی را صورت می دهند.

ادغام راهکارهای تبلیغاتی
از نظر ردموندی ها پلتفرم های دیجیتال به ادغام و یکپارچه سازی تبلیغات در موتور جستجو، تبلیغات همسان و بنری روی می آورند.

جستجوی تصویری
ترند دیگری که طی سال جاری فراگیر می شود، جستجو از طریق تصویر به جای متن است.

منبع:

https://aigitali.com/seo-microsofts-most-important-marketing-skill/




تولید محتوا یا ایجاد محتوا، فرآیند تولید ایده‌های موضوعی است که به شخصیت خریدار شما متوسل می‌شوند، محتوای نوشتاری یا بصری حول آن ایده‌ها ایجاد می‌شوند و این اطلاعات را به عنوان یک تولید محتوای متنی وبلاگی، تولید محتوای ویدئویی، تولید محتوای تصویری و اینفوگرافیک (infographic) و یا فرمت‌های دیگر در دسترس مخاطب قرار می‌دهند.

چرا تولید محتوا مهم است؟
تولید محتوا، یک عمل بازاریابی نهایی ورودی است. زمانی که محتوا را ایجاد می‌کنید، اطلاعات رایگان و مفیدی را به مخاطبین خود ارائه می‌دهید، مشتریان بالقوه را به وب سایت خود جلب می‌کنید، و مشتریان موجود را از طریق تعامل با کیفیت حفظ می‌کنید.
شما همچنین در حال ایجاد یک سرمایه‌گذاری عمده برای شرکت تان هستید، همانطور که آمار مربوط به بازاریابی محتوا نشان می‌دهد:

بازاریابی محتوا منجر به 3X برابر بازاریابی سنتی می شود و 62٪ هزینه کمتر نیز دارد.
SMB هایی که از بازاریابی محتوا استفاده می کنند 126٪ بیشتر از آنچه که نمی کنند دریافت می کنند.
SMB :SMB مخفف (small- and medium-sized businesses) مربوط به کسب‌وکارهای کوچک و متوسط است؛ ترکیب با واژه بازاریابی”، به روشی خاص برای فروش محصولات و یا خدمات شما به کسب‌وکار کوچک و متوسط، و برخلاف شرکت‌های بزرگ اشاره دارد. این فروش به کسب‌وکار شامل استراتژی‌های بازاریابی و تکنیک‌هایی است که نیازهای منحصر به فرد شرکت‌های کوچک و متوسط را برطرف می‌کند. این نیازها اغلب نه براساس اندازه شرکت بلکه در عدم تخصص آن در عملکردهای کسب‌وکار خاص هستند.
61٪ از خریدهای آنلاین نتیجه مستقیم مشتری ایست که مطالب وبلاگ شما را می خواند.
شرکت‌هایی که 16+ پست وبلاگی در هر ماه منتشر می کنند، نسبت به شرکت‌هایی که چهار یا کمتر پست در هر ماه منتشر می‌کنند، 3.5 برابر ترافیک بیشتر جذب  می‌کنند.
تولید محتوا برابر رشد کسب‌وکار است. پس بیایید با استراتژی محتوایی خود را شروع کنیم.

برنامه ریزی و استراتژی محتوا
شما شروع به ساخت یک خانه بدون طرح اولیه، یک مجسمه بدون طرح، یا شرکت بدون یک بیانیه ماموریت، نخواهید کرد. بنابراین، نباید بدون یک برنامه تولید محتوا وجود داشته باشد. در غیر این صورت خطر می‌کنید که از هدف خود منحرف شوید.

یک استراتژی محتوا شامل همه چیز ، از نام تجاری و لحن گرفته، تا اینکه چگونه محتوای خود را تبلیغ می کنید. درنهایت مجدداً مورد استفاده قرار می گیرد. بیایید به نحوه ایجاد برنامه محتوا خود بپردازیم، قدم به قدم.

اهداف محتوای خود را تنظیم کنید
برای آموزش تولید محتوا باید مشابه یک کمپین بازاریابی سنتی، استراتژی محتوا شما در جهت اهداف بازاریابی‌تان باشد (که باید از اهداف شرکت شما محسوب شود). تا زمانی که اهداف‌تان SMART باشند، می‌تواند به جذب بازدید کننده بیشتر به سایت‌تان تا تولید بیشتر منجر شود؛ نمونه‌ای از این نوع هدف، افزایش ترافیک ارگانیک به وبلاگ در سه ماهه بعدی به اندازه ۲۵٪ است.
پس از مشخص کردن این موضوع، هر یک از مطالب ایجاد شده، باید با هدف‌تان مطابقت داشته و در کسب نتیجه دلخواه‌تان، مشارکت داشته باشد.
در مجموع، بهتر است از اهداف خود شروع کنید سپس محتوای‌تان را تولید نمایید.

ساخت پرسونای خریدار
ساختن یک استراتژی محتوا، بیشتر از آن است که تنها به این فکر کنید، می‌خواهید چه نوع محتوایی ایجاد نمایید. ابتدا باید بدانید با چه کسی صحبت می‌کنید، چگونه می‌خواهید با آنها حرف بزنید و کجا آنها را پیدا خواهید کرد. نکته کلیدی در ابتدا یک تولید محتوا موفقیت آمیز، این است که هر خواننده‌ای احساس کند که به طور مستقیم و شخصی با آنها صحبت می‌کنید.

تنها راه برای انجام این کار، صمیمی بودن با بازدید کنندگان و مشتریان است. شما باید آنها را مانند دوست قدیمی خود بشناسید. باید از موانع، نقاط درد، چالش‌ها و ترس های آن‌ها آگاه باشید. به همین ترتیب، می‌توانید بهترین نتیجه ممکن، راه حل رؤیایی و بزرگترین خیالات آنها را درک کنید.

همیشه به یاد داشته باشید که شما در حال بازاریابی با انسان‌هایی هستید که می‌خواهند احساس ارتباط داشته باشند.
در حالت ایده آل، می دانید و می‌توانید مستقیماً با هر فردی که از وب سایت شما بازدید می‌کند، صحبت نمایید اما نمی‌توانید این کار را عملی کنید. به نظرتان راه حل چیست؟ باید یک پرسونای خریدار ایجاد کنید.

در آموزش تولید محتوا آنچه اهمیت دارد این است که پرسونای خریدار شما، شخصی است که می‌خواهید با محتوای‌تان به آن برسید. این شخصیت نیمه داستانی به عنوان نماینده مخاطب هدف‌تان، یعنی افرادی که به احتمال زیاد از پیام‌تان سود می‌برند و مشتری می‌شوند، خدمت می‌کند.

ایجاد یک شخصیت خریدار نیاز به کمی تحقیق، برخی از حدس‌ها و ترفندها دارد. اما نتیجه نهایی، یک تصویر واضح از شخصی است که می‌خواهید به بازار عرضه کنید و کسی که با خوشحالی محتوای شما را استفاده کند.

تکیه کردن به سفر خریدار
اگر تا به حال سردرد داشته‌اید، اولین کاری که احتمالاً انجام داده‌اید تلاش برای کشف علت آن بوده است. شاید شما دچار کمبود آب بدن یا کمبود کافئین شده‌اید یا شاید بیمار بوده‌اید. بعد از تشخیص مشکل، به سمت راه حل‌ها حرکت خواهید کرد، مثلاً مقداری آب بنوشید، یک اسپرسو بگیرید یا یک دارو مصرف کنید.

سرانجام شما بین راه حل‌ها تصمیم می‌گیرید: یک لیوان آب یخ یا آب قند؟ چای یا قهوه؟ قرص؟ امیدوارم سردرد شما فروکش کند و بتوانید روز خود را طی کنید.

این نمایشی از سفر خریدار در آموزش تولید محتوا است. هر یک از چشم اندازهای شما، مسیری را برای رسیدن به راه حل دنبال می‌کند، آن مسیر شامل مراحل آگاهی، توجه و تصمیم گیری است. اما هر یک از چشم اندازهایتان در بخش‌های مجزا از این سفر قرار می‌گیرد، بنابراین مهم است که از مطالب‌تان برای جذابیت در هر مرحله استفاده کنید.

با تولید محتوا برای هر مرحله از سفر خریدار، شما مطمئن می‌شوید که هیچ بازدید کننده‌ای شکاف‌ها را نمی‌بیند و هر شخصی که به سایت‌تان می‌آید، این احساس را دارد که اطلاعات مرتبط و مفیدی را دریافت می‌کند.

بهتر است یک فرمت برای محتوای خود انتخاب کنید تا متناسب با هر مرحله از سفر خریدار باشد. یک بازدید کننده جدید در مرحله آگاهی، نمایشی زنده از محصول شما را نمی‌خواهد اما آنها یک چک لیست سریع یا پست وبلاگ را که به آنها کمک کند تا مشکل‌شان را بهتر بشناسند، می‌خوانند.

در مرحله تصمیم گیری، نیاز به دانستن همه راه حل‌های ممکن نیست، آن‌ها به مشاوره یا نمایشی نیاز دارند که نشان می‌دهد محصول شما راه حل مناسبی برای آنها است. سعی کنید همیشه مخاطب خود را در این مرحله قرار دهید. در اینجا راهنمای بهترین قالب‌های محتوا برای هر مرحله از سفر خریدار وجود دارد:

مرحله آگاهی (Awareness): ارسال پست وبلاگی، چک لیست موردی، فهرست برنامه‌ها، اینفوگرافیک، کتاب الکترونیکی، بازی، مسابقه
مرحله توجه (Consideration): پادکست، وبینار، ماتریس مقایسه، الگو
مرحله تصمیم گیری (Decision): نسخه نمایشی، آزمایش رایگان، راهنمای محصول، مشاوره، کوپن تخفیف
حسابرسی کردن محتوای تولید شده
این که آیا شما برای مدتی بدون هیچ جهت مشخصی محتوا تولید کرده یا اینکه یک استراتژی را دنبال کرده‌اید، هر بخش بازاریابی می‌تواند از یک حسبرسی محتوا بهره مند شود. فقط به این دلیل که شما با یک استراتژی کاملاً مشخص شروع نکردید، به این معنی نیست که محتوای شما قبلاً در یک متن قرار نگرفته باشد.

حسابرسی محتوا در آموزش تولید محتوا صرفاً کارهایی را که قبلاً انجام داده‌اید، موجود می‌کند سپس آن را مرتب کرده تا بتوانید در برنامه محتوا جدیدتان، مورد استفاده قرار دهید. این روند ممکن است شامل نوشتن مجدد مقاله شود یا امکان دارد شکاف‌هایی را که باید پر از محتوا باشند که برای پرسونای شما و مرحله سفر مخاطبان‌تان جذاب است را نشان دهد. در اینجا نحوه انجام حسابرسی محتوا آورده شده است:

تمام مطالب خود را در صفحه گسترده‌ای جمع کنید.
ستون‌هایی را برای کلمات کلیدی مورد نظر، پرسونای خریدار، مرحله سفر خریدار، قالب و موضوع اصلی ایجاد نمایید سپس این موارد را برای هر قطعه محتوا پر کنید.
ستون‌ها را برای اندازه گیری های کلیدی خود، مانند نمایش صفحه، اشتراک گذاری‌ها، درگیری مخاطبان و غیره اضافه کنید.
سرانجام هر پست (با استفاده از نکات برجسته یا ستون دیگر) را توسط آن دسته از مواردی که به خوبی انجام می‌دهند یا نیاز به پیشرفت دارند، باید بازنویسی کنید یا می‌توانید با یک پست دیگر ادغام نمایید.
در حالی که ممکن است یک حسابرسی محتوا، خسته کننده به نظر برسد اما تمام کارهای دستی ارزش افزایش ترافیک و هدایت را دارند. به علاوه، می‌توانید یک طرح تأیید شده را پیش ببرید.

انتخاب فرمت تولید محتوا
آن پرسونای خریدار را که ایجاد کردید به خاطر دارید؟ شما برای آنها محتوا تولید می‌کنید. این بدان معنا است که شما باید مطالب را در قالبی تهیه نمایید که، بتواند به راحتی و با لذت از چشم انداز شما استفاده شود.

فرمی که انتخاب می‌کنید، ممکن است یک پست وبلاگی، ویدئو، نمایش به صورت اسلاید، گرافیکی، اینفوگرافی، کتاب الکترونیکی، پادکست یا مواردی باشد که ذهن خلاق‌تان می‌تواند آنها را تصور کند. تا زمانی که به پرسونای شما خدمت کنند، از نظرتان خوب خواهد بود.

همچنین لازم نیست برای هر قطعه از محتوایی که تولید می‌کنید، به یک قالب بچسبید اما باید بتوانید محتوا – به هر شکلی که باشد – را بر روی یک کادر ثابت تولید کنید. منظور من این است که یک سری پادکست‌ها می‌توانند یک تاکتیک عالی در بازاریابی باشند اما اگر منابع خود را حفظ کنید (صبر کنید) و به آن بچسبید، ممکن است برای وبلاگ‌تان مسیر بهتری باشد. هنگام انتخاب قالب محتوای خود از این سؤالات به عنوان راهنما استفاده کنید:

سفر این خریدار برای چه مرحله‌ای است؟
استفاده این محتوا برای مخاطبان شما چقدر آسان است؟
پرسونای شما، کجا وقت خود را بصورت آنلاین می‌گذراند؟
چه قالبی را می‌توانید بطور مداوم ایجاد کنید؟
آیا می‌توانید این محتوا را در سطح باکیفیت که رقابتی است تولید کنید؟
درحالت کلی به یاد داشته باشید، 4 قالب اصلی تولید محتوا می‌توانیم برای مخاطبان‌مان تولید کنیم، که بسته به نوع کسب و کار و تعامل کاربران‌تان می‌تواند همه موارد یا برخی از این موارد باشد:

تولید محتوای متنی
تولید محتوای تصویری و گرافیکی
تولید محتوای صوتی (پادکست)
تولید محتوای ویدئویی
.هر یک از این قالب‌های محتواهایی می‌تواند در راستای اهداف بازاریابی محتوای برند شما مفید باشد

پروموت کردن محتوای خلق شده
چه فایده‌ای دارد، اگر کسی نبیند که این همه محتوای عالی ایجاد می‌کنید؟ در دنیای واقعی، هر زمان که یک پست جدید منتشر می‌کردید، گروه زیادی از مردم به سایت شما مراجعه می‌کردند. در واقعیت – به ویژه هنگامی که تازه کار را شروع کرده‌اید- لازم است افراد را به استفاده از مطالب‌تان و حتی ارسال آنها در فضای آنلاین خودشان جلب کنید.

از این رو، در آموزش تولید محتوا، تبلیغ محتوا به همان اندازه که محتوایی را تولید می‌کنید برای استراتژی شما مهم است. برنامه تبلیغاتی‌تان باید توسط پرسونای شما هدایت شود؛ وقت‌شان را آنلاین می‌گذرانند؟ در چه ساعات روز از یک بستر خاص استفاده می‌کنند؟ چند بار می‌خواهند محتوای شما را ببینند؟ چگونه دوست دارند محتوایی را استفاده کنند؟ ارتقاء محتوا به میزان متوسط متفاوت است و برای هر کدام قوانین خاصی وجود دارد.

     1. شبکه‌های اجتماعی
در حالی که رسانه‌های اجتماعی، ابزاری برای ایجاد روابط هستند، می‌توان از آنها برای تبلیغ محتوا نیز استفاده کرد. همه چیز به یافتن تعادل مناسب بین خود تبلیغ، به اشتراک گذاری اطلاعات مفید و سرگرمی بستگی دارد. فیسبوک، توئیتر، اینستاگرام، یوتیوب و … همه رسانه‌های خوبی برای تولید و به اشتراک گذاری مطالب مرتبط هستند. نکته کلیدی در تغییر آن محتوا برای متناسب سازی با هر پلتفرم است.

     2. بازاریابی ایمیلی
ایمیل یکی از بهترین راه‌ها برای رسیدن به مخاطبان است، به خصوص در تبلیغ محتوا؛ به دلیل این که هرکسی در لیست ایمیل‌تان باشد، شنیدن مطالب شما را انتخاب کرده و همچنین شما می‌توانید اطمینان داشته باشید که پیام‌هایتان را دریافت می‌کنند.

با این وجود، بهتر است با ارسال محتوا مرتبط به لیست‌های تقسیم شده، نرخ بازده خود را بهبود بخشید؛ به این معنی که مخاطبان‌تان، مشتاق خواندن همه چیزهایی هستند که شما با راه‌های مختلفی برای آنها ارسال می‌کنید.

     3. پروموت کردن با استفاده از تیلیغات کلیکی
پرداخت به ازای هر کلیک (PPC) به شما کمک می‌کند تا مطالب خود را در مقابل مخاطبان جدید از طریق تبلیغات هدفمند و پولی دریافت کنید. این تبلیغات می‌توانند در شبکه‌های اجتماعی، موتورهای جستجو یا وب سایت‌های دیگر اجرا شوند.

هنگامی که پرسونای خریدار خود را تعیین می‌کنید، می‌خواهید مسیر پولی را طی نمایید تا در جهت هدف قرار دادن افراد بی علاقه، هدر نرود. وقتی مخاطبان خود را پایین بیاورید، ارتقاء هزینه می‌تواند یک نرخ بازگشت سرمایه (ROI) عالی به بار آورد.

     4. هم نشری محتوا (Syndication)
تبلیغ محتوای شما از طریق کانال‌های معتبر شخص ثالث، راهی عالی برای ایجاد مخاطب است. هم نشری محتوا، آموزش تولید محتوا، می‌تواند مخاطب بیشتری برای شما فراهم کند که در غیر این صورت تنها با تلاش خودتان نمی‌توانید به آن مخاطبان دست یابید.

تغییر شکل محتوا
هنگامی که محتوا را مجدداً مورد استفاده قرار می‌دهید، دوباره از چیزی استفاده می‌کنید که مدت زمان زیادی را صرف تولید و تبدیل آن در قالب‌های مختلف کرده‌اید تا بتوانید استفاده بیشتری از آن داشته باشید.

به عنوان بازیافت به آن نگاه کنید. شما می‌خواهید برای تولید محتوا خود در مقابل مخاطبان‌تان زمان کمتری را صرف نمایید. به عنوان مثال، آن پست وبلاگ که شما در مورد آمار بازاریابی نوشتید نیز می‌تواند به عنوان یک اینفوگرافیک عالی یا حتی یک ویدیو مورد استفاده قرار بگیرد. اگر چیزی را با یک قالب ایجاد کرده‌اید، سعی کنید با تمام روش‌های دیگری که می‌توانید آن اطلاعات را به همان اندازه مؤثر نمایید، استفاده کنید.

فرآیند تولید محتوای حرفه‌ای
شاید شما اطلاعات منحصر به فردی در مورد کسب و کارتان داشته باشید، اما آیا می‌دانید چگونه آن را ارائه دهید؟ آیا با انواع نگارش آشنا هستید؟ دسته‌بندی متون را چطور، می‌شناسید؟ اگر تاکنون با مواردی از این دست برخورد نکرده‌اید و نمی‌دانید چگونه به واسطه تولید محتوای با کیفیت مخاطب را جذب خود کنید، بهتر است در ابتدا با اصول تولید محتوا آشنا شده و بعد در این مسیر قدم بگذارید. در واقع شما باید تکلیف را با خودتان روشن کنید که چه محتوایی می‌خواهید، برای چه مخاطبانی می‌نویسید و در چه فضایی منتشر می‌کنید. در این صورت می‌توانید تصمیمات درستی هنگام تولید محتوای خود بگیرید.

ما بازاریابان مشغول کار هستیم. وقت‌مان را برای سیستم‌های ناکارآمد هدر نمی‌دهیم. به همین دلیل برای هر کاری که قصد انجام آن را داریم، فرآیندی ایجاد می‌نماییم. ما در تولید محتوا، سیستمی را ابداع می‌کنیم، آن را تا زمانی که کار کند، بیرون می‌کشیم؛ سپس سیستم ایجاد شده را بارها و بارها تکرار می‌کنیم تا نتیجه مورد نظرمان را بدست آوریم.

در مورد هر کمپین بازاریابی که تاکنون ایجاد کرده‌اید، فکر کنید مانند وبینار، پاسخگوی خودکار، بررسی‌ها. هر کدام از آنها یک فرایند داشتند. تولید محتوا هیچ تفاوتی ندارد. این مراحل را برای تولید محتوا، حذف کارهای حدس زده و ایجاد فضای ذهنی خلاقانه دنبال کنید.

     1. تحقیق کلمات کلیدی در سئو
ایجاد پرسونای خریدار، به احتمال زیاد به شما ایده‌هایی می‌دهد تا بدانید درباره چه موضوعاتی بنویسید و بفهمید مخاطبان‌تان چه سؤالاتی دارند که این یک شروع عالی محسوب می‌شود. حال باید اطمینان حاصل کنید که آیا این ایده‌ها می‌توانند در مقیاس بزرگتر برای مخاطبان بیشتر اعمال شوند. مطمئناً نوشتن یک پست وبلاگ برای یک فرد مجزا بسیار عالی خواهد بود اما این به نوعی هدر دادن انرژی است.

تحقیق کلمات کلیدی سئو محور در آموزش تولید محتوا، حجم جستجوی یک عبارت خاص از کلمات کلیدی را به شما نشان می‌دهد و آیا ارزش ایجاد سرمایه گذاری در ایجاد بخشی از مطالب پیرامون آن را دارد یا خیر.

یک راه خوب برای تحقیق در مورد کلید واژه‌ها، نوشتن سؤالاتی است که احتمال دارد پرسونای خریدار شما بر اساس آن موانع و اهداف باشد. سپس در مورد کلمات کلیدی مرتبط با سؤال‌ها تحقیق کنید تا ببینید افراد به اندازه کافی، آن‌ها را جستجو می‌کنند یا نه.

یک قانون کوچک این است که کلمات کلیدی قابل دسترس را هدف‌تان قرار دهید، به این معنی که حجم جستجوی ماهانه داشته باشید و کلمات کلیدی مشکلی که در دامنه قلمرو محتوا شما قرار می‌گیرند را شناسایی کنید. اگر وبلاگ نویسی را به تازگی شروع کرده‌اید، هدف قرار دادن کلمات کلیدی رقابتی برای شما مناسب نیست.

قبل از اینکه جلوتر برویم، بهتر است یک توضیح سریع و مناسب از سئو در تولید محتوا ارائه کنیم:

یکی از عوامل مهمی که به شما کمک می‌کند در موتورهای جستجوگر رتبه یابید، قدرت دامنه است. شما با تعداد سایت‌های خارجی که به محتوای شما لینک دارند، قدرت دامنه خود را به مراتب افزایش می‌دهید. برای این که این اتفاق بیفتد، باید یک کتابخانه بسیار بزرگ از محتوا داشته باشید که به اندازه کافی با استناد به آن باشد.

این بدان معنا است که هر چه مدت زمان نوشتن مطالب با کیفیت بالا، طولانی‌تر باشد، قدرت دامنه شما پرقدرت‌تر است و رتبه بندی آن برای کلمات کلیدی بسیار رقابتی که باعث می‌شود شما را در صفحه اول Google قرار دهد، آسان‌تر است.

اگر هنوز کاملاً در نتایج ابتدایی گوگل حضور ندارید، بهترین کار برای هدف قرار دادن کلمات کلیدی با حجم کم و با حداقل مشکل در کلمات کلیدی است (ما در حال صحبت کردن ۲۰۰-۱۰۰۰ سرچ ماهانه هستیم). این بهترین موقعیت برای شما محسوب می‌شود تا بتوانید رتبه بندی بهتری برای کلمات کلیدی داشته باشید و مطالب‌تان را به افراد بیشتری ارائه دهید.

چند روش برای انجام تحقیق کلمات کلیدی‌تان وجود دارد:

از ابزارهای تحقیق کلمه کلیدی، مانند KWFinder، keywordtool، Alexa، google.at و… استفاده کنید.
کلمه کلیدی خود را در یک موتور جستجو تایپ کنید و آنچه را که نشان می‌دهد، یادداشت کنید.
بخش جستجوهای مرتبط را در صفحات نتایج موتور جستجو (SERPs) بررسی کنید.
     2. ایده پردازی
حالا که کلمات کلیدی را برای هدف‌تان تعیین کرده‌اید، وقت آن است که در آموزش تولید محتوا، ایده‌های محتوا را مانند طوفان مغزی ایجاد کنید. تحقیقات نشان می‌دهد که بهترین راه برای سازماندهی محتوا، استفاده از مدل خوشه‌ای (topic clusters) است، به این معنی که شما یک صفحه ستونی بلند و کامل را بر اساس یک کلمه کلیدی ایجاد می‌کنید سپس محتوایی که تولید کرده‌اید را به این زیر موضوع‌ها پیوند می‌دهید.

مدل خوشه‌ای طوفان مغزی را بسیار ساده‌تر می‌کند، زیرا اکنون شما ساختار مشخصی را دنبال می‌کنید. شما می‌توانید از کلید واژه اصلی خود برای ایجاد یک بخش ستونی (pillar piece) استفاده کنید تا آن موضوع را به صورت عمیق پوشش دهد. سپس می‌توانید مطالب کوتاه‌تری را تولید کنید -اینفوگرافیک ها، پست‌های وبلاگ، قالب‌ها- که به مخاطبان شما کمک می‌کند تا عمیق‌تر با موضوع ارتباط برقرار کنند و کلمات کلیدی بلندتری را هدف‌شان قرار دهند.

در تولید محتوا اگر به دنبال ایده‌های خود هستید، بهتر است از کتاب‌هایی که خوانده‌اید، مطالعات مربوط به صنعت‌تان، سایت‌های رقیب خود یا جستجوی مرتبط با SERPها، کمک بگیرید. هنگامی که همه ایده‌های خود را روی کاغذ آوردید، می‌توانید تقویم محتوا خود را توسعه دهید و شروع به انجام کار کنید.

     3. نوشتن محتوا
نحوه ویرایش کار خودتان (یا دیگران) یک روند بسیار ذهنی است. ممکن است بخواهید همان لحظه ویرایش کنید یا چند روز صبر نمایید و محتوای‌تان را بدون چشمان خسته مرور کنید. شما احتمال دارد اهمیت زیادی به دستور زبان دهید یا یک قطعه محاوره‌ای را به عنوان هدف‌تان انتخاب کنید.

در هر صورت، در تولید محتوا بعضی از موارد وجود دارد که شما باید به آنها هنگام ویرایش توجه نمایید، از جمله بیانی فعال، زبانی واضح، جملات کوتاه و فضای سفید. بهتر است از یک همکار یا مدیر نیز برای بررسی محتواهای‌تان کمک بگیرید.

هر چه که باشد، فرآیند ایجاد برخی دستورالعمل‌های بسیار مشابه را دنبال می‌کند:

برای پرسونای مخاطب‌تان بنویسید. از صدای آن‌ها، حسن تعبیر آن‌ها، حتی شوخی‌شان برای ساخت قطعه‌ای که طنین‌انداز شود، استفاده کنید.
از عناوین، توضیحات متا و سایر تیزرها برای مجبور کردن مخاطبان خود برای خواندن مطالب خود استفاده کنید. منافع مطالب خود را درست در این عنوان‌ها قرار دهید تا به آنها اطلاع دهید که چرا باید آن را بخوانند.
چیزی منحصر برای فرد ایجاد کنید. به سادگی اطلاعاتی را که از قبل در آنجا وجود دارد را فاش نکنید. برای تاکید بر نکات خود به سبک منحصر به فرد اشاره کنید و یا به تحقیقات جدید اشاره کنید.
به یک ایده بچسبید و از مطالب خود برای تقویت آن استفاده کنید. خواننده خود را با ادامه دادن به حاشیه‌ها یا تلاش برای توضیح چندین مضامین نیمه مرتبط در یک قطعه گمراه نکنید.
با صدای خود صادق باشید. اگر اینگونه صحبت نمی کنند، سعی نکنید مخاطب خود را با نثر فصیح یا لغات گسترده تحت تأثیر قرار دهید.
مختصر و واضح باشید. شما می خواهید مخاطب شما با شما ارتباط برقرار کند و از محتوای شما ارزش بگیرد … و لازم نیست که استعاره ها یا استعاره های گیج کننده را جستجو کنید.
     4. ویرایش کردن محتوا
نحوه ویرایش کار خودتان (یا دیگران) یک روند بسیار ذهنی است. ممکن است بخواهید همان لحظه ویرایش کنید یا چند روز صبر نمایید و محتوای‌تان را بدون چشمان خسته مرور کنید. شما احتمال دارد اهمیت زیادی به دستور زبان دهید یا یک قطعه محاوره‌ای را به عنوان هدفتان انتخاب کنید.

در هر صورت، در تولید محتوا بعضی از موارد وجود دارد که شما باید به آنها هنگام ویرایش توجه نمایید از جمله بیانی فعال، زبانی واضح، جملات کوتاه و فضای سفید. بهتر است از یک همکار یا مدیر نیز برای بررسی محتواهای‌تان کمک بگیرید.

     5. بارگذاری محتوا
اکنون که محتوا شما آماده است، باید آن را در جایی قرار دهید که افراد بتوانند به آن دسترسی پیدا کنند. سیستم مدیریت محتوا (CMS) نرم افزاری است که میزبان آن محتوای دیجیتالی بوده و به شما این امکان را می‌دهد که آن را در وب سایت خود (یا هر جای دیگری در وب) نمایش دهید.

فایده CMS این است که تمام محتوای شما را به هم متصل کرده و آن را در یک مکان ذخیره می‌کند. بنابراین می‌توانید به راحتی با استفاده از لینکی آنها را به صفحه وبلاگ‌تان یا ایمیل‌تان ارتباط دهید. همچنین می‌توانید نتایج کلیه مطالبی را که برای یک کمپین خاص ایجاد کرده‌اید (که می‌تواند به حسابرسی محتوا کمک کند) تجزیه و تحلیل کنید. CMS شما را از داشتن سیستم بازاریابی محتوای منفصل، حفظ می‌کند.

    6. انتشار محتوا
انتشار مطالب به سادگی با کلیک کردن روی یک دکمه است. بنابراین چرا یک بخش را در آن می‌گنجانید؟ زیرا همیشه اینطور نیست. می‌توانید مطالب خود را بلافاصله پس از بارگذاری منتشر کنید یا با انتظار برای رسیدن زمان مطلوب، تأثیر آن را به حداکثر برسانید.

اگر تازه کار را شروع کرده‌اید، کلیک بلافاصله برای انتشار محتوا، احتمالاً مخاطبان شما را تحت تأثیر قرار نمی‌دهد. اما اگر یک برنامه انتشار منظم، مانند ارسال یک پست جدید در هر چهارشنبه را دارید و مخاطبان شما انتظار انتشار پست در روز چهارشنبه را داشته باشد، حتماً آن را مشاهده می‌کنند.

نکته دیگری که باید به آن توجه داشته باشید، انتشار مطابق روندها یا رویدادهای حساس به زمان است. به عنوان مثال، اگر درباره تعطیلات ملی یا رویدادهای جاری محتوا تولید می‌کنید، بهتر است آن محتوا را در زمان‌های مشخصی منتشر کنید. CMS به شما این امکان را می‌دهد تا پست‌ها را برای زمان‌های مشخصی برنامه ریزی کنید سپس فراموش نمایید چرا که به صورت خودکار، محتوا را منتشر می‌کند.

ابزارهای تولید محتوا
در حالی که CMS به شما در مدیریت محتوای‌تان کمک می‌کند، نمی‌تواند در تولید آن نقشی داشه باشد. در اینجا ابزارهای تولید محتوا مفیدی را معرفی خواهیم کرد. این موارد به ویژه در صورتی مفید است که نتوانید از کسی برای تولید محتوا کمک بگیرید و مجبور باشید به تنهایی آن را انجام دهید. از GIF گرفته تا اینفوگرافیک، این ابزارهای تولید محتوا به شما کمک می‌کنند، بدون توجه به اینکه چه نوع محتوایی را تولید می‌کنید مانند یک فرد حرفه‌ای در تولید محتوا به نظر برسید.

Canva در ایجاد طرح‌هایی زیبا برای هر پلتفرم، از تبلیغات اجتماعی گرفته تا فیسبوک، پوشش تصاویر تا اینفوگرافیک ها به شما کمک کند. این نرم افزار دارای قالب‌های زیبایی شناختی است که می‌توانید با استفاده از آن رنگ‌ها، تصاویر و متن‌ها را به صورت رایگان تنظیم کنید.
Giphy، گیف ها را جایگزین ایموجی ها می‌کند، به همین دلیل یک روش قابل قبول برای ارائه محتوا محسوب می‌شود. Giphy به شما این امکان را می‌دهد میلیون‌ها GIF از قبل ایجاد شده را در پایگاه داده خود، جستجو کنید یا حتی خودتان یک گیف جدید بسازید.
Vidyard یک سیستم عامل میزبانی ویدیو بوده که برای بازاریابان ساخته شده است. این نرم افزار به شما این امکان را می‌دهد تا ویدیو خود را با اضافه کردن دکمه‌های لایه، متن یا دکمه‌های CTA، تست اسپلیت، رونویسی و ویژگی‌های سئو سفارشی کنید.
SurveyMonkey یک پلتفرم ایجاد نظرسنجی است. چرا احتمال دارد که به چنین چیزی احتیاج داشته باشید؟ زیرا یک بازاریاب خوب می‌داند که بازخورد مشتری برای یک کمپین بازاریابی کارآمد، بسیار مهم است.
MakeMyPersona یک ابزار بسیار خوب خود هاب اسپات است که به شما در روند ایجاد پرسونای خریدار کمک می‌کند. می‌توانید یک سندی را به عنوان مرجع در کل فرآیند تولید محتوا، تولید کنید.
Anchor ابزار پادکست برای مبتدیان است. این برنامه رایگان بوده و به شما امکان می‌دهد تا قسمت‌های نامحدود را ضبط و ذخیره کنید و می‌توانید به راحتی در هر پلتفرمی آن را بارگذاری نمایید.
طراحی برنامه تولید محتوا
محتوا در همه جا وجود دارد اما کسب موفقیت به توانایی شما در تطبیق آن با شبکه‌ای که در آن محتوا را منتشر می‌کنید، بستگی دارد. یک محتوا برای تمامی شبکه‌های اجتماعی –با پلتفرم‌های متفاوت- مناسب نیست. محتوای شبکه‌های اجتماعی با محتوای وبلاگ متفاوت است و هردو آنها، متفاوت از محتوای وب سایت هستند. بنابراین شما باید بدانید که چگونه محتوای‌تان را با مخاطبان‌تان همسو کنید.

اکنون برای به اشتراک گذاشتن محتوای‌تان در پلتفرم‌های مختلف، می‌خواهیم به بعضی از دستورالعمل‌ها اشاره کنیم.

محتوای شبکه های اجتماعی
تولید محتوا برای شبکه‌های اجتماعی در آموزش تولید محتوا یک هنر است. همچنین با دارا بودن ۲٫۶ میلیارد کاربر که در این پلتفرم‌ها در سراسر جهان وجود دارد، بسیار ارزشمند هستند. به علاوه، کسی که شما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال می‌کند، شما را دوست دارد و به آنچه می گویید، علاقه دارد. بنابراین مخاطبان مشتاقی دارید که آماده هستند تا با محتوای‌تان درگیر شوند. در اینجا چند نکته سریع برای ایجاد محتوا در برخی شبکه‌های اجتماعی محبوب ارائه شده است.

فیسبوک: می‌توان برای ایجاد اجتماعات کوچک از طریق گروه‌هایی در فیسبوک یا اشتراک گذاری در میان مخاطبان زیاد از صفحات فیسبوک استفاده کرد. هنگامی که صحبت از به اشتراک گذاری محتوا می‌شود، سؤالات و فیلم‌ها، بیشترین درگیری را برای کاربر ایجاد می‌کند.
اینستاگرام: برای به اشتراک گذاشتن تصاویر با کیفیت بالا و فیلم‌های کوتاه با زیرنویس، بهترین گزینه است. هشتگ ها تا زمانی که به حساب و برندتان مربوط باشند، در این پلتفرم به خوبی کار می‌کنند. استوری اینستاگرام روش جدیدی برای تعامل با طرفداران‌تان از نظرسنجی سریع گرفته تا پاسخ به سؤالات، لایو و… شامل می‌شود.
یوتیوب: ۱٫۳ میلیارد کاربر دارد. برخی از موفق‌ترین مطالب موجود در این پلتفرم، نحوه راهنمایی، vlog ها، بررسی محصولات و فیلم‌های آموزشی است.
توئیتر: بهترین شیوه‌های استفاده از توییتر، شامل پیام‌های کوتاه، تصاویر پشتیبان، هشتگ های مربوطه و توییت کردن مجدد است. مطمئناً پاسخ مخاطبان‌تان، روشی عالی برای دیده شدن پست‌هایتان محسوب می‌شود.
محتوای وب سایت
در تولید محتوا، محتوای وب سایت باید روی سه چیز متمرکز باشد: پرسونای شما، کلمات کلیدی مورد نظر و راه حل‌هایتان. برخلاف محتوای وبلاگ، به کپی در وب سایت‌تان نیاز دارید تا بازدید کنندگان را به روشی منسجم و طبیعی به آنچه می‌خواهند، برسانید. بهتر است به محتوای وب سایت، همانند نقشه‌ای برای محصول‌تان نگاه کنید.

مراقب باشید که بازدید کنندگان را از طریق فیدهای شبکه‌های اجتماعی و سایر عناصر منحرف کننده، از وب سایت‌تان دور نکنید. پس از جذب مشتری باید تمام تلاش خود را برای نگه داشتن آنها انجام دهید و این عملکرد اصلی محتوای وب سایت شما محسوب می‌شود.

محتوای وبلاگ
هدف از محتوای وبلاگ، حمایت از مشاغل با جذب افراد غریبه و واجد شرایط است. محتوای وبلاگ یک منبع رایگان محسوب می‌شود که اغلب به طور مستقیم با فروش گره خورده است. اما قدرت یک وبلاگی که درست کار می‌کند را دست کم نگیرید تا در نهایت بتوانید درآمد کسب و کار خود را ایجاد کنید. در تولید محتوا تحقیقات نشان می‌دهد شرکت‌هایی که بیشتر در وبلاگ‌شان فعالیت می‌کنند نسبت به شرکت‌هایی که فعالیت کمتری دارند، ترافیک بیشتری به دست می‌آورند.

تجزیه و تحلیل محتوای شما
آخرین و مسلماً مهم‌ترین مرحله در تولید محتوا، آنالیز محتوای شما است. بدون استفاده از داده، نمی‌توانید بدانید که چه چیزی کار می‌کند یا چگونه باید آن را بهبود ببخشید.

چندین داده (data) وجود دارد که می‌توانید هنگام آنالیز محتوای‌تان آنها را بررسی کنید، بنابراین بهتر است از اهداف‌تان به عنوان راهنما برای تنظیم پارامترهای مختلف استفاده کنید. هر آنچه را که می‌خواهید با محتوای خود به دست آورید، می‌تواند به شما در انتخاب معیارها کمک کند.

آنچه شما تحلیل می‌کنید، کاملاً مربوط به شما است اما در اینجا چند روش برای بررسی آنالیز محتوا ارائه می‌شود:

بازدیدهای صفحه (Page Views): تعداد کاربرانی که از محتوای شما بازدید می‌کنند.
ترافیک ارگانیک (Organic Traffic): میزان ترافیکی که از موتورهای جستجو بدست می‌آید.
نرخ پرش کاربران (Bounce Rate): درصد بازدید کننده‌هایی که پس از بازدید از یک صفحه، سایت شما را ترک می‌کنند.
نرخ تبدیل (Conversion Rates): درصد بازدید کنندگانی که با CTA درگیر هستند.
نرخ تعامل (Engagement Rates): تعداد افرادی که از طریق لایک، اشتراک گذاری، کامنت یا روش‌های دیگر با محتوای شما تعامل دارند.
رشد مخاطبان (Audience Growth): مخاطبان جدید یا کاربرانی که از طریق یک محتوا، شما را دنبال می‌کنند.
شروع به تولید محتوا کنید
تولید محتوا یک فرآیند تکراری است که به شدت روی مخاطبین برند شما اثر می‎گذارد. هنگامی که فرآیند ایجاد محتوا را به پایان می‌رسانید، قادر خواهید بود کار خلاقانه ای ایجاد کنید که نه تنها شنوندگان تان را شاد می‌کند، بلکه کسب‌وکار شما نیز رشد می‌کند.

شاید با همه این توضیحات هنوز ندانسته باشید؛ که مسیر خلق تولید محتوا برای وب سایت‌تان چگونه است؟ و یا نه، ارزش تولید محتوا را می دانید ولی وقت آن را ندارید که برای وب سایت‌تان تولید محتوا کنید. خبر خوب این است، با ارائه 2 خدمت ارزنده به تمام سوالات و سفارشات شما پاسخگوست. برای سفارش تولید محتوا و آموزش تولید محتوا روی کمک ما حساب باز کنید. یک بار تجربه کنید و یک عمر لذت ببرید.

منبع:

https://aigitali.com/content-creation/




آموزش (یادگیری) سئو در سال 2020
راهنمای مبتدیانه که حتی مادربزرگ تان هم متوجه‌اش می‌شود



27 فاکتور جذاب برای بهینه سازی سئو و محتوای یک صفحه از وب سایت تان به کمک ابزار Moz Grader
Moz Grader یکی دیگر از ابزارهای ارزشمند سایت Moz.com برای بهینه سازی سئو و تولید محتوای ایجاد شده بر اساس کلمه کلیدی آن صفحه، می باشد. شما با رعایت این فاکتورها علاوه بر اینکه پاسخ کاربران خود را به بهترین نحو ممکن می دهید، می توانید جایگاه کلمه کلیدی صفحه موردنظر را نیز در گوگل بهبود دهید. به زبان ساده تر:

اگر می خواهید صفحه ای خلق کنید، که هم نیاز کاربر را رفع کند و هم گوگل طرفدار شما باشد این 27 فاکتور را در آویزه گوش تان کنید.

با این چک لیست شما قادر خواهید بود، فاکتورهای مهم و اصلی در سئو و محتوای یک صفحه را بدرستی برای رتبه بندی کلمه کلیدی تان در گوگل بهبود دهید. شما برای دسترسی به این صفحه (منظورم صفحه Moz Grader) باید اکانت پولی این ابزار را تهیه کنید. اما نگران نباشید، فاکتورها را برای شما به صورت چک لیستی ارزشمند جمع آوری کرده است.
برای این منظور شما می توانید به 2 صورت عمل کنید:

مطابق با همین چک لیست محتوای خود را بهینه کنید.
ابزار موردنظر را تهیه کرده و با آموزش پیش روید.
ابزار Moz Grader
ابتدا وارد این آدرس شوید. سپس در قسمت Page آدرس صفحه موردنظرتان را وارد کنید و در قسمت Keyword کلمه کلیدی ای که می خواهید این صفحه بالا آید. سپس بر روی آی جستجو



تجربه کاربری با رابط کاربری متفاوت است (UI ?= UX)
بله، نیازی به گفتن این موضوع نبود. اما تفاوت این دو دقیقاً در چیست؟ بگذارید اول یک توضیح ساده و سریع بدهیم مخصوص کسانی که حوصلۀ کمتری دارند:

رابط کاربری یا واسط کاربری به مجموعه صفحات، تصاویر و المان‌های بصری – مثل دکمه‌ها و آی‌ها – گفته می‌شود که کاربر برای تعامل با یک دستگاه یا برنامه از آنها استفاده می‌کند.

منظور از تجربه کاربری هم آن تجربه و حسی است که کاربر در هنگام تعامل با بخش‌های مختلف از محصولات و سرویس‌های یک شرکت دارد که شامل نحوه تعامل او با رابط شماست.
محتوا دلیلی است که کاربر به وب‌سایت یا برنامۀ شما سر می‌زند و با آن تعامل برقرار می‌کند. رابط کاربری مجموعه ابزارهای تعاملی است که کاربر برای تعامل با این محتوا از آنها استفاده می‌کند. تجربه کاربری هم به مصرف این محتوا کار دارد. اینکه مصرف آن تا حد ممکن برای کاربر ساده باشد و او با حس خوبی شما را ترک گوید.

اینفوگرافیک: تفاوت میان UI و UX
فکر می‌کنم با نگاه کردن به بشقاب غذای زیر بتوانید بهتر متوجه تفاوت‌های طراحی رابط کاربری و تجربه کاربری بشوید:
همانطور که می‌بینید، برای شروع ما تنها مواد اولیه داریم که همان محتوا است. حال باید این محتوا را به نحوی در اختیار کاربر خود بگذاریم. اینجاست که طراح تجربه کاربری وارد معادله می‌شود. او درباره مشتریان تحقیق خواهد کرد تا نیازهای آنها را بشناسد. سپس مشخص خواهد کرد که معماری صفحات، نقشه سایت و المان‌های مختلف به چه شکلی خواهند آمد. بعد کار طراح رابط کاربری شروع خواهد شد. او این طرح اولیه را برخواهد داشت و آن را با واقعیّت یکی می‌کند. که یعنی تمام مسئولیت‌های طراحی، انتخاب رنگ و … به عهده او خواهد بود.

مسئولیت‌های طراحان UX و UI
خب همانطور که متوجه شدید، هر یک از طراحان UX و UI مسئولیت‌های مشخصی را در یک تیم طراحی به عهده دارند. اما شاید همچنان برایتان مبهم باشد که نقش هر یک از طراحان UX و UI در هنگام طراحی سایت یا یک برنامۀ گوشی دقیقاً چیست. پس بد نیست که کمی بیشتر وارد جزئیات بشویم و مسئولیت‌های هر یک را با جزئیات بیشتری بررسی کنیم:
طراحی تجربه کاربری
وظیفۀ یک طراح تجربه کاربری این است که آنالیز و منطق را به فرآیند طراحی بیفزاید. سیستم‌ها، ساختارها و مسیرهایی که کاربر استفاده می‌کند توسط او طراحی می‌شود. برای اینکه طراحی بر حسب نیاز کاربر شکل گیرد، طراح تجربه کاربری باید به این نگاه کند که او به دنبال چیست و بهترین راه پاسخ گفتن به این نیاز او چیست. مسیرهای یک سایت – اینکه کاربر چگونه یک مطلب را می‌خواند، لینک‌ها و دکمه‌ها در کدام قسمت‌ها قرار دارند و کاربر چگونه می‌تواند اطلاعات مورد نیاز خود را می‌یابند – همه بخشی از طراحی تجربه کاربری هستند.

در فضای اینترنت، طراحی تجربه کاربری علاوه بر موارد بالا، شامل بهینه‌سازی برای موتورهای جستجو (SEO)، در نظر گرفتن محدودیت‌های مرورگرها و دیگر ویژگی‌های منحصر به وب نیز می‌شود.

آنچه طراح تجربه کاربری ارائه می‌دهد: نقشه سایت، وایرفریم‌ها (طرحی از چیدمان صفحه) و نمونه‌های اولیه

آن ابزاری که در طراحی تجربه کاربری استفاده می‌شود: تحقیق، ابزارهای تحلیل‌گر و نمودارها (دیاگرام)

تجربه کاربری در عمل: در انتهای این مطلب، شما می‌توانید چندین مسیر مختلف را طی کنید: یک مطلب مرتبط را بخوانید، به سراغ مطالب برگزیدۀ وبلاگ ما بروید یا آنکه در مورد کار ما بیشتر بدانید. این تجربه کاربری است که مسیرهای مذکور را برای شما مشخص کرده است.

طراحی رابط کاربری
در طراحی رابط کاربری بحث بر سر رنگ و رو دادن به ساختار و محتوا است – یعنی آنچه که کاربر در حین تجربۀ خود خواهد دید. در این مرحله است که برندیگ، رنگ‌ها، تایپوگرافی، گرافیک‌ها، عکاسی و دیگر المان‌های بصری مطرح می‌شوند. رابط کاربری بر روی نیاز برند (نه کاربر) تمرکز دارد و تلاش می‌کند آنچه را ارائه دهد که از نظر بصری مناسب با زمینۀ کاری این برند است.
طراحان خوب رابط کاربری تمام محدودیت‌های کدنویسی، توسعه و همچنین زمان بارگذاری یک صفحه را در هنگام طراحی مد نظر قرار می‌دهند.

آنچه طراح رابط کاربری ارائه می‌دهد: طراحی کاشی‌ها (Style Tiles)، موکاپ صفحه (طرح کلی که در آن تمامی جزئیات مشخص می‌شود)

آن ابزاری که در طراحی رابط کاربری استفاده می‌شود: نمونه رنگ‌ها، تایپوگرافی، عکاسی، نرم‌افزارهای گرافیک

رابط کاربری در عمل: وقتی که یک صفحه می‌بینید که در آن از یک رنگ آبی خنک استفاده شده است، نوشته‌ها واضح هستند و تصاویر بسیار خوبی به کار رفته که باعث می‌شود حس کنید مشغول سفر هستید، در واقع مشغول تماشای یک رابط کاربری خوب هستید. ایجاد این رابط کاربری خوب نیاز به تخصص و مهارت‌هایی دارد که در این مقاله تا حدودی با آنها آشنا شدید.

سخن پایانی
می‌توان گفت که در نهایت رابط کاربری (UI) بخشی از تجربه کاربری (UX) محسوب می‌شود و البته، بخش بسیار مهمی از آن هم هست. اما تنها بخش آن نیست. از طرف دیگر UX یک مفهوم بسیار کلی است و مسیر را برای UI مشخص می‌کند. اما در نهایت هر یک یک هویت منحصربفرد برای خود دارند و UX به هیچ‌وجه با UI هم معنی نیست. درست است که این دو عبارت بسیار به هم نزدیک هستند، اما نمی‌توان آنها را به جای یکدیگر استفاده کرد. بلکه باید از هر یک به همراه دیگری صحبت کرد، البته به شرط آنکه هر دو به درستی درک شوند و در جای مناسب استفاده شوند.

در یک طراحی خوب باید طراحی تجربه کاربری و رابط کاربری هر دو به بهترین نحو انجام شود و در نهایت به درستی با هم ادغام گردند. این یعنی لازم است که طراحان UX و UI یک همکاری نزدیک داشته باشند تا کار هر دو طراح تا جای ممکن ساده شود و آنها بتوانند محصول نهایی را به بهترین شکل تولید کنند. پس یک طراح رابط کاربری خوب حتماً باید طراحی تجربه کاربری را درک کند و اهمیّت آن را بشناسد و بالعکس. در مطالب بعدی سعی می‌کنیم بیشتر به بررسی هر یک از این دو بپردازیم، وظایف آنها را روشن‌تر کنیم و راهکارهای مختلفی را برای بهبود هر یک ارائه دهیم. نظر شما چیست؟


منبع:

https://aigitali.com/ux-ui-difference/




اول یک مثال ساده از رابط کاربری ببینیم!
فرض کنید که به یک رستوارن ایتالیایی خیلی شیک رفتید و بعد از دیدن منو یک پیتزا سفارش می‌دهید. بعد از کمی انتظار (که خیلی دردآور است!) غذای شما را می‌آورند. اولین چیزی که از این غذا می‌بینید چیست؟ قطعا ظاهر و بوی آن است: اینکه مواد پیتزا چقدر است و با چه ظرافتی روی خمیر قرار گرفته، پنیرش زیر مواد است یا روی آن، اصلا ضخامت خمیرش چقدر است و چه بویی می‌دهد.

آیا با دیدن این موارد در پیتزا می‌توانید طرز تهیه آن را هم ببینید؟ اینکه این مواد از کجا خریداری شده‌اند، چطور به رستوران آورده شده‌اند و کلا برای قرار گرفتن روی پیتزا، چه فرایندهایی را پشت سر گذاشته‌اند؟ طبیعتا نه! حالا این چطور می‌تواند به رابط کاربری ربط داشته باشد؟ ربطش خیلی واضح است! چیزی که شما از پیتزا دیدید در حقیت رابط کاربری بوده است! یعنی شما ظاهر و امکانات پیتزا را دیدید بدون اینکه از کارهای پشت پرده و آشپزخانه‌ای اطلاعاتی داشته باشید! رابط کاربری در وبسایت هم دقیقا همین شکلی است!

رابط کاربری (UI) چیست؟
هدف من از آوردن مثال بالا این بود که کمی مفهوم رابط کاربری در ذهن شما دوست عزیز ساده‌تر شود. اگر این اتفاق افتاده باشد (امیدوارم) وقتش رسیده که یک قدم رو به جلو برداشته و رابط کاربری را در یک سطح تخصصی‌تر و علمی‌تر بررسی کنیم.

شما با هر وسیله دیجیتالی که کار می‌کنید، با هر نرم‌افزاری که سر و کار دارید یا وارد هر وبسایتی که می‌شوید با محیطی خاص روبرو می‌شوید و کارتان را در این محیط انجام می‌دهید. مثلا زمانی که صفحه کامپیوتر خودتان را روشن می‌کنید روی آی کامپیوتر کلیک می‌کنید و وارد درایوهای سیستم می‌شوید و الی آخر. در علم دیجیتال و کامپیوتر، به این محیط رابط کاربری” می‌گوییم.

حالا چرا رابط؟ چون اگر دقت کرده باشید این ویژگی رابطه‌ای بین شما و سیستم شما برقرار می‌کند بدون اینکه شما از جزئیات این رابطه اطلاع داشته باشید. مثلا زمانی که شما روی علامت کامپیوتر کلیک می‌کنید یک سری کد به هسته کامپیوتر شما ارسال شده و دستور داده می‌شود که این بخش باز شود. اما آیا شما این کدها را می‌بینید؟ یا مستقیما خودتان کد می‌نویسید؟ نه!

پس خیلی خلاصه و مختصر مفهوم رابط کاربری را مرور کنیم تا بتوانیم وارد جزئیات آن بشویم: رابط کاربری در حقیقت همان محیطی است که شما در آن بدون نیاز به کدنویسی دستور خودتان را صادر می‌کنید! الان دیگر تقریبا تمام رابط‌های کاربری در همه نرم‌افزارها و وبسایت‌ها کاملا گرافیکی (تصویری) شده است چون هر چه باشد درک و کار کردن با تصاویر خیلی راحت و جذاب است.

به تعبیری دیگر:

در واقع طراحی UI روی تجربه بصری کاربر متمرکز است و مشخص می‌کند که یک کاربر چگونه از طریق یک رابط با اپلیکیشن، بازی نرم‌افزاری یا سایت شما ارتباط برقرار می‌کند. یا چگونه از طریق تاچ پوینت‌های بصری (کلیک بر روی یک دکمه یا کشیدن عکس) از نقطه‌ای به نقطه دیگر می‌رود.

برای آنکه یک محصول یا سایت به دل مخاطب بنشیند علاوه بر اینکه باید کار با آن راحت باشد، باید طراحی زیبایی هم داشته باشد.

تفاوت UI و UX؟
همه ما می‌دانیم که UI و UX با هم تفاوت دارند، اما خب خیلی‌ها این دو مفهوم را به‌اشتباه به‌جای هم به کار می‌برند. پس بگذارید یک‌بار دیگر تعریف کوتاهی از هر کدام داشته باشیم.

UI یا رابط کاربری به مجموعه ظاهری صفحات، تصاویر و المان‌های بصری – مثل دکمه‌ها و آی‌ها و … گفته می‌شود که کاربر برای تعامل با یک دستگاه یا برنامه از آن‌ها استفاده می‌کند.

منظور از UX یا تجربه کاربری هم آن تجربه و حسی است که کاربر در هنگام تعامل با بخش‌های مختلف از محصولات و سرویس‌های یک شرکت (قبل از استفاده، هنگام استفاده و بعد از آن) دارد.

درست است که UI جزئی از UX محسوب می‎شود ولی اگر دقت کنید می‌بینید که تجربه کاربری یا UX از دل پیشرفت‌های UI بیرون آمده است؛ چون که باید جایی برای تعامل کاربران وجود داشته باشد تا بتوانند تجربه کنند و تجربه آن‌ها چه مثبت، چه منفی و چه خنثی باعث تغییر احساس کاربر شود.

در واقع این دو مفهوم از هم جدا نیستند و از هر کدام که صحبت شود، پای دیگری هم وسط می‌آید.

همان شکل و شمایل ظاهری و نقاط تعامل و آی‌ها و دکمه‌ها که در قالب UI دارد ارائه می‌شود، قسمتی از تجربه‌های کاربری کاربران را رقم میزند. یک UI خوب تبدیل می‌شود به یک تجربه عالی!

حالا همین تجربه‌های خوب و بد می‌شود زمینه‌ساز بهتر شدن رابط‌های کاربری!

می‌بینید؟ این دو مثل قضیه مرغ و تخم مرغ می‌مانند که هرکدام دیگری را به وجود آورده و آخر هم بر سر مهمتر بودن آن یکی بحث است. اما بالاخره UI از یکجایی متولد شد و آنقدر اهمیت پیدا کرد که به یک تخصص مهم و پول‌ساز تبدیل شد.


اما خب چون اول طرح و نقشه کار ریخته می‌شود و بعد با توجه به همان نقشه، نمای ظاهری ساخته می‌شود، UI را بخشی از UX می‌‌دانند. (برای درک بیشتر مقاله تفاوت UI و UX را بخوانید)

بااین‌حال، برای اینکه بفهمیم UI چگونه به تکامل رسید، بهتر است که کمی بیشتر در مورد تاریخچه آن بخوانیم و اصلاٌ بدانیم که از کجا سرو کله‌اش پیدا شد.

آیا رابط کاربری از اول همین بوده است؟ (تاریخچه رابط کاربری)
چیزی که من و شما امروز به عنوان رابط کاربری در وبسایت‌ها و نرم‌ازارها و تلفن‌های هوشمندمان می‌بینیم با حالت اولیه رابط کاربری زمین تا آسمان فرق دارد! در این قسمت تحول و تکامل رابط کاربری را برای شما توضیح می‌دهم تا ببینید که چقدر سریع پیشرفت کرده‌ایم:

دوره اول: رابط کاربری دسته‌ای
اگر به شما بگویم که زمانی کامپیوترها صفحه نمایش نداشتند باورتان می‌شد؟ بله واقعا اینطور بوده است. تنها چیزی که شما به عنوان کامپیوتر می‌دیدید صفحه‌ای به شکل صفحه کلید بود که با استفاده از آن شما دستوری را به صورت دستی وارد سیستم می‌کردید و کامپیوتر” هم خروجی خودش را روی کاغذ برایتان پرینت می‌کرد!

در این نوع از سیستم تنها رابط کاربری که شما با آن سر و کار دارید همان صفحه کلید دستور و شکل ظاهری دستگاه است که راستش را بخواهید چنگی به دل نمیزند!

دوره دوم: رابط کاربری خط فرمان
با به وجود آمدن این نوع رابط کاربری است که دنیای دیجیتال یک قدم به شکل امروزی خودش نزدیک شد. این نوع از رابط کاربری یک صفحه نمایش برای شما نشان می‌دهد و از شما می‌خواهد که دستورتان را بصورت کد وارد کنید. اگر به کدنویسی مسلط بوده و دستور درستی را وارد می‌کردید دستور شما توسط سیستم انجام شده و نتیجه آن هم از طریق همان صفحه نمایش به شما نشان داده می‌شد.

رابط کاربری خط فرمان حتی امروز هم در سیستم‌های مدرن وجود دارد و برنامه‌نویسان خیلی از آن استفاده می‌کنند. اگر می‌خواهید از این نوع رابط کاربری استفاده کنید خیلی راحت می‌توانید گزینه استارت ویندوز را باز کرده و عبارت command” را آنجا تایپ کنید و روی آی آن کلیک کنید.

دوره سوم: رابط کاربری گرافیکی
قطعا همه شما با این نوع از رابط کاربری آشنا هستید. اصلا همین که الان با کامپیوتر یا موبایل دارید این مطلب را می‌خوانید در حقیقت در محیط رابط کاربری گرافیکی هستید. در این نوع رابط کاربری، همه دستورات با استفاده از شکل برای شما نشان داده می‌شوند و هیچ نیازی نیست که شما برای اجرای یک دستور کدنویسی بکنید.

مثال رستوران در اول مقاله یادتان است؟ که شما پیتزا را دیدید ولی هیچ اطلاعاتی از کارهای پشت پرده نداشتید. در اینجا هم قضیه همان است: شما پیتزا را که وبسایت است جلوی خودتان می‌بینید و فقط با چند کلیک در صفحات مختلف آن می‌گردید و کارهای مختلفی انجام می‌دهید اما هیچ چیزی در مورد ارسال و انجام شدن کدهای دستوری نمی‌بینید!

طراحی UI مهم‌تر از همیشه
شاید چندسال قبل تجربه و رابط کاربری اینقدر مهم نبود و به آن توجه نمی‌شد. چرا که تعداد سایت‌ها و اپلیکشن‌ها کمتر بود و کسب‌وکارها از UI و UX در حد کار راه‌اندازی استفاده می‌کردند. مردم مجبور بودند از همان تک و توک سایتی که وجود دارد استفاده ‌کنند، حتی اگر ظاهر خوبی نداشت یا رنگ و لعابش چنگی به دل نمیزد.

اما این روزها دیگر داستان فرق می‌کند. در هر کسب‌وکاری چندین رقیب وجود دارد و همه می‌خواهند مخاطب و مشتری را جذب بیزینس خود کنند. کاربر هم کلی انتخاب پیش رویش دارد، پس اگر سایت زشت، سخت و یا نامناسبی داشته باشید، خیلی راحت آن مخاطب را از دست داده‌اید.

اینجاست که رقابت در بین کسب‌وکارهای آنلاین باعث می‌شود که سایت‌ها و اپلیکیشن‌ها هر روز جذابتر و کاربردی‌تر شوند تا بتوانند مخاطب بیشتری جذب کنند.

خب با این حساب چه کسی می‌تواند کسب و کارهای اینترنتی را به این هدف مهم برساند؟

بله، یک کارشناس UI کاربلد! کسی که این روزها سایت‌ها به شدت به آن‌ها نیاز دارند تا سهم بازار خود را حفظ کنند. کسی که می‌داند سایت را چگونه بچیند و سازماندهی کند که هم کار با آن راحت باشد و هم خوش فرم و دلبر باشد.ui چیست

تمرکز روزافزون در ایجاد یک تجربه کاربری بهینه باعث شده است تا برخی از افراد به‌عنوان متخصصان UI و UX، مشاغل مهمی را در شرکت‌ها داشته باشند و باید بگوییم با این حجم از گسترش فضاهای اینترنتی، متخصصان UI و UX یک مهره کلیدی در شرکت‌ها خواهند بود.

کار طراح رابط کاربری چیست؟
طراحی سایت و اپلیکیشن سه قدم دارد:

UX همان نقشه کار ماست و ساختار و چیدمان سایت در این قسمت مشخص می‌شود. طراح UX درست مانند نقشه‌کش یک ساختمان است که تعیین می‌کند، اسکلت ساختمان، اتاق‌ها، درها، پنجره‌ها و …کجا قرار بگیرد که کاربردی و راحت باشد. کار طراح UX هم در سایت این است که صفحات، دکمه‌ها و مسیرهایی که لازم است را تعیین کند.
مرحله بعد نوبت طراحی UI یا همان طرح گرافیکی است که کاربر می‌بیند و با آن تعامل می‌کند. حالا طراح UI مانند یک معمار این طرح اولیه را می‌سازد و یک سایت عالی با شکل و شمایلی شسته رفته و کامل شده تحویل می‌دهد. یعنی معمار ما در سایت، رنگ درها و پنجره‌ها و اندازه و فاصله‌ها را در این مرحله تعیین می‌کند تا ساختمان قشنگ‌تر شود.

برخلاف طراح UX که روی احساس کاربر از محصول تمرکز می‌کند، UI به‌طور خاص روی چیدمان و ظاهر محصول نهایی کار می‌کند و اطمینان حاصل می کند مسیری را که یک طراح UX بطور بصری برقرار کرده است، حالا کامل و با ظاهری زیبا بسازد.
به عنوان مثال، یک طراح UI می‌تواند تصمیم بگیرد که مهم‌ترین محتوا را در بالای صفحه قرار دهد، یا با اضافه‌کردن یکسری المان‌ها، بصری ترین حس را برای یک نمودار ایجاد کند. طراحان UI همچنین وظیفه دارند یک طراحی منسجم در کل محصول داشته باشند. از چیدن المان‌ها و گزینه‌های کشویی گرفته تا رنگ‌ها و فونت‌ها و فاصله‌ها باید با طرح کلی، همخوانی داشته باشد.
به عنوان یک طراح UI، چه چیزهایی باید بلد باشید؟
همینجا بگویم که شما لازم نیست با یک استعداد ذاتی طراحی به دنیا آمده باشید تا بتوانید UI کار خوبی باشید. متخصصان حرفه‌ای این شغل شاید قبل از یادگیری چیزی بلد نبودند و حرفی برای گفتن نداشتند. طراحی یادگرفتنی است و با تمرین و تکرار به دست می‌آید.

اما یک طراح UI چه مهارت‌هایی لازم دارد؟

درست است که کار طراح رابط کاربری با طراح گرافیک فرق می‌کند اما او هم با زیبایی شناسی و حل مسئله سر و کار دارد پس در ابتدایی ترین حالت باید با چند مفهوم ساده مثل، علم رنگ‌ها‌، فونت، کانتراست، و دنیای طراحی آشنایی داشته باشد.

و طراحی نهایی مستم آشنایی به یکی از ابزار‌های طراحی گرافیک مثل فتوشاپ، illustrator یا یکی از نرم‌افزارهای اختصاصی طراحی UI و UX است. در بخش بعد چند تا از معروفترین نرم‌افزارهای این حوزه را معرفی خواهیم کرد.

از آنجایی کار طراحی UI برای نرم‌افزار‌ها و سایت‌ها انجام می‌شود، پای کدنویسی هم به میدان باز می‌شود؛ البته نه در حد یک برنامه‌نویس! درست است که طراحی رابط کاربری مرحله‌ای جدا در طراحی سایت و اپلیکیشن محسوب می‌شود، اما یک طراح حرفه‌ای UI باید کمی درباره UX و کمی هم از برنامه‌نویسی بداند.

در ایجاد رابط کاربری چه اصولی را بهتر است رعایت کنیم؟
اینکه شما چه نوع رابط کاربری و چه نوع ظاهری برای وبسایت خودتان انتخاب کنید به نوع وبسایت و کاربران شما بستگی دارد. یعنی چه؟ منظورم این است که کاربران همه وبسایت‌ها یکی نیستند و اگر می‌خواهید به عنوان شخصی که یک وبسایت دارید موفق شوید حتما باید نیازها و اهداف کاربران‌تان را بدانید.

مثلا شما این دو وبسایت را در نظر بگیرید: وبسایت اول برای یک وکیل است که مطالب حقوقی روی وبسایتش قرار داده و نوبت دهی را از آنجا انجام می‌دهد. وبسایت دوم هم یک وبسایت سفارش غذای آنلاین است. به نظر شما ظاهر این دو وبسایت (یا رابط کاربری آن‌ها) باید یکی باشد؟ قطعا نه. اما این به این معنی نیست که همیشه شما باید از صفر شروع کنید چراکه رابط کاربری یک سری اصول دارد که اگر آن‌ها را رعایت بکنید احتمال زیبایی و موفقیت وبسایت‌تان بیشتر خواهد شد. این اصول را در ادامه همین مطلب برای شما آماده کرده‌ام:

سعی کنید ساده باشید!
موفق‌ترین رابط کاربری رابطی است که اصلا خودش را به چشم کاربر نمی‌آورد! حالا چه نوع رابطی می‌تواند ساده باشد؟ خیلی کلی بخواهم بگویم اگر از عناصر غیرضروری مثل تصاویر و پیام‌های نافهموم استفاده نکنید و همچنین زبان محتوا و راهنمای وبسایت‌تان مشخص و ساده باشد می‌توانید بگویید که یک رابط کاربری ساده دارید. اصلا اینطور بگویم که اگر کاربری برای اولین بار وارد وبسایت شما شد باید خیلی راحت بتواند محتوای مورد نظرش را پیدا کرده و بین صفحات شما بگردد.

صفحه‌تان را هدفمند بچینید!
در طراحی رابط کاربری یک صفحه شما فضایی محدود دارید و بخش بزرگی از زیبایی و جذابیت وبسایت شما بستگی به این دارد که شما چطور از این فضا استفاده می‌کنید. مثلا شما باید در چیدمان بخش‌های مختلف سایت (چه از بالا به پایین و چه از راست به چپ) اولویت‌شان را در نظر داشته باشید تا کاربری که در وبسایت شما دنبال اطلاعات است خیلی راحت به هدفش برسد.

قدرت رنگ و فونت را دست کم نگیرید!
جذاب‌ترین بخش رابط کاربری گرافیکی، رنگ و لعاب آن است! شما اگر بتوانید از رنگ‌ها و فونت‌های مختلف به طرز درستی استفاده کنید قطعا جذابیت سایت‌تان را تا چندین برابر افزایش خواهید داد. همچنین این موارد می‌توانند به شما کمک کنند که توجه کاربران را به سمت خاصی بکشانید و حتی آن‌ها را بیشتر در سایت‌تان نگه دارید.

بهترین نرم‌افزارهای طراحی رابط کاربری (UI)
خب از قدیم گفته‌اند به عمل کار برآید، به سخندانی نیست»، پس بهتر است نگاهی هم بیندازیم به مرحله عملی کار و ببینیم طراحان خوش ذوق UI از چه نرم‌افزارهایی برای کارشان استفاده می‌کنند.

البته باید بگوییم که تا دلتان بخواهد نرم‌افزار طراحی UI و UX به بازار عرضه شده ولی ما به چندتا از بهترین‌های آن بسنده می‌کنیم که بیشتر از بقیه در ایران معروف و مشهور هستند و کار با آن‌ها راحت‌تر است.

۱. 
ادوبی ایکس دی (Adobe XD)

نرم‌افزار Adobe XD در سال ۲۰۱۶ عرضه شد. بعد از عرضه آزمایشی، این نرم‌افزار به سرعت به گزینه اول همه طراحان رابط کاربری تبدیل شد. دلیل آن هم ساده است، شرکت ادوبی نهایت آسانی، دقت و کارایی را مثل ابزارهای مشهورش در این نرم‌افزار هم پیاده کرده است.

با این نرم‌افزار می‌توانید یک نسخه اولیه (Prototype) یا موکاپ از طرح آماده کنید و به اشتراک بگذارید. حتی می‌‌‌توانید انیمیشن‌ها، مراحل استفاده از اپلیکیشن یا وبسایت، مسیرهای مختلف و … را داخل طرح تنظیم کنید. بعد هم می‌توانید طرح را به صورت زنده در موبایل خود تست کنید.

این طرح به راحتی توسط برنامه‌نویس‌ها و دولوپرها قابل استفاده است.

اگر قبلاٌ با فتوشاپ یا ایلستریتور کار کرده باشید، کار با آن زیاد سخت نخواهد بود. بسیاری از ابزارها عملکردی مشابه فتوشاپ دارند و با کمی وقت گذاشتن یاد می‌گیرید که چطور از آنها استفاده کنید.

نرم‌افزار Adobe XD برای هر دو نوع سیستم عامل ویندوز و آی او اس قابل استفاده است.

۲. 
اسکچ (Sketch)
طراحی رابط کاربری SKETCH قبل از این که ادوبی ایکس دی وارد بازار شود، اسکچ یکه‌تاز طراحی UI بود. یک ایراد اساسی اسکچ قابل نصب نبودن آن روی ویندوز بود. فقط کاربران مک (iOS) می‌توانند از این نرم‌افزار استفاده کنند.


اسکچ از نظر امکانات و عملکرد کامل است. مهم‌ترین نقطه قوت اسکچ افزونه‌های کاربردی آن است که کار را آسان‌ می‌کنند و خیلی از کارهای تکراری و سخت را به راحتی چند کلیک انجام می‌دهند.

کم و کاستی‌های این نرم‌افزار نسبت به ادوبی ایکس دی با پلاگین‌هایش حل شده است. تقریباً هر ویژگی یا امکاناتی که نرم‌افزار ادوبی اکس دی دارد و اسکچ ندارد، پلاگینی برای آن ساخته شده است.

۳. 
فیگمافیگما
فیگمافیگما هم یکی از آن کاردرست‌های طراحی رابط کاربری است که برخلاف دو نرم‌افزار قبلی اغلب به صورت آنلاین و تحت وب استفاده می‌شود، البته که می‌توانید نسخه آفلاین آن را هم نصب و استفاده کنید.

ویژگی خاصی که این برنامه را از بقیه متمایز می‌کند این است که چند طراح همزمان می‌توانند با هم تعامل داشته باشند و روی یک طرح کار کنند.


۴. 
اکشر (Axure RP)
نرم‌افزار Axure یک ابزار چندکاره برای ساخت و طراحی wireframe، نمونه‌های اولیه (prototyping)، انواع دیاگرام، نقشه سفر مشتری و مهم‌تر از همه رابط کاربری وبسایت‌ها و اپلیکیشن‌ها است.

این نرم افزار طراحی رابط کاربری با سایر ابزارهای معروف مثل ادوبی اکس دی و اسکچ کاملاً سازگار است. فایل‌های خروجی را می‌توانید در هر کدام از این دو نرم‌افزار استفاده کنید.

نرم‌افزار اکشر برای کار تیمی روی پروژه‌ها بهینه‌سازی شده است. قابلیت اتصال به پلتفرم‌هایی مثل اسلک کمک می‌کند تا راحت‌تر و سریع‌تر بتوانید هماهنگی‌های لازم را روی پروژه انجام دهید.

۵. 
این‌ویژن استودیو
این‌ویژن استودیو (Invision Studio) نرم‌افزار دیگری با قابلیت‌های متنوع است که در طراحی UI هم کاربرد دارد. طراحی ریسپانسیو بدون کد نویسی، طراحی آسان اینتراکشن، تغییر سایز و ابعاد هوشمند تصاویر، پنل طراحی انیمیشن پیشرفته و جابجایی سریع بین حالت تاریک و روشن از ویژگی‌های جالب این ابزار است.




۶. 
نرم‌افزار Framer X
اپلیکیشن فریمر اکس (Framer X) تحت وب است و بدون نیاز به نصب می‌توانید در هر جایی و روی هر رایانه‌ای طراحی یو آی انجام دهید و پروژه‌های خود را در لحظه ویرایش کنید. بعد از عضویت یک پنل کاربری در اختیار شما قرار می‌گیرد که می‌توانید تا ۳ پروژه را به صورت رایگان روی آن اجرا کنید.

بقیه پکیچ‌ها از ۱۴ یورو در ماه شروع می‌شود. البته چنین هزینه‌ای برای یک اپلیکیشن طراحی یو آی در کنار نرم‌افزارهای قوی‌تر که معرفی کردیم پرهزینه حساب می‌شود.


۷. 
اپلیکیشن مارول (Marvel)

ماول هم فقط نسخه تحت وب دارد. ویژگی اصلی مارول سادگی و آماده بودن بسیاری از المان‌های مورد نیاز است. بدون دانش فنی هم می‌توانید از قالب‌های آماده شده برای طراحی استفاده کنید.

یک ویژگی جالب مارول امکان اجرای تست‌های مستقیم با کاربران است. یعنی خروجی پروژه را با کاربرانی که می‌خواهید به اشتراک می‌‌گذارید و بعد عملکرد و کارایی طرح را به صورت زنده تست می‌کنید.



۸. 
ماک‌آپ پلاس (Mockplus)
ماک‌آپ پلاس مشابه مارول برای طراحی آسان و به کمک طرح‌های آماده ساخته شده است. افزونه این اپلیکیشن قابل نصب روی اسکچ است.





۹. 

Zeplin در واقع مجموعه ای از ابزارات است، که به شما اجازه می دهند تا طرح مورد نظر خود را پیاده سازی کنید. زپلین مجموعه‌ای از ابزارهای طراحی است که به طراحان یو آی کمک می‌کند ایده‌هایشان را به راحتی اجرا کنند و برنامه‌نویس‌ها هم به راحتی روی طرح‌ها کدنویسی کنند.

نرم‌افزار و پلاگین زپلین به صورت یکپارچه در کنار ادوبی اکس دی، فیگما و اسکچ کمک می‌کند هندآف (Handoff) خوبی بسازید. هنندآف به طرحی گفته می‌شود که به دولوپرها می‌دهند تا براساس آن کدنویسی اپلیکیشن یا وبسایت انجام شود. خیلی وقت‌ها چندین نفر باید روی این طرح نظر دهند تا به نتیجه نهایی برسند. ارسال، بازخورد گرفتن و اصلاح دوباره خودش کلی زمان می‌گیرد. زپلین این وسط تمام کارها را آسان‌تر می‌کند.

به علاوه، زپلین بررسی طرح‌ها را به صورت هوشمند انجام می‌دهد.

۱۰.
اریگامی استودیو
اریگامی استودیو در میان ابزارهای طراحی رابط کاربری کمی متفاوت است. داستان از این قرار است که طراحان فیسبوک با توجه به ابعاد بزرگ این شبکه اجتماعی و تنوع زیادی که در صفحه‌ها دارد، نیاز به سیستمی برای مشارکت در طراحی داشتند اما هیچکدام از ابزارهای موجود در آن زمان نیازشان را برطرف نمی‌کرد. به همین خاطر خودشان دست به کار شدند و Origami Studio را ساختند.

استفاده از لایه‌ها، Patch و اینتراکشن‌ها کمک می‌کند به راحتی یک ورک‌فلو برای اپلیکیشن‌ها موبایل یا وب بسازید.

کدام نرم افزار طراحی UI بهتر است؟
تمام نرم‌افزارهای معرفی شده می‌توانند برای پروژه‌های طراحی رابط کاربری استفاده شوند اما چند نکته را باید در نظر بگیرید، اولاً که حجم کار اهمیت زیادی دارد. وقتی قرار است چندین صفحه را به صورت گروهی طراحی کنید، باید نرم‌افزاری را انتخاب کنید که قابلیت کار گروهی را داشته باشد و از نظر نرم‌افزاری هم بتواند تمام نیازهای شما را پوشش دهد.

نکته دوم، امکان هماهنگی با تیم‌های برنامه‌نویسی و توسعه است. معمولاً توسعه‌دهنده‌ها در کار از فایل‌های نهایی نرم‌افزارهای پرطرفدار مثل ادوبی ایکس دی یا اسکچ استفاده می‌کنند پس طراحان UI هم به ناچار (یا خوشبختانه!) باید از این نرم‌افزارها استفاده کنند.

پیشنهاد نهایی ما همان سه نرم‌افزار Adobe XD، Sketch و Figma است.

سخن پایانی
در این مقاله بصورت خلاصه اما مفیدی وارد بحث رابط کاربری شدیم و با مثال و تعریف فهمدیدم که رابط کاربری چیست. چیز مهمی که اینجا می‌خواهم برایتان بگویم بحث تجربه کاربری” است که ممکن است برایتان آشنا باشد. متاسفانه اکثر افراد این دو را بصورت اشتباه به جای هم استفاده می‌کنند اما این دو تفاوت دارند. اگر به این بحث هم علاقه داشته باشید نگاهی به مقاله تجربه کاربری یا UX چیست، بیندازید.

اگر سوال یا نظری در مورد این مطلب یا مطالب دیگر بلاگ ما دارید حتما به ما هم بگویید!


منبع:

https://aigitali.com/what-is-ui/



تجربه کاربری یا UX چیست؟
فرض کنید به تازگی یک دستگاه اتو خریداری کرده‌اید و برای اولین بار است که می‌خواهید با آن کار کنید. این اتو دکمۀ خاموش و روشن و اهرم تنظیم حرارت ندارد. اتو را به برق متصل می‌کنید و بدون آنکه از میزان حرارت آن اطلاعی داشته باشید آن را روی پارچۀ ابریشمی می‌گذارید. چه اتفاقی می‌افتد؟ پارچۀ شما نابود می‌شود و بعد هر چقدر با خدمات پس از فروش آن‌ها تماس می‌گیرید کسی جوابتان را نمی‌دهد. خلاصه بگویم، شما احساس بدی نسبت به آن اُتو پیدا می‌کنید. به این تجربه، احساس و نگرشی که شما نسبت به اُتوی نام‌برده پیدا کرده‌اید، تجربه کاربری (user experience) می‌گویند.

در ویکی‌پدیا تجربه کاربری یا همان UX این‌گونه تعریف شده است:

تجربهٔ کاربری (به انگلیسی: User Experienc) به اختصار UX شامل رفتارها، نگرش‌ها و احساسات یک کاربر دربارهٔ استفاده از یک محصول، سامانه یا سرویس خاص است. تجربهٔ کاربری جنبه‌های کاربردی، تجربه شده، اثرگذار به صورت عاطفی، معنادار و ارزش‌مند تعامل انسان و رایانه و مالکیت محصول را در بر می‌گیرد.”

تجربه کاربری بازخورد کاربر هنگام استفاده از محصولات یا خدمات شماست؛ به عبارت دیگر، کاربر وقتی از محصول شما استفاده می‎کند، چه حسی دارد و چه فکری ‌می‌کند.

اصطلاح تجربه کاربری را اولین بار، دان نورمن در دهه 80 استفاده کرد، ولی مفهوم آن، مدت زیادی قبل از آن هم وجود داشته‌است. قرن‌هاست که انسان‌ها به دنبال بهینه‌سازی محیط اطراف خود برای حداکثر راحتی کاربر هستند. حتی از زمان انسان‌ها اولیه، همه به دنبال تجربه کاربری بهتر بوده‌اند و گرنه تا الان این همه اختراع برای راحتی بشر به وجود نمی‌آمد.

بدون اغراق می‎توان گفت، مهمترین اصل در ساخت تجربه کاربری خوب، فراهم آوردن بهترین راه حل، بدون هرگونه پیچیدگی یا دشواری، پیش روی کاربر است. پس از این اصل، رعایت سادگی و ظرافت در آنچه به کاربر ارائه می‎دهیم، از اهمیت بالایی در افزایش کیفیت تجربه کاربری برخوردار است.

البته فقط استفاده آسان از محصول ملاک نیست. محصولاتی مثل آیفون که UX فوق‌العاده‌ای دارند، نه تنها به قابلیت استفاده و کاربرد راحت آن توجه دارند، بلکه بر جنبه‌های دیگری مثل لذت، کارایی و سرگرمی هم تمرکز می‌کنند.

این روزها بازار UX در دنیای نرم‌افزاز و وبسایت‌ها و باز‌ی‌ها حسابی داغ و پر رقیب است؛ چون همه می‌دانند که کاربران بیشتر وقت خود را در دنیای مجازی می‌گذرانند. خب قاعدتاً هرجا کاربر باشد، تجربه کاربری هم هست. البته، UX فقط به دنیای اینترنت و نرم‌افزاری محدود نمی‌شود؛ اما در دنیای دیجیتال، توجه به UX اهمیت خیلی بیشتری پیدا می‌کند؛ به دلیل اینکه کاربر، به سرعت می‌تواند یک جایگزین برای سایت و نرم‌افزار شما پیدا کند.

مثلاً وقتی یک خودکار می‌خرید و بعداً می‌فهمید موقع نوشتن با آن راحت نیستید، شاید همان لحظه عوضش نکنید (البته من خودم همان لحظه عوضش می‌کنم، شما را نمی‌دانم). اما اگر یک سایت را باز کنم که ظاهری شلوغ و پلوغ داشته باشد، یا بخواهد من را به خاطر سرعت پایینش معطل کند، سریع می‌روم سراغ سایت بعدی!

حالا بیایید ببینیم تجربه کاربری چه ربطی به سایت دارد.

تجربه کاربری سایت چیست؟
تجربه، احساس و دیدی که کاربران بعد از بازدید وب‌سایت شما -یا خرید از فروشگاه اینترنتی- پیدا می‌کنند، تجربه کاربری سایت یا فروشگاه اینترنتی شما است. این‌که کاربران به محض ورود به سایتتان آن را ببندند و پا به فرار بگذارند نشان می‌دهد که چه UX بدی دارید. در مقابل اگر کاربران مدت زمان زیادی را به گشت و گذار در بین صفحات مختلف سایتتان سپری کنند و هر چند وقت یک بار هم دوباره به آن سر بزنند، می‌توان گفت که به‌به! چه تجربه کاربری خوبی دارید که کاربران به ماندن در سایتتان تمایل نشان می‌دهند و مدام به آن سر می‌زنند.

برای اینکه تجربه کاربری سایت یا فروشگاه اینترنتی‌تان عالی باشد، لازم است به ابعاد مختلفی توجه کنید، در ادامه بیشتر این موضوع را باز می‌کنیم؛ اما قبل از آن خودتان چند فروشگاه اینترنتی (مثل دیجی‌استایل، مدیسه و دیجی‌کالا) را باز کنید و ببینید که خرید یا جستجوی کالای مورد نظرتان در کدام یک از آن‌ها راحت‌تر است. فراموش نکنید که همه‌چیز را، از رنگ گرفته تا دکمه‌های مختلف، در نظر بگیرید و اگر تا به حال خرید اینترنتی داشته‌اید فکر کنید و ببینید که از کدام یک ناراضی بوده‌اید و چرا؟

طراح UX دقیقاً چه می‌کند؟
قبل از توضیح کار طراح UX، ابتدا باید بدانیم اصلاً هدف طراحی UX چیست؟

هدف طراحی UX این است که تجربیات دلخواه، آسان، کارآمد و مناسب در همه زمینه‌های یک محصول ایجاد کند. از انتخاب و فرآیند خرید گرفته تا استفاده از آن توسط کاربر.

خب، حالا یک نفر باید باشد تا همه عناصری که این تجربه‌ها را ایجاد می‌کند، آنالیز کند. این فرد باید تحلیل کند که این محصول یا خدمت، در تمام مراحل، چه احساسی در کاربر ایجاد می‌کند؟ آیا چیزهایی که کاربر می‌خواسته، برایش فراهم شده یا نه؟ و اینکه چقدر استفاده از آن آسان است.

کار طراح UX از وقتی که هنوز محصولی وجود ندارد شروع می‌شود. اولین کار او این است که مشتری‌ها و نیاز آن‌ها را شناسایی کند و اگر محصولات مشابهی وجود دارد، ببیند مردم چه مشکلاتی با آن‌ها دارند.

با ارزیابی تجربه‌های خوب و بد کاربران، برای هر کدام راه‌حل‌های مختلفی را ارائه می‌کند که صد البته خودش نیاز به بررسی‌های علمی و فنی دارد؛ در نهایت بهترین راه، با توجه به راحتی کاربر و علاقه‌هایش انتخاب می‌شود. گاهی طراح باید خودش را جای کاربر بگذارد تا ببیند که رفتار و احساس کاربر در مورد محصول چه می‌تواند باشد. مثلاً هنگام طراحی یک سایت یا اپلیکیشن، طراح تک تک فعالیت‌هایی که کاربر قرار است در آن انجام دهد را در نظر می‌گیرد و برای هر کدام، ساده‌ترین، زیباترین، کارآمدترین راه را ارائه می‌دهد که بهترین بازخورد را داشته باشد.
کم‌کم دارد معلوم می‌شود که کار طراح تجربه کاربری به این راحتی‌ها هم نیست. این فقط یک توضیح ساده و مفهومی از این شغل پرکاربرد بود و اگرنه در عمل نیاز به مهارت‌های متنوعی دارد. به‌نظر، یک طراح UX باید، هم علم مدیریت داشته باشد هم بازاریابی و فروش!! هم درباره طراحی بصری و زیبایی‌شناسی اطلاعات داشته باشد و هم بتواند کمی پا در کفش روانشناس‌ها بکند. اطلاعات فنی هم که دیگر که جای خود دارد. چون قرار است در همه مراحل توسعه محصول حضور داشته باشد.

نکته: برای خلق یک تجربه کاربری بی نظیر، داشتن هماهنگی چند رشته‌ای بین بخش‌های مختلف مجموعه شما و بهره‌گیری از متخصص‎های کاربلد بازاریابی، گرافیک، طراحی، داده‌کاوی و هر آنچه با کاربر سر و کار دارد ضروری است.

تجربه کاربری به چه درد ما می‎خورد؟
برای درک اهمیت تجربه کاربری بیاید نگاهی به پژوهش آقای جنرسن _که در سال 2016 انجام شده است- بیندازیم. نتایج این مطالعه نشان می‌دهد، 42 درصد از مراجعه کنندگان به سایت ها به دلیل پیچیدگی و دشواری دسترسی به بخش‌های مختلف آن سایت، از خریدشان منصرف شده‌اند.

در این مطالعه، دلایلی از جمله دقیق نبودن جستجوی داخلی سایت، ترکیب غیرمنطقی منوها، نبودن فیلترهای مناسب جستجو و بهینه نبودن نمایش در موبایل از مهم‌ترین مسائلی بوده است که پاسخ دهندگان با آن چالش داشته اند. حالا در نظر بگیرید با همه‌گیر شدن استفاده از تبلت و موبایل تا چه حد نوع طراحی شما اهمیت پیدا می‌کند.

بیایید با یک مثال مسئله را روشن‌تر کنیم:

یک وبسایت تجاری را در نظر بگیرید. اگر سایت خیلی دیر لود شود، یا خیلی پیچیده وشلوغ باشد، به شما حس خیلی بدی دست می‌دهد و تجربه خوبی نخواهید داشت. اصلاً شاید اسم سایت را به خاطر بسپارید که دیگر از این سایت استفاده نکنید.

در مقابل یک سایت دیگر راه تصور کنید که همان محتوا را خیلی روان و راحت، در کنار هم و در صفحه خلوت و زیبایی گذاشته است و به راحتی می‌توانید به هر آنچه که لازم دارید، دسترسی داشته باشید.

این یعنی دو تجربه کاربری متفاوت و اثری که از استفاده از دو سایت مختلف که در ذهن کاربر باقی می‌ماند. در ادامه همین ماجرا باید بگویم، این تجربه‌ها و حس‌ها آنقدر مهم هستند که روی تصمیم کاربر برای خرید و استفاده مجدد از محصولات و خدمات به شدت تاثیر می‌گذارد.

این مثال نشان می‌دهد که ارزش طراحی UX نه تنها برای کاربر بسیار زیاد است، بلکه برای کسب‌و‎‌کار و نام تجاری شما حائز اهمیت است.

از نظر تجاری، طراحی تجربیات کاربر، کلید اصلی رضایت مشتری و ایجاد وفاداری است. اگر استفاده از یک محصول برای کاربر ساده و لذت‌بخش باشد، دلش می‌خواهد دوباره آن را استفاده کند ولی یک کاربر ناراضی شاید هیچ‌وقت دوباره بر نگردد.

رازهای طراحی یک تجربه کاربری بی‌نظیر برای وب‌سایت چیست؟
پاسخ به این سوال شاید در ابتدا آسان نباشد. چون طراحی تجربه کاربری برای هر محصول یا کسب‌و‌کار باید منحصر به فرد و با در نظر گرفتن جزئیات مربوط به آن باشد.

راز اول: شما دارید سایت را برای کاربران می‌سازید
منظورم این است که وقتی دارید سایت طراحی می‌کنید یا بخش‌های مختلف آن را ویرایش می‌کنید، باید خودتان را جای کاربران بگذارید. با این کار تا حدودی می‌توانید متوجه شوید که برای استفاده راحت‌تر از سایت به چه چیزهایی نیاز دارید و آن‌ها را در طراحی UX لحاظ کنید.

یکی از مواردی که در کاربرپسند بودن سایت تاثیر زیادی دارد، طراحی ریسپانسیو یا واکنش‌گرای آن است. با طراحی واکنش‌گرا سایت شما در سیستم‌ها مختلف، تبلت و گوشی‌های موبایل منظم و درست نشان داده می‌شود و ظاهر آن به هم نمی‌ریزد.

راز دوم: رابط کاربری (UI) و ویژگی‌های بصری سایت
رنگ‌ها، فونت‌ها، سایز فونت‌ها، تصاویر، چینش بخش‌های مختلف یک سایت همگی رابط کاربری سایت را تشکیل می‌دهند. در طراحی رابط کاربری لازم است که به سادگی، قابل فهم بودن، خسته‌کننده نبودن و تحمل‌پذیری آن توجه ویژه‌ای داشته باشید. تحمل‌پذیری یعنی: کاهش هزینه خطاها و اشتباهات، برای مثال کاربر باید بتواند با زدن یک دکمه محصولات موجود را از ناموجود جدا کند.

رابط کاربری سایت باید طوری باشد که کاربر بتواند تعامل خوبی با سایتتان برقرار کند، در این صورت است که UI روی تجربه کاربران (UX) تاثیر می‌گذارد و آن‌ها را برای بازگشت به سایت ترغیب می‌کند. (رابط کاربری یا UI چیست؟ را به طور دقیق‌تر، کامل‌تر و با جزئیات در این مقاله بخوانید.)

راز سوم: استفاده از کلمات مناسب
زمانی که در حال طراحی تجربه کاربر هستید، در انتخاب عنوان و محتوا برای بخش‌های مختلف سایت (مانند منو، فروشگاه، سبد خرید و وبلاگ) باید از کلماتی استفاده کنید که مفهوم را به درستی به کاربران منتقل می‌کنند و باز هم باعث ایجاد تعامل کاربران با سایت شما می‌شوند. گاهی کمی خلاقیت به خرج دادن در انتخاب عنوان‌ها هم بد نیست و توجه کاربران را بیشتر جلب می‌کند. در تصویر زیر که از سایت اسنپ‌فود گرفته شده است، نمونه‌ای از انتخاب کلمات را می‌بینید.


راز چهارم: دسترسی مناسب به سایر بخش‌ها
برای این‌که کاربران بتوانند به راحتی از صفحه‌ای به صفحۀ دیگر جابجا شوند، امکانات لازم باید فراهم شده باشد. مثلاً اگر کاربری در صفحۀ خرید موبایل باشد و بخواهد بعد از آن وارد صفحۀ خرید قاب گوشی یا لوازم جانبی موبایل شود چند راه دارد. راه اول اینکه به صفحۀ قبلی برگردد و به جای خرید گوشی، خرید لوازم جانبی را انتخاب کند. راه دوم اینکه کاربر می‌تواند از منوی کشویی موجود در بالای صفحه مستقیماً وارد بخش لوازم جانبی شود و راه سوم اینکه با جستجوی کلمۀ مدنظرش (مثلاً قاب گوشی) به نتایج دلخواهش برسد.

شما فکر می‌کنید کدام راه بهتر است؟ ببینید، مهم‌ترین نکته این است که کاربر سریع و راحت بتواند وارد بخش‌های دیگر شود، پس طبیعتاً راه دوم و سوم خیلی بهتر است. UX سایتتان را طوری طراحی کنید که کاربران برای جابجایی بین صفحات به زحمت نیافتند. تبلت‌فون یک نمونه از سایت‌هایی است که به نظر من UX یا تجربه کاربری بسیار خوبی دارد. همانطور که در عکس زیر می‌بینید، محصولات مختلف تبلت‌فون به خوبی جدا و دسته بندی شده‌اند. مثلاً برای اینکه از صفحۀ گوشی به لوازم جانبی بروید نیازی نیست که کار خاطی بکنید؛ فقط نشانگر موس را روی منوی بالای صفحه می‌برید و از زیرمنوی باز شده لوازم جانبی مورد نیازتان را انتخاب می‌کنید.
راز پنجم: در کنار زیبایی به سرعت سایت هم توجه کنید
در بخش‌های قبلی راجع به ویژگی‌های بصری و کاربردپذیر بودن UX صحبت کردیم؛ اما گاهی برخی افراد را می‌بینیم که سرعت سایت را فدای زیبایی آن کرده‌اند؛ غافل از آنکه سرعت سایت یکی دیگر از نکات مهم در طراحی تجربه کاربری موفق است و باید حتماً به آن توجه کرد. پس سعی کنید تا جایی که می‌توانید از تصاویر کم‌حجم و کدهای بهینه شده در سایتتان استفاده کنید. برای بهینه‌سازی تصاویر سایتتان آن هم بدون افت کیفیت عکس، از وب‌سایت tinypng کمک بگیرید.

راز ششم: بعد از فروش محصولتان با کاربر خداحافظی نکنید
اشتباهی که بسیاری از صاحبان کسب و کارها (چه آنلاین و چه واقعی) مرتکب آن می‌شوند این است که به محض این‌که کاربر پول پرداخت کرد و خریدش را انجام داد رفتارشان تغییر می‌کند و حتی دیده شده که به زور جواب مشتری را می‌دهند.

مدیران عزیز، مسئولین محترم، بهتر است بدانید که فروش محصولات پایان کار نیست و برای اینکه مشتری بعدها باز هم به شما مراجعه کند، باید خاطره خوبی از خریدش داشته باشد. ارائه خدمات بد به مشتری و انجام ندادن پیگیری‌های لازم باعث می‌شود مشتری‌ها بدِ شما را به دیگران بگویند و یکهو به خودتان بیایید و ببینید در بین مردم به عنوان یک برند نامعتبر معروف شده‌اید.

یک تجربه کاربری ایده‌آل باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟
در جستجوهایی که برای این مقاله داشتم به مدل جالبی از پیتر مارویل برخوردم که حدس می‎زنم در نظر گرفتن عناصرشش گانه‎ی آن می‌تواند برای رسیدن به یک تجربه کاربری ایده آل کمک کند.

فقط به این نکته دقت کنید که در نگاه اول ممکن است این ویژگی‌ها برای UX نباشد. ولی عمیق‌تر که بنگریم، می‌فهمیم که وجود یا عدم وجود هر یک از این موارد، UX و تجربیات کاربری را می‌سازد.
ویژگی اول؛ سودمند باشد
محصولی که در قالب تجربه کاربری ارائه می‎دهید باید دقیقاً نیاز مخاطب را رفع کند. باید بدانید اگر خلاء مورد نظر مخاطب پر نشود، در نتیجه انگیزه‌ای برای استفاده از محصول یا خدمات شما نخواهد داشت.

ویژگی دوم؛ قابل استفاده باشد
سیستمی که محصول یا خدمت در آن ارائه می‎شود باید تا حد امکان برای استفاده ساده و آسان باشد. سادگی و درک راحت کاربر از محصول را باید سرمشق کار خود قرار دهید.

ویژگی سوم؛ برای کاربر مطلوب باشد
محصول یا خدمت شما باید از نظر زیبایی‌شناختی جذاب باشد و در عین حال به آسانی قابل تفسیر باشد. طراحی را تا حد امکان مینیمال و هدفمند انجام دهید.

ویژگی چهارم؛ قابل جستجو باشد
در این قسمت کاربر باید بتواند محصول یا خدمات شما راحت پیدا کند. این یکی خیلی واضح است؛ اگر شما دنبال چیزی بگیردید ولی پیدا نکنید، از آن صرف نظر می‌کنید و می‌روید سراغ گزینه‌های بعدی! بنابراین اطلاعاتی که در معرض دید مخاطب قرار می‌دهید باید به چشم بیاید و در عین حال مرور آن ها آسان باشد. اگر کاربر مشکلی داشته باشد، باید بتواند خیلی سریع راه‌حل آن را در صفحه شما پیدا کند.

ویژگی پنجم؛ دسترسی پذیر باشد
دسترسی‌پذیری در تجربه کاربری محصول یا خدمت یعنی طراحی طوری باشد که برای همه افراد با هر توانایی قابل استفاده باشد. حتی افراد توانیاب که اختلال شنوایی، بینایی، حرکتی یا اختلال در یادگیری دارند. به شخصه توجه به این مورد را کمتر دیده‌ام، شاید به این دلیل است که شرکت‌ها فکر می‌کنند که با این کار منابع مالی خود را هدر می‌دهند چون افراد ناتوان بخش کوچکی از جامعه هستند. اما به هر حال آن‌ها هم بخشی از مخاطبان شما هستند و با در نظر گرفتن این موضوع هم به نوعی مسئولیت اجتماعی خود را ادا کرده‌اید. و مهم‌تر از همه اینکه وقتی در طراحی خود، افراد با توانایی کمتر را هم در نظر می‌گیرید، برای افراد دیگر هم استفاده‌اش آسانتر می‌شود.

ویژگی ششم؛ قابل اعتماد باشد
رندال تری می‌گوید: اگر یکبار مرا گول بزنی، شرم بر تو. اگر برای بار دوم مرا گول بزنی، شرم بر من».

این جمله دقیقاً مفهوم قابل اعتماد بودن را برایتان روشن می‌کند. اگر کاربر بار اولی که از محصول یا خدمات شما استفاده کرد، به شما بی اعتماد شد، شانس دوباره به شما نمی‎دهد که باز تجربه بدی که داشته تکرار شود. چون برای مشتری گزینه‌هایی زیادی وجود دارد که جایگزین شما کند.

پس توجه به این مورد هم تا حد زیادی مهم است. هر مخاطبی انتظار دارد در مواجهه با محصول یا خدمات شما تجربه‎ای قابل اطمینان و سرشار از اعتماد را درک کند و خلاصه اینکه در طراحی تجربه کاربری باید بتوانیم اعتماد کاربر را برای استفاده‎های بعدی از محصولمان جلب کنیم.

طراحی تجربه را از کجا شروع کنیم؟
طراحی تجربه کاربری برای هر محصول یا خدمت داستان منحصر به فرد خود را دارد. تا حدی که گاهی ممکن است دو محصول مشابه با توجه به نوع مخاطبشان طراحی تجربه کاربری متفاوتی را داشته باشند. با وجود تمام این تفاوت‎ها، می‎توان چهار مرحله مشترک زیر را در طراحی تجربه کاربری برای تمامی محصولات یا خدمات در نظر گرفت.

1. پژوهش
متیو ویکمن (Matthew Wakeman) در کتاب تکنیک‌های عملی تحقیقات UX برای طراحی محصول بهتر، می‌گوید:

اگر من فقط یکساعت برای حل یک مشکل زمان داشته باشم، دوسوم از آن را اختصاص می‌دهم به فهمیدن و توضیح این‌که دقیقاً مشکل چیست.

با توجه به این جمله، مهم‌ترین کار این است که شما نیاز دارید بفهمید، که چه چیزی را باید حل کنید؟ چه چیزی را باید بهتر کنید؟ کاربر با چه چیزهایی، اثر بهتری از محصول شما در ذهنش می‌ماند؟

خب پس دو موضوع را در این قسمت در نظر بگیرید:

تحقیق راجع به کاربران کلید حل مشکل است

باید بدانید مشتریان شما چه کسانی هستند؟ چه علایقی دارند؟ نیازهایشان چیست؟ چالش‌هایی که با محصول شما دارند چیست؟

برای این کار می‌توانید نظرسنجی کنید یا اگر بخش ارتباط با مشتری دارید، از آن‌ها کمک بگیرید. این گروه همیشه پای درد و دل مشتری‌ها نشسته اند و اطلاعات زیادی دارند. اصلاً چرا راه دور برویم؛ کامنت‌هایی که افراد در شبکه‌های اجتماعی شما می‌گذارند را که حتما دیده‌اید. همین کامنت‌ها پر هستند از تجربه‌هایی که کاربران بیان ‌می‎کنند. مطمئن باشید، ایده‌های زیادی از دل آن‌ها بیرون می‌آید.
مثلاً یکی می‌گوید، چرا پست محصولات شما قیمت ندارد؟ این یعنی کاربر از اینکه هی بیاید و قیمت بپرسد حس خوبی ندارد. یا شاید اصلاً حس کند، قیمت‌ها خیلی بالا هستند که اعلام نشده‌اند (اعتمادش کمرنگ می‌شود). این‌ها می‌شود تجربه‌های بد کاربری. خلاصه که شما چندین راه مختلف پیش پایتان است تا بتوانید خواسته‎ها، نیازها و رفتار مخاطب‎ خود را بفهمید.

توجه به اهداف و چشم‌انداز کسب‌وکار فراموش نشود

یکی دیگر از نکات این است که اهداف کسب‌و‌کار و چشم اندازهایش را به دقت کنکاش می‎کنیم تا بهتر بدانیم مخاطب یا مشتری قرار است چه تصویر یا تجربه‌ای از برند را به دست بیاورد. این مرحله از طراحی تجربه کاربری شباهت زیاد به پروژه‎های تحقیقات بازاریابی دارد و بیشتر برای محصولات جدید استفاده می‌شود.

2. تحلیل اطلاعات
در این مرحله ما با تمرکز بیشتری روی مخاطب هدف، تلاش می‎کنیم، داده‎هایی را که از طریق پژوهش‎های قبلی به دست آوردیم، تحلیل کنیم. تحلیل این اطلاعات، به ما کمک می‌کند که رفتار کاربر و چالش‎های پیش روی او را در مواجهه با محصولات یا خدمات خودمان را بفهمیم و به قول معروف، پرسونا‎ی کاملی از مخاطب ایجاد کنیم.

خب در نهایت از چالش‌ها و نیازهای مخاطب، به ضعف‌هایی از محصول که تجربه خوبی برای مخاطب ایجاد نمی‌کند، می‌رسیم.

3- طراحی کانسپت (مفهوم اولیه)
خب حالا پس از اینکه اطلاعات خوبی را به دست آوردیم، دست به خلق و طراحی ایده‌های جدیدی می‎زنیم. البته ایده‌هایمان باید، هم منطبق با رفتار و علایق مخاطب‎ها و هم اهداف و چشم اندازهای سازمان ما باشد. این فرآیند تا آنجا که بتوانیم به ساده‌ترین و بهترین طراحی و راه حل برسیم ادامه پیدا می‎کند.

این مرحله شبیه نقشه یک ساختمان است که تمام کاری که باید انجام شود، در آن مشخص است و منتظر اسکلت بندی و نمای ظاهری (UI) است.

4. طراحی نهایی
پس از اینکه نسخه مفهومی یا همان پروتوتایپ ما تکمیل شد، آن را برای تبدیل شدن به یک سرویس جدید به دست طراحان می‎سپاریم. اگر فرض کنیم محصول ما قرار است یک صفحه وب باشد، در این مرحله گرافیست باید تصمیمی که ما در مورد تجربه کاربری خودمان گرفته‎ایم را با استفاده از رنگ، تصویر و پرداخت جزئیات، به آن چیزی که مد نظر است، تبدیل کند. پس از اتمام طراحی اولیه، بسته را تقدیم بخش کدنویسی می‎کنیم تا فرآیند استقرار طرح را انجام دهند.


ایجاد یک تجربه کاربری خوب با یک مثال
دیجی‌کالا هم از سایت‌های داخلی است که در تمام قسمت‌های سایتش، طراحی UX خوبی دارد. از رنگ و طبقه‌بندی و ترتیب پیشنهاداتش گرفته تا اطلاعات کاملی که در اختیار مخاطب قرار می‌دهد، برای تجربه و تاثیر بر کاربر فکر و برنامه‌ریزی شده است. هر چند گاهی انتظار طولانی در تحویل دادن کالاهایش آدم را زجرکش می‌کند، ولی خوبی‌هایش هم را باید بگوییم.یکی از چیزهایی که در دیجی‌کالا در تجربه کاربری موثر است، جستجوی آسان محصولات است. دسته‌بندی و زیر‌دسته‌های کالاها در صفحه اصلی باعث می‌شود که کاربر مستقیم و سریع، نیاز خود را پیدا کند.
از اینجا به بعد با طراحی تجربه کاربری چه کنیم؟
حتماً تا الان متوجه شده‌اید که تجربه کاربری چیست؟ چطور باید آن را طراحی کرد؟ اینکه از اینجا به بعد با تجربه کاربری را باید چه کار کنید بر می‎گردد به جایگاه شما! آیا شما صاحب کسب و کار هستید و می‎خواهید برای کاربرتان تجربه کاربری خارق العاده‎ای فراهم کنید!؟ آیا مخاطب یک محصول یا خدمت هستید و می‎خواهید تجربه‎ی سروکار داشتنتان با آن را نقد کنید!؟ یا اینکه قصد دارید متخصص طراحی تجربه کاربری باشید!

پس با سرنخ‎های خوبی که با خواندن این مقاله برای کاربرد تجربه کاربری به دست آوردید، دست به کار شوید! چون همان‌طور که گفتیم، یک به دست آوردن یا ایجاد تجربه کاربری خوب نیازمند شناخت انحصاری یک محصول و مخاطب‎های آن است در نتیجه علاوه بر مطالعه تئوری، تمرین و تجربه جدی می‎طلبد!

تفاوت تجربه کاربری با رابط کاربری چیست؟
اگر تا اینجا با مفهوم تجربه کاربری آشنا شده‎اید، ممکن است این سؤال برایتان پیش بیاید که تجربه کاربری چه تفاوتی با رابط کاربری دارد!؟

واقعیت این است که وقتی بحث تجربه کاربری می‌شود، UI هم ناخودآگاه وارد ماجرا می‌شود؛ چون UI و UX هم در تعریف و هم در اجرا همپوشانی‎های زیادی با یکدیگر دارند اما خب در عین حال نمی‎توان این دو را یک مقوله مشترک در نظر گرفت.

تجربه کاربری تعامل و تجربه کاربر با آن چیزی است که ما با طراحی فضای بصری به عنوان رابط کاربری پیش روی او گذاشته‎ایم. این یعنی UX و UI به شدت به هم وابسته هستند و شاید بخش زیادی از تجربه کاربری مربوط به کار کردن با رابط کاربری طراحی شده برای محصول یا خدمت شما باشد.

برای مثال، شلوغ بودن منوهای سایت مشکل طراحی رابط کاربری است ولی باعث ایجاد یک تجربه کاربری ناخوشایند برای کاربر می‌شود. پس موقع طراحی UI باید حسابی حواستان به UX ها هم باشد. اصلاً خودتان را بگذارید جای مشتری و ببینید اگر جای او بودید چه فکر و احساسی نسبت به محصول خود، طراحی و فرآیند کارش داشتید.

برخی از اهالی فن، نقل قول جالبی به کار می برند:

رابط کاربری (UI) بدون بهره‌گیری از تجربه کاربری (UX) مانند این است که یک نقاش بدون اینکه در ذهن خود طرحی داشته باشد، رنگ را روی بوم بپاشد. از سوی دیگر، طراحی تجربه کاربری بدون توجه به رابط کاربری مانند استفاده از قاب یک اثر هنریست، بدون آنکه طرح مناسبی را بتوان در آن جای داد.»

بنابراین، بهترین تجربه استفاده از خدمات یا محصول زمانی حاصل می‌شود که یک رابط کاربری جذاب با ملاحظات مربوط به تجربه کاربری پیش روی مخاطب قرار بگیرد. (تفاوت UX و UI را به طور دقیق‌تر، کامل‌تر و با جزئیات در این مقاله بخوانید.)

اگر سوال یا نظری در مورد این مطلب یا مطالب دیگر بلاگ ما دارید حتما به ما هم بگویید!

منبع:

https://aigitali.com/what-is-ux/



منظور از روانشناسی رنگ ها چیست؟
رنگ ها روی احساسات ما انسانها تأثیر مستقیم دارند. چشم ما بعد از مشاهده رنگ ها، با ناحیه‌ای در مغز به نام هیپوتالاموس” ارتباط برقرار می‌کند. این بخش از مغز سیگنال‌هایی را به غده‌های هیپوفیز” و بعد از آن تیروئید” ارسال می‌کنند. در نهایت ارسال این سیگنال‌ها، باعث ترشح هورمون‌هایی می‌شود، که روی احساسات‌ ما تأثیر می‌گذارند. بنابراین، هر رنگ می‌تواند یک حس خاص را در ما ایجاد کند.

روانشناسی رنگ ها علمی است که چگونگی تأثیر رنگ ها روی رفتار انسان را بررسی می‌کند. روانشناسی رنگها در کسب و کارهای مختلفی از جمله آشپزی، معماری، باغبانی و مخصوصا در صنعت بسته بندی استفاده می‌شود. در این مقاله می‌خواهیم نقش روانشناسی رنگها در طراحی سایت را بررسی کنیم.

در مقالۀ دیگری با عنوان با روانشناسی مشتری به قلب و ذهن او نفود کنید» دربارۀ تاثیر روانشناسی مشتری در افزایش فروش صحبت کرده‌ایم که آن هم مقالۀ جذاب و مفیدی برای شماست.

منظور از روانشناسی رنگ در طراحی سایت، استفاده از رنگ‌های مناسب در قسمت‌های مختلف، ترکیب رنگ صحیح، انتخاب درست غلظت رنگ و… در سایت؛ بطوری که بتوان علاوه بر افزایش حس رضایت در مخاطب، کلیک، فروش و نرخ تبدیل را هم بالا برد.

روانشناسی رنگها در طراحی سایت چه اهمیتی دارد؟
به تازگی یک تحقیق در سایت‌های خارجی برای بررسی ارزش رنگ ها انجام شده، طبق این تحقیق؛ فقط تغییر و تصحیح استفاده از رنگ ها در یک سایت توانست تا 24 درصد نرخ تبدیل را افزایش دهد. به قول جرمی اسمیت (مشاور نرخ تبدیل): از رنگ های مناسب استفاده کنید تا برنده شوید!»

شاید برای شما هم جالب باشد که فروشگاه‌های اینترنتی بزرگی مثل آمازون و دیجی کالا، دائما در حال بهینه سازی نحوه استفاده از رنگ ها در سایت، برای تأثیرگذاری بیشتر بر ذهن مشتری هستند.

مثلا شاید خودتان هم با مراجعه به این سایت‌ها متوجه شده باشید، که دکمه افزودن به سبد خرید” با رنگ غلیظ‌تری نسبت به دفعه قبل نمایش داده می‌شود یا آی تماس با ما” تغییر رنگ داده شده است. حتی ممکن است ببینید رنگ تمامی بخش‌های یک صفحه محصول نسبت به بازدید دفعه قبل‌‌تان تغییر کرده است. تمامی این تغییرات برای ایجاد هماهنگی بیشتر با روانشناسی رنگها و جهت رسیدن به UI (تجربه کاربری) و نرخ تبدیل بیشتر در سایت است.

نکات روانشناسی رنگ ها در طراحی سایت
به‌طور کلی برای بهره بردن از تأثیر مثبت روانشناسی رنگها، باید آن‌ها را در:

• در جای درست
• در زمان درست
• برای مخاطبان درست
• و با هدفی درست
استفاده کنید.

قبل از استفاده از هر رنگ در طراحی سایت‌تان، مخصوصا سایت فروشگاهی باید 2 نکته زیر را بدانید و طبق آن تصمیم گیری کنید.

1. استفاده از رنگ‌ها بر اساس مخاطب هدفتان
اولین نکته‌ای که قبل از شروع طراحی سایت و انتخاب رنگ باید به آن توجه کنید، مخاطب عمده سایت است! اینکه از چه رنگ هایی در سایت استفاده کنید، بر اساس مخاطبان و ویژگی‌های آنها انتخاب می‌شود. مثلا اگر قصد راه‌اندازی یک فروشگاه اینترنتی برای کودکان را دارید، انتخاب رنگ های تیره و غمگین، حتی در بهترین حالت و ترکیب هم کار اشتباهی است. در واقع برای انتخاب رنگ؛ به سن، رفتار، شخصیت، علایق و مخصوصا جنسیت مخاطبان توجه کنید.

جالب اینجاست که انتخاب رنگ بر اساس جنسیت مخاطب هدفتان متفاوت است. در ادامه قصد داریم بیشتر دربارۀ آن صحبت کنیم. البته قبل از آن، بد نیست نگاهی به اینفوگرافی زیر (در سایت convert) بیندازید:
روانشناسی رنگ ها در طراحی سایت برای خانم‌ها
اگر مخاطب محصولات، خدمات و حتی مقالات سایت شما، خانم‌ها هستند، باید روانشناسی رنگ ها را با دقت زیادی به کار ببرید و مطمئن شوید که رنگ های انتخابی، همان‌هایی هستند که آنها را به اهداف شما نزدیک می‌کنند.

در یکی از نظرسنجی‌های اخیر (با توجه به مقاله نیل پتل)، از خانم‌ها در مورد علاقه‌شان به رنگ های مختلف، معلوم شد که:

• 34 درصد از خانم‌ها به رنگ آبی
• 23 درصد آنها بنفش
• و 14 درصد به رنگ سبز راعلاقه داشتند!

در ادامه این نظرسنجی مشخص شد که:

• رنگ نارنجی با 33 درصد
• رنگ قهوه‌ای با 33 درصد
• و رنگ خاکستری با 17 درصد

غیر جذاب ترین رنگ ها برای خانم‌ها هستند. در نهایت، طبق نتایج این تحقیق معروف و همینطور تجربه‌های دیگر، پیشنهاد می‌کنیم برای طراحی سایت‌هایی با مخاطبانِ هدف خانم، تا جایی که امکان دارد از رنگ های نارنجی، قهوه‌ای و خاکستری استفاده نکنید. جالب این است که بر خلاف تصور، رنگ صورتی در لیست رنگ‌های مورد علاقه اکثریت خانم‌ها دیده نمی‌شود؛ در حالیکه بعضی از سایت‌های داخلی در زمینه آرایشی بهداشتی عمدتا به رنگ صورتی هستند.
در مقابل در بعضی از سایت‌ها، رنگها به‌درستی استفاده شده است.
اگر قصد دارید سایتی طراحی کنید که مشتریان آن را بیشتر آقایان تشکیل می‌دهند، مثل سایت‌های ابزارآلات و صنعتی بهتر است از رنگ های مورد علاقه آنها استفاده کنید. طبق همان نظرسنجی که در بالا به نتایج‌اش برای خانم‌ها اشاره کردیم:

آقایان به رنگ های:

• آبی
• سبز
• و سیاه
علاقه مندند. همینطور آنها علاقه کمی به رنگ های:

• بنفش
• نارنجی
• و حتی قهوه ای
دارند. در نهایت برای اینکه یک بار دیگر رنگ های مورد علاقه آقایان و خانم‌ها و همینطور رنگ های غیر جذاب برای آنها را مرور کنیم، بهتر است نگاهی به این تصویر بیندازید:

2. انتخاب رنگ با توجه به محصول‌ یا خدمت‌تان
حتی اگر مخاطب هدفمان هم کاملا مشخص باشد، باز نمی‌توانیم بگوییم، استفاده از چه رنگی بهتر است. چون به همان اندازه، نوع محصولتان هم، تعیین کننده رنگ سایت‌تان است. مثلا اینکه خیلی فرق می‌کند، سایت فروش محصولات آرایشی/بهداشتی داشته باشید، قطعات صنعتی ارائه دهید یا اینکه محصولات غذایی بفروشید.

شاید برای قطعات صنعتی رنگ آبی گزینه مناسبی باشد و برای محصولات غذایی، رنگ سبز تاثیر بهتری داشته باشد. یا اینکه اگر محصولی لاکچری دارید، رنگ مشکی و طلایی، ماهیت محصول شما را به‌خوبی انتقال می‌دهد.

هارمونی رنگ ها در طراحی سایت
تا اینجا، دید خوبی نسبت به روانشناسی رنگ ها در طراحی سایت، به‌دست آورده‌اید. در ادامه قصد داریم به صورت تخصصی به بررسی بعضی از رنگ‌ها در طراحی سایت بپردازم:

روانشناسی رنگ سفید!
در بیشتر مقالاتی که در مورد روانشناسی رنگ در طراحی سایت نوشته شده، خبری از اشاره به رنگ سفید نیست. اما سفید رنگی است که به هیچ عنوان نمی‌شود از اهمیت بالای آن در افزایش زیبایی، آنهم در فضای وب غافل شد. باید بدانید که استفاده گسترده از رنگ سفید، یکی از ویژگی‌های طراحی قدرتمند است.

به عنوان نمونه استفاده از این رنگ، بهتر است نگاهی به بزرگترین و مهم‌ترین سایت جهان، گوگل داشته باشیم. از صفحه جستجو تا تمامی صفحات ابزار‌های گوگل، از رنگ سفید به خوبی استفاده شده. طراحان سایت آیجیتالی هم سعی کرده‌اند با به وجود آوردن فضای سفید کافی، زیبایی سایت را در کنار رنگ‌ های شاد دیگر حفظ کنند.

روانشناسی رنگ آبی
در بخش بالا دیدید که رنگ آبی، هم از رنگ های مورد علاقه خانم‌ها بود و هم آقایان. این محبوبیت، دست ما را برای استفاده از آن در طراحی سایت‌های مختلف باز می‌گذارد. آبی، رنگ اعتماد، نظم، آرامش و وفاداری است.

یک نمونۀ معروف آن شبکه اجتماعی فیسبوک است؛ که به عنوان ارزش‌های اصلی خود، به اعتماد و شفافیت اشاره می‌کند. به نظر شما انتخاب این رنگ و این ارزش‌ها در کنار یکدیگر، اتفاقی است؟
شرکت بزرگ دیگری که برای رنگ سازمانی سایت خود، از آبی استفاده کرده، شرکت PAYPAL (درگاه پرداخت) است. بازهم به نظرتان وجود رنگ آبی در سایت شرکتی که نیاز به اعتماد شدید مردم دارد، اتفاقی است؟

یک نکته: به دلیل اینکه رنگ آبی در ذهن بسیاری از انسان‌ها مرتبط به مواد سمی” ثبت شده، برخی از منابع معروف توصیه می‌کنند، که برای فروش مواد غذایی و خوراکی از این رنگ استفاده نکنید. حتی بعضی از رژیم‌های غذایی برای ایجاد حس بی میلی به خوراکی‌ها، از رنگ آبی استفاده می‌کنند!

روانشناسی رنگ زرد
چراغ سر چهار راه، تابلوهای راهنمایی و رانندگی، نوارهای پلاستیکی هشدار دهنده و… تمامی چیزهایی هستند که ما را یاد اخطار و هشدار می‌اندازند. اما جالب است که، استفاده به‌جا از رنگ زرد در صفحات سایت، چنین حسی را به مخاطب القا نمی‌کند.
اتفاقا برعکس معناهایی که در ذهن ما برای این رنگ ثبت شده، استفاده از آن در طراحی سایت جلوۀ زیبایی به سایت می‌دهد. پیامی که این رنگ می‌دهد معمولا صمیمت و جذابیت است. به‌علاوه اینکه معمولا تجربه‌هایی که با این رنگ داشته‌ایم در خاطرمان می‌ماند. به عنوان یک نمونه، می‌توانید سایت ایرانی ایرانسل” و سایت معروف مک دونالد” را مشاهده کنید.
یک نکته: جرمی اسمیت، در قسمتی از مقاله خود در مورد روانشناسی رنگ ها در طراحی سایت می‌گوید: رنگ زرد می‌تواند باعث فعال شدن اضطراب در ذهن شود.» در نهایت هم پیشنهاد می‌کند که به جای استفاده از آن به عنوان یک رنگ سازمانی، قسمت‌هایی از سایت خود مثل دکمه تماس با ما (برای ایجاد حالت اضطراب و برقراری تماس) را با رنگ زرد نشان دهید.

رنگ سبز در طراحی سایت
رنگ سبز نماد طبیعت است. نتایج بعضی از تحقیقات در مورد رنگ ها نشان می‌دهد که رنگ سبز حتی می‌تواند باعث افزایش خلاقیت شود.

انتخاب رنگ سبز، برای سایت‌هایی پیشنهاد می‌شود که خدمات و محصولات آنها با محیط زیست و دیگر موارد مرتبط، رابطه داشته باشد: مثلا سایت فروش محصولات گیاهی اورگانیک.

یک نکته: به پیشنهاد طراحان سایت، رنگ سبز یک گزینه مناسب برای دکمه‌های اقدام به عمل (call to action) است. همین موضوع باعث شده که بیشتر دکمه‌های افزودن به سبد خرید” را با رنگ سبز در فروشگاه‌های بزرگ ببینیم.

روانشناسی رنگ نارنجی
رنگ نارنجی، احساس عجله و اضطراب را به مخاطب القاء کند. به‌همین دلیل استفاده از رنگ نارنجی برای دکمه‌ پیشنهاد ویژه” یا مثلا آخرین مهلت خرید، پیشنهاد خوبی است.

بعضی از روانشناسان می‌گویند، که این رنگِ پرتقالی می‌تواند به افزایش تحرک بدنی، اعتماد به نفس و رقابت کمک کند. به همین دلیل، بیشتر سایت‌های بزرگ ورزشیِ خارجی در سایت‌شان از رنگ نارنجی استفاده می‌کنند.

روانشناسی رنگ قرمز
رنگ قرمز معمولا پیام اهمیت و هشدار برای خطر را انتقال می‌دهد. از این رنگ در بخش‌هایی از سایت استفاده کنید که می‌خواهید کاربر توجه خاصی به آن داشته باشد. اگر سایت محصولات غذایی یا رستوران دارید، استفاده از رنگ قرمز در طراحی سایت، گزینۀ خوبی است؛ چون رنگ قرمز باعث سرعت در غذا خوردن می‌شود.

روانشناسی رنگ مشکی در طراحی سایت
بر خلاف اینکه بیشتر افراد تصور می‌کنند رنگ سیاه باعث افسردگی و نگرانی می‌شود، این رنگ می‌تواند در طراحی سایت باعث به وجود آوردن حس تفاوت و خاص بودن، تجملات و زرق و برق شود. استفاده از رنگ مشکی بیشتر برای سایت‌هایی توصیه می‌شود که بخواهند محصولات لاکچری و گران‌قیمتی را بفروشند.

دو نمونه از معروف‌ترین برندهای محبوبی که محصولات گران‌قیمتی دارند از رنگ مشکی در سایت‌شان استفاده کرده‌اند، کمپانی”لامبورگینی” و لوئیز ویتون” است.
خب حالا می‌دانید، هر رنگ چه پیامی را منتقل می‌کند. اما این را یادتان باشد که قرار نیست در طراحی سایت‌تان تنها از یک رنگ استفاده کنید؛ بلکه باید بتوانید:

ترکیب مناسبی از رنگ‌ها ایجاد کنید
و از رنگ در جای مناسبی از سایت استفاده کنید.

ابزارهای ترکیب رنگ در طراحی سایت
خوشبختانه، در کنار اطلاعاتی که خودتان دربارۀ استفاده از رنگ‌ها دارید، ابزارهایی مخصوص این کار هم وجود دارد. ازجمله سایت Materialpallete است که با انتخاب دو رنگی که مدنظرتان است، بقیه رنگ‌های مکمل و مناسب آن را در اختیارتان قرار می‌دهد.

همچنین سایت sessions.edu ابزاری است که در حرفه‌ای‌ترین شکل ممکن، به شما می‌گوید که کدام رنگ را با کدام رنگ ها ترکیب کنید، تا چرخه رنگی را بهم نزنید و زیبایی سایت را از بین نبرید.

سخن پایانی
با همۀ اطلاعاتی که الان دربارۀ رنگ‌ها و تاثیرات آن روی مخاطب می‌دانید، قبل از تصمیم‌گیری، به این 3 مورد توجه کنید:

• رنگی که انتخاب می‌کنید، با برند و هویت آن هماهنگ باشد.
• رنگی که انتخاب می‌کنید، می‌خواهید چه چیزی را انعکاس دهد؟
• نتیجه رنگ‌هایی که انتخاب کرده‌اید را روی سایت تست کنید.
با همۀ این اطلاعاتی که الان به‌دست آورده‌اید، تا حدی می‌توانید، رنگ‌های مناسبی را برای سایت‌تان انتخاب کنید. اگر هم هنوز ایده‌ای ندارید، طراحی سایت خود را به تیم آیجیتالی بسپارید. آیجیتالی با بیش از 80 نمونه طراحی سایت وردپرسی انجام داده که روی ترکیب رنگ آن‌ها فکر شده است. حتی اگر از آن‌ها هم خوشتان نیاید، باز امکان تغییر رنگ آن وجود دارد.

منبع:

https://aigitali.com/psychology-colors-web-design/




روانشناسی رنگ چیست؟
شاخه ای که هدف آن نشان دادن تاثیر رنگ ها در تصمیم گیری های روزانه است.

رنگ‌ها می‌توانند بر احساس مشتری در هنگام نگاه کردن به هویت بصری یک برند تأثیرگذار باشد و باعث شود در بین گروه بزرگی از برندها به یادماندنی باشد.

چه طراح باشید و چه صاحب یک کسب‌وکار، دانستن معانی رنگ و نمادها مفید است تا بتوانید بهتر تصمیم بگیرید. اگر رنگی را به معنای آرامش” برای لوگوی تجاری یک کسب‌وکار با موضوع ورزش‌های سخت و شدید انتخاب کنید، ممکن است پیام اشتباهی را به مخاطب خودالقا کنید.

چگونه از روانشناسی رنگ ‌ها در تبلیغات و بازاریابی استفاده کنیم؟
مغز ما از رنگ‌ها برای شناسایی ویژگی‌های محصولات و برندهای تولید کننده محصولات استفاده می‌کند. به همین دلیل است که رنگ زرد فسفری برای کامپیوتر مناسب ولی برای کاپ‌کیک تهوع‌آور است. به طور خلاصه می‌توان گفت که این تصورات ذهنی همان روان‌شناسی رنگ‌ها در کار است. در این‌جا راهنمایی کاملی راجع به نحوه استفاده از رنگ‌ها در تبلیغات و بازاریابی ارائه شده است.

ارتباطاتی که مغزهای ما با رنگ‌های خاصی برقرار می‌کند راه‌حل مناسبی برای ایجاد ارتباط میان بازاریابی مواد مختلف و مخاطبان هدف آن‌هاست. اگر به دقت رنگ‌های مورد استفاده در تبلیغات صنعت خود را بررسی کنید متوجه خواهید شد که رنگ‌های یکسانی به طور مکرر ظاهر می‌شوند. این مشاهده اتفاقی و این رنگ‌ها مورد علاقه رقیبان شما نیست! مطابق روانشناسی رنگ این رنگ‌ها موجب ارتباط نیازها و انتظارات مخاطبان شما با برند صنعتتان می‌شود.

انتخاب رنگ ایده‌آل برای بازاریابی و تبلیغات تا حدودی بر اساس زیبایی شناسی، آزمودن و علمی است. البته تأثیر این سه مورد بیشتر از آن چیزی است که متوجه شوید. روانشناسی رنگ‌ ها در بازاریابی آن‌چیزی است که به بررسی آن خواهیم پرداخت تا به شما برای بهتر و موثرتر رساندن پیامتان کمک کنیم.

چرا روانشناسی رنگ مهم است؟
هر رنگی احساسات خاصی را در انسان بر می انگیزد. اگر از رنگ ها با استراتژی و آگاهانه استفاده کنید. می توانید در مخاطبانتان احساس خاصی را نسبت به برند خود برانگیزید.

چرا روانشناسی رنگ‌ ها در بازاریابی و تبلیغات مهم هستند؟
رنگ‌ها به زبانی سخن می‌گویند که قابل تکرار نیست. به این معنا که به کمک احساسات با ما ارتباط برقرار می‌کنند و به همین دلیل تأثیر بیشتری در ترغیب دارند.

رنگ محصول ما را متقاعد می‌کند که جنس فعلی تازه‌تر از جنس مشابه با رنگ دیگری است. انتخاب رنگ می‌تواند بر احساس مؤثر بودن دارو (حتی در حد دلخوش کردن و بی اثر بودن) نیز اثر بگذارد. تولیدکنندگان دارو برای تأثیر بیشتر قرص‌های خواب‌آور از رنگ‌های آبی و محرک‌های زرد و قرمز استفاده می‌کنند زیرا این مصرف کنندگان متأثر از تأثیر این رنگ‌ها هستند.

با این‌که ممکن است جادو به نظر برسد ولی اطلاعاتی برای حمایت از این مطالب وجود دارد. ۸۵ درصد از مصرف کنندگان رنگ را به عنوان اولین دلیل انتخاب یک محصول برای خرید عنوان کرده‌اند. علاوه بر این، تا ۹۰ درصد از تصمیمات راجع به محصولات تنها بر اساس رنگ محصولات است. به گفته محققان روان‌شناسی رنگ، ۴۲ درصد از مصرف کننده‌ها بر اساس رنگ و طراحی وبسایت، ایده خود را نسبت به آن شکل می‌دهند و رنگ آن‌ها بیش از هر عامل دیگری بر نظرشان تاثیرگذار است. در ۵۲ درصد مواقع انتخاب رنگ ضعیف و سایر موارد طراحی دارای جذابیت کمتر به کاربران این پیام را می‌دهد که هرگز برنگردید.

روانشناسی رنگ ‌ها چگونه با خریداران در ارتباط است؟
اهمیت رنگ‌ها در بازاریابی و تبلیغات واضح است اما چالش اصلی مربوط به روان‌شناسی رنگ‌ هایی است که به شما کمک کند با خریداران صحبت کنید. ممکن است اصول اولیه روان‌شناسی رنگ‌ مانند قرمز=شور و شوق و سفید=پاکیزگی را بدانید، اما این آگاهی تنها آغاز راه پیچیده‌ای است که تأثیر رنگ بر نحوه تفکر و احساس خریدار نسبت به یک محصول را نشان می‌دهد.
یک مثال

برای مثال محققان ارتباطاتی بین رنگ‌های خاصی مانند قرمز، آبی سلطنتی، مشکی و نارنجی را با رفتارها شناسایی کرده‌اند که به سادگی بر انگیزه خریداران تأثیر می‌گذارد. انتخاب رنگ کسانی که به دنبال شکار مشتریان هستند، کله غازی و آبی سیر است. برخی از رنگ‌های کمرنگ مانند صورتی، آبی آسمانی و سایر رنگ‌های روشن احساسات زیادی را برمی‌انگیزد و احساس ارتباط با خریداران لباس‌های سنتی را به فرد منتقل می‌کند. به همین ترتیب می‌توان گفت که مطابق روانشناسی رنگ ، قهوه‌ای انتخاب خوبی برای بسته‌بندی نیست زیرا این حس را منتقل می‌کند که به سبزیجات و میوه‌های پوسیده و ترشیده فکر کنیم.

هر رنگ برای کار خاصی مناسب است
روان‌شناسی رنگ‌ ها تنها به معنای برانگیختن احساسات نیست. این روان‌شناسی راجع به استفاده از رنگ‌ها برای محصولات و برندها با هدف برآورده کردن انتظارات مصرف‌کننده‌هاست. تمام رنگ‌هایی که برای یک محصول خاص یا نوعی از خدمات غیر مناسب هستند مانند لوگوی زرد روشن و نارنجی برای بانک یا قهوه‌ای یا طوسی برای محصولات بهداشتی نه را تصور کنید. این رنگ‌ها از نظر ما انتخاب اشتباهی هستند زیرا مطابق انتظاراتمان نیستند.

انتظارات ما از رنگ‌ها تا حدی زیادی ریشه بیولوژیکی دارد. قرمز، رنگ محبوبی برای برندهای مواد غذایی است زیرا میوه‌های قرمز روشن رسیده و آماده خوردن هستند و گوشت تازه برش خورده نیز به این رنگ است. طبیعت به ما آموخته است که معنای برخی از رنگ­های خاص چیست و بهترین روش انتخاب رنگ در طراحی­، توجه به طبیعت است. افراد تصمیم­های خرید خود را بر اساس آنچه از دیدن رنگ­ها حس می­کنند، نهایی می­سازند.

تأثیر روانشناسی رنگ­ ها بر درک ما از دنیا همیشه واضح و حتی همیشه عقلانی نیست. ارتباط ما با رنگ­ها حتی می­تواند تأثیر زیادی از پیش­زمینه­ی فرهنگی، پیشینه­ی فردی و علایق شخصی ما بگیرد. اما می­توانیم بر اساس علم روان­شناسی رنگ­ها تعمیم کلی دهیم. این تعمیم را با تحقیق مخاطبان ترکیب کنید تا بینش عمیق­تری نسبت به ترجیحات یک مصرف‌کننده‌ی خاص به دست آورید.

تأثیر روانشناسی رنگ ­ها بر بازاریابی و تبلیغات چیست؟
رنگ‌ها بر خریداران تأثیر می­گذارند و هر رنگ فهرستی خاصی از ویژگی­ها را دارد که می­توانید از آن برای انواع بازاریابی مثل بازاریابی محتوا، چیدن استراتژی محتوا و تبلیغ محصولات خود بهره بگیرید. در این­ بخش روانشناسی رنگ­ ها را مورد به مورد بررسی می­کنیم تا بهترین گزینه با توجه به شرایط خود و اهداف بازاریابی و تبلیغات خود را انتخاب کنید.

آبی
معمولاً آبی به عنوان یک رنگ مردانه شناخته می­شود ولی این تمام چیزی نیست که راجع به آبی احساس می­شود. برخی دیگر از معنی‌های روانشناسی رنگ آبی عبارتند از:

آرامش
آسایش
طراوت
پایداری
مسئولیت پذیری
صلح
استراحت
ناراحتی
آبی رنگ محبوبی برای بانک­هاست زیرا حس قدرت و ثبات را منتقل کرده و برای انتظار مشتریان راجع به حفاظت از پولشان ارزش قائل است. استودیوی یوگا از رنگ آبی در تابلوهای خود استفاده می­کند تا حس آسایش را به بازدیدکنندگان منتقل کند. یک برند حفاظتی مانند کلاه و عینک ایمنی از آبی برای بیان اعتماد خریداران به برند برای حفاظت از آن­ها بهره می‌­گیرد.

سبز
سبز رنگ سردی برای برندهای آرام، بالغ و حرفه­ای است. در واقع این رنگ به عنوان کاهش‌دهنده‌ی فشار خون و ضربان قلب شناخته ‌شده است برخی دیگر از معنی‌های روانشناسی رنگ سبز عبارتند از:

امور مالی
محیط زیست
سلامت
خوش شانسی
رشد
ثروت
توازن
تعادل
تسکین
بازسازی
سبز به بسیاری از مردم علامت بازیافت را یادآوری می­کند که آن را بهترین انتخاب برای برندهایی می­کند که قصد دارند خود را دوستدار محیط زیست یا ارگانیک معرفی کنند. این رنگ انتخاب خوبی برای چشمه‌های آب گرم و مرکزهای درمانی است زیرا بر تسکین و تجدید روحیه­ی مشتریان تاکید دارد.

بنفش
بنفش، رنگ افسانه­ای، مرموز و احساسی است. رنگی است که در طبیعت فراوان نیست. برخی دیگر از معنی‌های روانشناسی رنگ بنفش عبارتند از:

خانواده­ سلطنتی
لوکس بودن
فتنه­ گری
شعبده بازی
رمز و راز
افتخار نظامی
ثروت
خیال پردازی
معنویت
این معانی بر اساس تجارت شما می­توانند تغییر کنند.

یک موسسه­ی برنامه­ریزی مالی را در نظر بگیرید که به طور ویژه در ارتباط با آسیب دیدگان جنگی و خانواده­هایشان است تا شرایطی اقتصادی آن­ها را مدیریت کند. بروشور بنفش ثروت و تجمل را همراه با قلب بنفش به ذهن خوانندگان می­ آورد.

قرمز
قرمز رنگی جذاب، پر جنب و جوش و گرم است که معمولاً معانی زیر را تداعی می­کند:

شور و اشتیاق
انرژی زیاد
عشق
گرمی
آتش
جنگ
خشم
خطر
اعتماد به نفس
یک سرویس دوست­یابی که قرار با افراد ناشناخته را تنظیم می­کند می­تواند از رنگ قرمز در صفحه­ی وب­گاه خود استفاده کند تا بر خدمات جذاب، وسوسه انگیز و مختص افراد جسور تاکید کند. مشخص شده است که قرمز سوخت و ساز و فشار خون بینندگان را افزایش می­دهد که انتخاب مناسبی برای رستوران­دارها به نظر می­رسد زیرا اشتهای مشتریان را افزایش می­‌دهد.
نارنجی
نارنجی رنگی صمیمی و شاد است که چند صفت مشترک مانند گرمی و انرژی زیاد با قرمز دارد. سایر معانی که رنگ نارنجی تداعی می‌­کند عبارتند از:

جوانی
توان مالی
سرزندگی
صمیمیت
شوخ طبعی
تغییرات فصلی (خصوصاً تابستان به پاییز)
نارنجی رنگی است که می­توانید برای ترامپولین کودک خود از آن استفاده کنید زیرا آن­ها را پر جنب و جوش و پرانرژی می­کند. این رنگ انتخاب فوق­العاده­ای برای برندهای زیبایی است نشان­گر مفید بودن محصولات برند برای همه­ افراد است.

زرد
مشتریانی که با زرد در ارتباط هستند احساس خوش­بینی و استطاعت مالی دارند. این رنگ مزیت روشن و چشمگیر بودن را دارد. برخی از معانی تداعی­گر این رنگ عبارتند از:

انرژی
شادی
خطر
جوانی
بازیگوشی
شادی
گرمی
توجه کنید که این معانی مانند سایر رنگ­ها نیست و حسی مشابه آن­ها را منتقل نمی­‌کند.

خطراتی مانند آتش و جنگ که با زرد و در ترکیب با قرمز نشان داده شوند از همان ابتدا جنبه­ی منفی دارند. اما گاهی اوقات این تداعی معنی دقیقاً همان چیزی است که برندهایی مانند ابزارهای قدرت می­‌خواهند تا اعلام کنند که با احتیاط حمل شود».

صورتی
صورتی رنگ کنایه آمیزی است. نزدیک این رنگ نشوید: نسبت به رنگ آبی که برای پسرهاست، صورتی اختصاصیت بیشتری برای دختران دارد و تنها در موارد خاصی آقایان مجاز به استفاده از آن هستند. این رنگ بیشتر پیوند با جنسیت دارد اما برخی از معانی رنگ صورتی در دنیای تبلیغات و بازاریابی را برای شما شرح خواهیم داد. صورتی می­‌تواند نشان­گر موارد زیر باشد:

سرگرمی
دخترانه بودن
شادکامی
شیرینی
ظرافت
عشق
آرامش
صورتی رنگ محبوبی برای شیرینی فروشی­ هاست زیرا رنگ شیرین و گرمی مانند تمام شیرینی­هایی است که می‌فروشند. این رنگ مخصوص برندهای نه­ای مانند ارائه دهندگان حفاظت شخصی است که از صورتی پررنگ در تبلیغات خود استفاده می­کنند تا نشان دهند که ن می­توانند قدرتمند باشند و از خود محافظت کنند.

طوسی
طوسی نشان­گر حرفه­ای بودن و فعالیت است. ممکن است احساس خسته کننده بودن را نسبت به طوسی داشته باشید که در بسیاری از موارد این­گونه است. اما طوسی نمی­تواند نشان­گر خسته کننده بودن باشد. با استراتژی مناسب بازاریابی طوسی می­تواند نشان گر معانی زیر باشد:

خنثی
حرفه­ای بودن
کارآمد بودن
رسمی بودن
شرکت­ های بزرگ حقوقی
تمامی این موارد عواملی هستند که یک سرویس حقوقی می­خواهد بر آن­ها تاکید کند. طوسی می­تواند دوری برند شما از دودویی بودن را نشان دهد. به این معنا که قابل استفاده برای سایت­هایی مانند فروش لباس­های کودکانه است که خود را از دریای صورتی و آبی جدا کرده است.

سیاه
سیاه از نظر فنی به معنای نبود رنگ است اما به معنای قدرت نیز هست. در این­جا برخی از تداعی معانی مشکی آورده شده است:

لوکس بودن
عرفان
قدرت
تشریفات
ظرافت
تاریکی
رمز و راز
تمایلات جنسی
کنترل
اسرارآمیز بودن
مشکی تقریباً سرد و مدرن است اما اگر به درستی از آن استفاده نکنید ظاهر زشتی خواهد داشت. این رنگ برای برخی از برندها مانند سمپاش­ها، شمع­ها و سایر محصولات خوشبو کننده به شدت نامناسب است. مشکی به معنای قدرت است که انتخاب خوبی برای باشگاه­هایی است که اعضای خود را به چالش می‌­کشند.

سفید
سفید یک رنگ خالی است. تازه، جدید و نعنایی است که معانی زیر را تداعی می­‌کند:

پاکیزگی
خلوص
خالی بودن
سادگی
جوانی
افتخار
صلح
بی­حسی
سردی
سفید رنگ دیری است که معنی منفی» را می­تواند به مثبت تبدیل کند. از آن­جا که سفید سردترین رنگ است برف و قطب شمال را برای ما یادآور می­شود. سفید رنگ مناسبی برای بستنی­ فروشی­هاست که بر رهایی از گرمای روز تاکید دارد.

قهوه‌­ای
قهوه­‌ای رنگی است که می­توانید به آن اعتماد کنید. قهوه‌­ای پشتیبان شماست و با گذشت سال­ها نیز همچنان برقرار است. UPS از این رنگ برای بسته بندی استفاده کرده است تا نشان دهد به شما قول می­دهد که بسته را به سلامت به مقصد برساند. قهوه­‌ای در تبلیغات و بازاریابی به این معناست:

قابل اعتماد بودن
قدیمی بودن
خاکی بودن
مردانه بودن
طبیعی
قابل اعتماد
گرم
قهوه‌­ای احساس کثیف بودن دارد که آن را به انتخاب نامناسبی برای هتل­‌ها تبدیل می­کند. اما برای یک مغازه­ عرضه کننده­ وسایل باغبانی یا مارک مالچ چطور؟

معانی رنگ­ها در روانشناسی رنگ با فرهنگ چگونه تغییر می­کند؟
هروقت که به دنبال انتخاب یک طرح رنگی هستید پیشینه­ی فرهنگی مخاطبانتان را در نظر داشته باشید. بسیاری از رنگ­ها ارتباط خاصی با فرهنگ­ها دارند که در سایر فرهنگ­ها معنی متفاوتی دارد. بعضی رنگ­ها حتی ارتباط با مذهب دارند.

برای مثال زرد در ژاپن با شجاعت در ارتباط است اما در بخش­هایی از آمریکای جنوبی نشان­گر ترسو بودن است. در بسیاری از فرهنگ­های آمریکای لاتین رنگی است که نشان­گر عزاداری و مرگ است. در چین زرد نشان­گر مفاهیم مبتذل است. در آلمان با حسادت به جای سبز، زرد رنگ می­شوید. در خاورمیانه سبز امپراطوری و مقدس است (بنفش مختص سلطنت در اروپاست) که معمولاً افراد حاکم آن را می‌­پوشند.

هرجا که به دنبال بازاریابی و تبلیغات محصولات خود بودید راجع به مخاطبان هدف خود تحقیق کنید. رنگی که مطابق با فرهنگ مخاطبان شما نباشد پیش از رسیدن به بازار موجب افول برندتان خواهد شد.
بهترین رنگ برای ایجاد کال تو اکشن
در روانشناسی رنگ ، قرمز بهترین رنگ برای دعوت به عمل است زیرا به معنای انجام کارها در حال است. البته ااماً اینطور نیست. اگرچه قرمز رنگی فوق­العاده­‌ای برای کال تو اکشن است (CTA) و به خوبی توسط بسیاری از شرکت­ها مورد استفاده قرار گرفته است، اما تنها انتخاب و بهترین انتخاب شما نیست.

در بعضی موارد خریدار پس از جستجو به این نتیجه رسیده است که محصول شما بهترین انتخاب است، در این مورد سبز رنگ خوبی است که او را دعوت به اقدام کنید و به او به جای انتقال حس همین حالا بخر» اعلام کنید که مشاوره­ خود را رزرو کنید» یا بیشتر صحبت کنیم».

سایر قوانین ساده­‌ی کال تو اکشن عبارتند از:

رنگ دعوت به اقدام شما باید به سادگی قابل تشخیص باشد اما چشمگیر نباشد. باید طراحی سایت را تکمیل کند و به گونه­ای در تضاد با سایر رنگ­ها باشد که نیازی به جستجوی آن نباشد.

گزینه­‌های دعوت به اقدام باید بزرگ، واضح و ساده باشند و متمایز از پس زمینه­ سایت انتخاب شوند.

اگر قصد انتقال پیام همین حالا بخر» را دارید از رنگ­های گرم استفاده کنید. روان­شناسی رنگ ­ها نشان می­دهد که قرمز و سبز و ترکیبی از نارنجی متمایل به زرد بهترین انتخاب­ها هستند. قرمز بر فوریت تاکید دارد، سبز آرامش بخش و هدایت­گر مودبانه‌­ی تصمیم‌­هاست، و زرد آتشی احساس گرما و شادی دارد. با این کار به خریدار حس آنی شادی و رضایت از خرید را منتقل می­‌کنید.

چگونه رنگ استراتژی بازاریابی خود را ارزیابی کنیم؟
روان­شناسی رنگ روش خوبی برای طراحی آگاهانه­ی تبلیغات است اما امتحان کردن انتخاب شما تنها را اطمینان از انتخاب صحیح است.

به این منظور چند بار باید شرایط را امتحان کنید. ترکیب رنگ­ها و استفاده­ی منفرد از آن­ها را بیازمایید تا تعیین کنید کدام حالت بیشترین تأثیر را دارد. زمانی که رنگ نهایی خود را انتخاب کردید (رنگی که هیچ ارتباط منفی با تجارت شما نداشته باشد و در تضاد با هویت آن نباشد) باید به مسابقه­‌ی براکت» برود.

مسابقه‌ براکت روش دیگری برای بیان تست جداگانه» است که یکی از رنگ­ها را نسبت به رنگ دیگر می­سنجید تا تأثیر مثبت آن بر مشتری را ببینید. برای پیشگیری از بهم ریختن نتایج یکسان بودن استراتژی در کل فرآیند تست را حتماً در نظر داشته باشید.

پس از آزمایش به راحتی رنگ برگزیده را در سایت استفاده کنید و آن را در سایت پیاده‌­سازی کنید.

رنگ­‌ها پیام بازاریابی را تقویت می­‌کنند

امیدوارم درک بهتری از روان­شناسی رنگ ­ها داشته باشید تا آن­ها را برای بازاریابی و تبلیغات استفاده کنید. با تفکر بیشتر راجع به رنگ­ها انتخاب بهتری را برای انتقال مفهوم برند خود به مشتریان خواهید داشت.

انتخاب رنگ از لحاظ استراتژیک فراتر از آن چیزی است که به نظر شما می‌رسد. در پایان افرادی هستند که می­اندیشند سبز زیتونی و فوجیایی رنگی بهشتی است. شاید این­گونه باشد!

روانشناسی رنگ در تبلیغات و برندسازی بسیار مهم است. رنگ‌ها اولین تاثیر و مهمترین تاثیر را روی مخاطبان دارند زیرا روی ضمیر ناخودآگاه آنها اثر می‌گذارند. اگر می‌خواهید تبلیغات با بازدهی بالاتری داشته باشید یا برند خود را بهتر در ذهن مخاطبان ثبت کنید باید با توجه به کسب و کارتان از بهترین رنگ‌ها استفاده کنید.
البته برای هر کمپین باید به مخاطبان خود توجه کنید و بر اساس پرسونا تدوین شده رنگ‌های مناسب را انتخاب کنید. زیرا ممکن است در هر کمپین بازاریابی مخاطبان شما از لحاظ ویژگی‌ها و … متفاوت باشند.

سوالات متداول درباره روانشناسی رنگ ها
روانشناسی رنگ چیست؟
روانشناسی رنگ یکی از زیر شاخه‌های علم روانشناسی است. هدف در این شاخه از علم نشان دادن تاثیر رنگ‌ها بر زندگی روزمره انسان‌ها و انتخاب آنهاست. زیرا رنگ‌ها قدرت زیادی دارند و در بسیاری زمینه‌های زندگی انسان تاثیر بسیار زیادی می‌گذارند.

آیا روانشناسی رنگ‌ها در زندگی اثر دارد؟
هر رنگ انرژی و فرکانس خاص خود را دارد و تاثیر خاص خود را در بیننده می‌گذارد. امروزه روانشناسی رنگ در زندگی انسان‌ها از شخصیت شناسی تا برندینگ تاثیر زیادی دارد. رنگ‌ها می‌توانند در سلامت بدن ما، انرژی و حس روانی ما و حتی انتخاب‌های ما تاثیرگذار باشند.

چرا روانشناسی رنگ‌ ها در بازاریابی و تبلیغات مهم هستند؟
رنگ‌ها می‌توانند باعث شوند محصولی بهتر از محصولی دیگر به نظر آید. برای مثال رنگ باعث می‌شود محصولی تازه‌تر، دارویی موثرتر، نوشیدنی خنک‌تر و … به نظر آید. به همین دلیل برندها برای فروش بیشتر و ماندگار شدن در ذهن مشتری به روانشناسی رنگ در تبلیغات توجه بسیاری دارند.

کدام رنگ آرامش دهنده است؟
آبی، سبز، سفید، زرد و رنگ‌های ملایم دیگر همگی آرامش دهنده هستند. استفاده از این رنگ‌ها در دکوراسیون داخلی بخصوص برای دیوارها مناسب است. اما در تبلیغات و برندسازی قواعد و قوانین استفاده از رنگ‌ها متفاوت است.

منبع:

https://aigitali.com/psychology-of-colors-in-branding/



لینک سازی یا همان لینک بیلدینگ را می‌توان یکی از پربحث‌ترین موضوعات در سئو دانست و نظرات بسیاری مختلفی در مورد تاثیر بک لینک بر سئو و استراتژی اجرای آن وجود دارد. در این مقاله آیجیتالی در 3 ویدئو به شما آموزش می دهد؛ که چگونه می‌توانیم از گوگل بک لینک فالو دریافت کنیم.

لینک سازی یا کسب بک لینک؛ فرآیند دریافت لینک از سایر سایت‌های اینترنتی برای سایت خودمان است. منظور ما از لینک متن به صورت انکر تکست یا تصاویری هستند که با کلیک بر روی آنها کاربر به صفحه دیگری در اینترنت منتقل می‌شود. ربات‌های گوگل زمان بررسی یک صفحه لینک های موجود در آن را نیز بررسی کرده و به این صفحات لینک شده مراجعه می‌کنند. به همین شکل مسیر حرکتی ربات گوگل در اینترنت شکل می‌گیرد.
حال هر چقدر ما از سایت با اعتبارتر یا به اصطلاح برندتر و شناخته شده بتوانیم لینک بگیریم، توانسته ایم برای سایت خودمان اعتبار و قدرت بیشتر به ارمغان بیاوریم. یکی از آن همه وب سایت که می‌توانیم با آن باعث افزایش دامین اتوریتی، پیج اتوریتی و کسب اعتبار ارزنده شویم، گوگل است. در ادامه در 3 ویدئو به صورت عملی آموزش داده‌ایم که چگونه می‌توانیم از وب سایت گوگل لینک فالو دریافت کنیم. علاوه بر آن از راه‌های دیگری هم می‌توانیم از گوگل لینک بگیریم
آموزش رایگان گرفتن بک لینک فالو از گوگل سایت قدیم
گرفتن بک لینک فالو از گوگل سایت جدید
گرفتن لینک فالو از مجموعه وب سایت های گوگل

دریافت بک لینک از گوگل ساپورت از طریق درج سوال و جواب
 اگر موردی می شناسید که می توانیم با آن بک لینک فالو از گوگل بگیریم، ممنون میشم معرفی کنید


1. ویدیو مارکتینگ با موبایل کاملا مرسوم شده است
استفاده از ویدیوهای موبایلی در استوری‌های فیس‌بوک، اینستاگرام و یوتیوب بسیار محبوب شده‌ و به ابزاری مهم برای جلب توجه مخاطب سردرگم تبدیل شده است. با این‌وجود همچنان ویدیوهایی در استوری‌های اینستاگرام می‌بینیم که 50 درصد تصویر را پر می‌کنند و جمله‌ای با خط کج و معوج زیرشان نوشته شده است.

دلیل این اتفاق چیست؟ متاسفانه ویدیو مارکتینگ با موبایل فورا محبوب‌ نشد، زیرا در ابتدا تکنولوژی لازم برای ویرایش و تبدیل یک ویدیوی معمولی به ویدیوی موبایلی درجه‌یک در دسترس همه نبود.

پس اگر قبلا می‌خواستید از ویدیوی محصول خود با یک پس‌زمینه زیبا یک ویدیوی عمودی درآورید، مجبور بودید یک ادیتور ویدیو استخدام کنید یا حتی صحنه موردنظرتان را دوباره فیلم‌برداری کنید. در آن زمان موانع زیادی در تولید ویدیوها وجود داشت.

اما حالا این روند تغییر کرده است، زیرا هر روز اپ‌های جدیدی برای ویرایش ویدیو به بازار می‌آیند. ظهور پلتفرم‌هایی مثل Lumen5 و Biteable به برندها امکان می‌دهد که به‌سرعت ویدیوهای موبایلی خیره‌کننده‌ای بسازند. همچنین ابزارهای ویرایش حرفه‌ای مثل Premiere Pro نیز گزینه‌ای جدید به‌نام Auto Reframe یا چارچوب‌بندی خودکار اضافه کرده‌‌اند که به کمک آن می‌توانید ابعاد ویدیوها را به‌دلخواه تغییر دهید.

واضح است که ویدیوهای جدید از اندازه معمول فراتر رفته‌اند، بسیار بزرگتر و باکیفیت‌تر شده‌اند و تماشای آن‌ها برای کاربران مطلوب‌تر است.

همچنین یادتان باشد که زیرنویس‌ها جزیی اساسی در تولید ویدیوهای موبایلی متقاعدکننده هستند، زیرا کاربران 80 درصد ویدیوهای موبایلی را بی‌صدا تماشا می‌کنند. برای نوشتن زیرنویس در ویدیوها می‌توانید از نرم‌افزار Rev استفاده کنید.

2. در ویدیو مارکتینگ، ویدیوهای اطلاعات‌محور از همه محبوب‌تر هستند
همه دوست دارند بر اساس اطلاعات موثق بازاریابی کنند؛‌ اما فقط تعداد کمی از عهده این کار برمی‌آیند. دلیلش این است که تصمیم‌گیری بر پایه اطلاعات دشوار است و معمولا اطلاعات کافی و بدون سانسور و تعصب در دسترس نیست.

با این حال، بازاریابان از اهمیت اطلاعات و نقش آن در تولید ویدیوهای دیجیتال کاملا آگاهند.

مهم‌ترین دلیل آن‌ها برای کسب این آگاهی و تغییر روش، رقابت شدید است. حالا تعداد کسب‌وکارها و تبلیغ‌گرها از همیشه بیشتر است و به همین دلیل دسترسی به تعداد مشخصی از مخاطبان بسیار گران‌تر شده است. تنها راه شاخص شدن و کاهش هزینه‌ها، تولید ویدیوهای اطلاعات‌محور و بازاریابی با آن‌ها است.

مثلا بعضی تبلیغ‌کنندگان به اطلاعات جمعیت‌شناختی توجه می‌کنند و کمپین‌های تبلیغی خود را بر اساس آن طراحی و بهینه‌سازی می‌کنند. تولید ویدیوهای اختصاصی بر اساس گروه سنی، محل ست، مرحله عمر و غیره روش خوبی است.

آیا متوجه شده‌اید که بازدید از ویدیوهای‌تان در ثانیه دهم کاهش می‌یابد و در ثانیه سی‌ام خیلی کمتر می‌شود؟

شاید لازم نباشد که همه منابع خود را به تولید یک ویدیوی 5 دقیقه‌ای اختصاص دهید، بلکه به محتوایی نیاز دارید که کمتر از 30 ثانیه باشد یا به تدوین‌گری که چند ویدیوی 15 ثانیه‌ای از ویدیوی 5 دقیقه‌ای‌تان درآورد.
ویدیوهای اطلاعات‌محور بر پایه اطلاعاتی خاص و منسجم تهیه می‌شوند و این اطلاعات می‌توانند در تعیین جلوه‌‌های تصویری ویدیو، تبلیغات گنجانده‌شده در آن و نوع ارائه ویدیو به شما کمک کنند.

استفاده از تست‌های دوگزینه‌ای (AB Testing) برای تعیین محتوای ویدیو به‌خصوص ویدیوی تبلیغاتی اطلاعات بیشتری را در اختیارتان می‌گذارد و متوجه می‌شوید که مخاطب به کدام محتوا واکنش مثبت‌تری نشان می‌دهد.

مثلا، می‌توانید دو شروع متفاوت برای یک ویدیوی واحد (که یکی سوالی را مطرح می‌کند و دیگری آماری ارائه می‌دهد) را به نظرسنجی بگذارید و ببینید کدام واکنش بهتری از مخاطبان می‌گیرد. بعد از امتحان گزینه‌های مختلف، نظر دقیق‌تری برای تولید ویدیوهای آینده پیدا می‌کنید که مطابق با ترجیحات مخاطبان باشد.

در مجموع، کسب و تحلیل اطلاعات به شما کمک می‌کند تا تبلیغ‌های شخصی‌تر و جذاب‌تری تهیه کنید و در ویدیو مارکتینگ موفق‌تر شوید.

3. تولید ویدیو ساده‌تر شده است
تا همین چند سال پیش، تولید ویدیوهای دیجیتال به سرمایه‌گذاری کلانی نیاز داشت. باید یک دوربین عالی می‌خریدید و مبلغ زیادی را صرف خرید پرژکتور، نرم‌افزارهای گران ویرایش ویدیو و میکروفون‌های گران‌قیمت برای کاهش صداهای مزاحم می‌کردید.

در دو سال گذشته و با ظهور نرم‌افزارها و ابزار متنوع آنلاین که امکان تولید ویدیو را برای اکثر افراد فراهم کرده است، همه این روندها تغییر کرده است.

حتی پلتفرم‌های اجتماعی مثل اینستاگرام، تیک‌تاک و اسنپ‌چت با معرفی انواع ابزار تولید ویدیو، سرمایه‌گذاری کلانی روی تولید ویدیو کرده‌اند.

حالا ابزارهای مختلفی از جمله Canva در اختیار دارید که به شما امکان می‌دهد در کنار تولید محتوای خلاقانه، ویدیوهای باکیفیتی هم برای نیازهای بازاریابی‌ بسازید.

تولید سریع‌تر ویدیو مزایای مهمی برای تیم بازاریابی دارد:

بازاریابی سریع‌تر
هزینه‌های کمت
کیفیت مشابه یا برتر نسبت به ویدیوهای قبلی
استفاده آزادانه از ایده‌های خلاق
ارتقای تجربه تبلیغاتی شرکت
ویدیو مارکتینگ هیچ‌گاه تا این حد در دسترس همگان نبوده است و همین باعث شده که خیلی از شرکت‌های دنیا به نیروگاه‌های بازاریابی محتوا تبدیل شوند. انواع ابزار در دسترس برای تعریف داستان‌های دنباله‌دار، انجام کارهای خلاقانه، ویرایش‌های سنگین و ساخت ویدیو بر اساس قالب، باعث رشد چشمگیر تولید ویدیو شده است.

4. لایوها یا پخش‌های زنده دوباره محبوب شده‌اند
در سال 2019، تعداد بازدیدکنندگان ویدیوهای آنلاین به 2.6 میلیارد نفر رسید که در مقایسه با 700 میلیون نفر سال 2016، رشد چشمگیری داشت. حالا که تماشای ویدیوهای آنلاین با چنین سرعتی در حال رشد است، انواع خاصی از محتوا ازجمله ویدیوهای زنده (لایو) خیلی محبوب شده‌اند.

لایوها چیز جدیدی نیستند و مدت‌ها وجود داشته‌اند، اما تولید آن‌ها در دو سال اخیر بسیار افزایش یافته و برندها به روش‌های مختلفی از آن‌‌ها استفاده کرده‌اند. جالب این که فرمت این ویدیوها هم دگرگون شده است، شکل ویژه‌ای به خود گرفته است، در دسترس همه برندها است و مزایای زیادی به ارمغان آورده است.

یک مثال خوب، شرکت Adobe است که در یوتیوب کانالی به نام Adobe Creative Cloud دارد.

Adobe رهبر بازار در تولید نرم‌افزارهای خلاقانه است و یکی از اصلی‌ترین ترفندهای آن‌ها برای تسلط بر بازار، برگزاری رویدادهای لایو است. در این رویدادها، کارشناسانِ Adobe درباره یک موضوع خاص به بینندگان توضیح می‌دهند و آن‌ها را با خود همراه می‌کنند، روندهای جدید را به آن‌ها نشان می‌دهند یا چالش‌های خلاقی مطرح می‌کنند تا مخاطبان را درگیر کنند.

نتیجه این کار چه بوده است؟

کانال این نرم‌افزار در یوتیوب 765 هزار عضو علاقه‌مند دارد و تعداد بازدید از این کانال و تعداد اعضای آن هر ماه به‌طرز چشمگیری افزایش می‌یابد.

اکنون، برندهای بیشتری از پلتفرم‌های جدید و مناسب مثل استوری‌ها یا لایوهای اینستاگرام، توییتر و فیس‌بوک استفاده می‌کنند و از آن‌ها برای ارتباط بیشتر با مخاطبان و ارائه نسخه واقعی و بی‌سانسور برندشان بهره می‌برند.

5. ویدیوهای اختصاصی درصد مشارکت مخاطبان را به‌شدت افزایش داده‌ است
با این‌که ترفندهای قدیمی زیادی برای جلب توجه مخاطبان وجود دارد، استفاده از ویدیوهای اختصاصی بهترین ترفند است. یک ویدیوی اختصاصی ویدیویی است که برای یک مخاطب خاص شخصی‌سازی شده و به شکل منحصربه‌فردی او را جذب می‌کند.

یکی از راه‌‌های تولید ویدیوهای اختصاصی، شخصی‌سازی آن برای یک مخاطب خاص است. مثلا اگر می‌خواهید واکنش هوشمندانه‌ای به یک توییت خاص داشته باشید، می‌توانید آن را در قالب یک ویدیو بیان کنید.

در سال‌های اخیر شاهد ظهور پلتفرم‌هایی برای تولید ویدیوهای اختصاصی بوده‌ایم.

با استفاده از تکنولوژی ساخت ویدیوهای اختصاصی، می‌توانید هر ویدیو را برای دریافت‌کننده‌اش و بر اساس ویژگی‌های منحصربه‌فرد او مثل اسم، شرکتی که با آن کار می‌کند، عکس پروفایل یا عنوان شغلی‌اش شخصی‌سازی کنید.

بهترین قسمت این کار چیست؟

لازم نیست هر بار یک ویدیوی اختصاصی برای هر شخص تولید کنید، بلکه می‌توانید بارها و بارها از یک ویدیوی واحد استفاده کنید. این ویدیوها چارچوب‌های مشخصی دارند و با اضافه کردن ویژگی‌های هر فرد به آن‌ها، یک ویدیوی اختصاصی و شخصی برای او تولید می‌کنید.
مزایای تولید یک ویدیوی اختصاصی عبارتند از:

مشارکت بیشتر مخاطب
نرخ‌ بیشتر باز کردن ایمیل‌ها
روابط و تماس قوی‌تر
نرخ کلیک بیشتر
Vidyard پلتفرم فوق‌العاده‌ای برای تهیه ویدیوهای اختصاصی است.

از آنجاکه نرخ استفاده از ویدیوهای آنلاین افزایش چشمگیری داشته است، باید استراتژی‌‌ خود را برای بازاریابی ویدیویی بهینه کنید. از روندهای بالا استفاده کرده و تقویمی برای خود درست کنید. ویدیوهایی که قرار است تولید کنید و ابزار لازم برای تولید آن‌ها را مشخص کنید.

نکات مهم در ویدیو مارکتینگ
ویدیو مارکتینگ با موبایل بسیار مرسوم شده است و تولید ویدیو بر پایه اطلاعات درست منجر به بهینه‌سازی خلاقانه و دور از تعصب می‌شود.
ظهور ابزار کاربردی، تولید ویدیوها را به کاری آسان تبدیل کرده و باعث پیدایش انواع کارآفرینان ویاز شده است.
ویدیوهای زنده (لایوها) بسیار محبوب شده‌اند.
بازاریابی ویدیویی اختصاصی، کاربر را در مرکز توجه قرار می‌دهد و راه را برای گفتگوهای همدلانه و مشارکتی باز می‌کند.


منبع:

https://aigitali.com/top-video-marketing-trends/



1. ویدیوهای توضیح محصولات
این ویدیوها روش کار محصول‌ را نشان می‌دهند. مثلا می‌توانید یک نرم‌افزار را معرفی کرده و روش استفاده و نصب آن را به تماشاگر یاد بدهید یا یک محصول فیزیکی را برایشان تست کنید.

2. ویدیوهای برند
ویدیوهای برند معمولا به‌عنوان بخشی از یک کمپین تبلیغاتی بزرگتر ساخته می‌شوند و رویا، ماموریت والا یا محصولات و خدمات عالی شرکت را نشان می‌دهند. هدف از تولید ویدیوهای برند ایجاد آگاهی درباره شرکت و جذب مخاطبان هدف‌ است.

3. ویدیوهای رویدادها
آیا کسب‌وکارتان میزبان یک همایش، میزگرد، گلریزان یا رویداد دیگری است؟ یک فیلم جذاب تهیه کنید یا مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های جالبی از این رویداد منتشر کنید.

4. ویدیوهای مصاحبه با کارشناسان
مصاحبه با کارشناسان شرکت یا رهبران فکری صنعت‌تان، روشی عالی برای ایجاد اعتماد و اطمینان در مخاطبان هدف است. اینفلوئنسرها و افراد اثرگذار در صنعت‌تان را (با دیدگاه موافق یا مخالف خودتان) پیدا کنید و مقابل چشم مخاطبان با آن‌ها گفتگو کنید.

5. ویدیوهای آموزشی یا توضیح راهکارها
می‌توانید از ویدیوهای آموزشی برای یاد دادن چیزی جدید به مخاطبان استفاده کنید یا دانش اصولی برای درک بهتر کسب‌وکار یا راهکارهایتان را در اختیارشان قرار دهید. همچنین تیم فروش یا تیم خدمات هم می‌تواند هنگام تعامل با مشتریان از این ویدیوها استفاده کند.

6. ویدیوهای توضیحی
این نوع ویدیو به مخاطب کمک می‌کند که دلیل نیازش به محصول یا خدمت شما را بهتر درک کند. اغلب ویدیوهای توضیحی یک داستان تخیلی درباره خریدار محصولات شرکت تعریف می‌کنند که با مشکل بزرگی دست‌ به گریبان است و پس از خرید محصول شما یا پیروی از راهکار ارائه‌شده، بر مشکلش غلبه می‌کند.

7. ویدیوهای انیمیشنی
ویدیوهای انیمیشنی بهترین نوع ویدیو برای بیان مفاهیم پیچیده و دشوار هستند که برای درک‌شان به عناصر تصویری قوی نیاز داریم. همچنین در توضیح محصولات یا خدمت انتزاعی هم کاربرد دارند.

8. ویدیوهای موارد خاص و تقدیرهای مشتریان از شما
مشتریان احتمالی می‌خواهند مطمئن شوند که محصول شما مشکل خاص‌شان را حل می‌کند. یکی از بهترین راه‌های اثبات این موضوع، تولید ویدیو درباره مشتریان راضی و وفادار است. این افراد بهترین وکیل‌مدافعان شما هستند. آن‌ها را مقابل دوربین بیاورید تا درباره چالش‌های خود و نقش شرکت‌تان در حل آن‌ها صحبت کنند.

9. ویدیوهای زنده (لایو)
ویدیوهای زنده نمای خاص و پشت‌پرده شرکت را به مخاطبان نشان می‌دهد. همچنین باعث روابط طولانی‌تر و نرخ مشارکت بیشتر مخاطبان می‌شود. بازدیدکنندگان برای تماشای ویدیوهای زنده 8 برابر بیشتر از ویدیوهای معمولی وقت می‌گذارند. مصاحبه‌ها، سخنرانی‌‌ها و رویدادهای زنده بازدید‌کنندگان را تشویق می‌کند که سوال‌های خود را در کامنت‌ها بپرسند.

10. ویدیوهای 360 درجه و واقعیت مجازی
در ویدیوهای 360 درجه، تماشاگر می‌تواند تصویر را بچرخاند و محتوای ویدیو را از همه جهات ببیند، انگار خودش وسط آن موقعیت ایستاده است. ویدیوهای 360 باعث می‌شود تماشاگر، مکان یا رویدادی را مانند واقعیت تجربه کند؛ مثلا در قطب جنوب بچرخد یا ه سرچکشی را از نزدیک ببیند. ویدیوهای واقعیت مجازی به تماشاگران امکان می‌دهد که شخصا تجربه‌شان را هدایت و کنترل کنند. این ویدیوها معمولا در ابزارهایی مثل Oculus Rift یا Google Cardboard بازدید‌کننده دارند.

11. ویدیوهای واقعیت افزوده
در این نوع ویدیوها، یک لایه دیجیتال به چیزی که در دنیای واقعی شاهدش هستید، اضافه می‌شود. برای مثال، می‌توانید دوربین گوشی‌تان را به‌سمت اتاق نشیمن خود بگردانید و با استفاده از واقعیت افزوده مبلی که می‌خواهید بخرید را در اتاق نشیمن قرار دهید و تناسبش را بررسی کنید. اپلکیشن آیکیا به‌نام IKEA Place app مثال خوبی از این نوع ویدیوها است.

12. ویدیوهای مربوط به پیام‌های اختصاصی
تولید ویدیو ابزاری خلاقانه برای ادامه دادن یک گفتگو یا پاسخ دادن به شخصی از طریق ایمیل یا پیام است. با استفاده از ابزارهای HubSpot Video و Loom جلسه مهمی که دارید یا پیشنهادات اختصاصی که می‌خواهید به کسی بدهید را ضبط کنید. این ویدیوها شرایطی لذت‌بخش و منحصربه‌فرد برای مشتریان ایجاد می‌کنند و آن‌ها را به خرید از شما تشویق می‌کنند.


منبع:

https://aigitali.com/12-types-of-videos-for-video-marketing/




1. استفاده از ویدیو دیگر اختیاری نیست، اجباری است
اگر کسب‌وکارتان تاکنون از بازاریابی ویدیویی استفاده نمی‌کرده است، امسال باید از این گزینه استفاده کنید. محتوای متنی اصلا نمی‌تواند با قدرت ویدیو رقابت کند، به‌خصوص وقتی بحث فروش آنلاین محصولات و خدمات مطرح است.

در این دنیای دیوانه‌وار سیار، مردم بیش از هر زمان دیگری ویدیو تماشا می‌‌کنند. آن‌ها با گوشی‌های‌شان ویدیو می‌بینند، ویدیوها را به اشتراک می‌گذارند و مطالب بیشتری درباره برندها و محصولات و خدمات‌شان می‌آموزند. آمار شرکت تبلیغاتی ایمپکت‌بی‌ان‌دی نشان می‌دهد که:

70 درصد مصرف‌کنندگان، یک ویدیو از یک برند به اشتراک گذاشته‌اند.
52 درصد مصرف‌کنندگان ادعا می‌کنند که تماشای ویدیوهای مربوط به محصول اطمینان‌شان را افزایش می‌دهد و بر تصمیم خرید آنلاین‌شان اثر می‌گذارد.
72 درصد کسب‌وکارها باور دارند که محتوای ویدئویی نرخ تبدیل‌شان (تبدیل علاقمند به مشتری) را افزایش داده است.
بازاریابی ویدیویی بسیار جذاب است، به‌خصوص اگر زنده یا لایو باشد. ترکیب ویدیوهای لایو با بازاریابی اینفلوئنسری، روشی قدرتمند در دیجیتال مارکتینگ است. اگر نسل جدید اینفلوئنسرهای رسانه‌های اجتماعی یا افراد قدیمی‌تر مثل افراد معروف، ورزشکاران یا موسیقی‌دان‌ها با یک اینفلوئنسر لایو داشته باشند، مخاطبان زیادی به تماشای آن ویدیو ترغیب می‌شوند.

پلتفرم Twitch روزانه بیش از 15 میلیون کاربر فعال دارد و بیشتر آن‌ها گوش‌به‌زنگ هستند تا لایوهای اینفلوئنسرهای معروف را در این رسانه ببینند. مثلا نینجا که محبوب‌ترین اینفلوئنسر معرفی بازی‌های کامپیوتری است، اخیرا قراردادی انحصاری با شرکت میکسر (زیرمجموعه مایکروسافت) امضا کرده است تا ارزش و سود حاصل از ویدیوهای لایو در سال آینده را بررسی کند.

2. محتوای خوب همچنان مهم است (و حالا محل نشر محتوا از آن هم مهم‌تر است!)
در سال‌های اخیر بر تولید محتوای دقیق تاکید زیادی شده است و بازاریابی محتوا همچنان جزء مهمی از دیجیتال مارکتینگ است. کیفیت محتوا همیشه مهم است؛ اما شرکت‌های کنونی بیشتر بر محل نشر محتوا و هدف‌گیری مخاطب مناسب تاکید دارند. گوگل باعث درک عمیق‌تر و پیچیده‌تر از محتوای آنلاین شده است و بنابراین بازاریابان باید به‌دقت درباره بازار هدف‌شان فکر کنند و در 2020 برای گروه هدف‌شان محتوای تخصصی و ویژه تولید کنند.

بخش اعظم این موفقیت گوگل نتیجه به‌روز کردن ابزار bert (نرم‌افزار تحلیل زبان) در نوامبر 2019 است. این الگوریتم جدید به موتور جستجوی غول‌آسای گوگل کمک می‌کند که زبان معمول افراد در عبارات جستجو را بهتر بشناسد. نصیحت گوگل این است که به‌جای پیگیری روندهای جدید سئو، اطمینان حاصل کنید که سایت‌تان سریع است، لینک‌های مفید دارد و محتوای فاخری منتشر می‌کند.

خودتان را فریب ندهید: بازاریابی محتوای معمولی به هیچ جا نمی‌رسد. گوگل روزبه‌روز هوشمندتر می‌شود و محتوای عمیق، دقیق، به‌روز و سازگار با اهداف و نیازهای کاربران را در اولویت قرار می‌دهد. شرکت‌ها هنگام تولید محتوای جدید در 2020 باید این موضوع را مدنظر قرار دهند.

3. ایمیل‌ها اختصاصی‌تر می‌شود
ایمیل‌ها همچنان یکی از اصلی‌ترین کانال‌های برقراری ارتباط هستند و هنوز میلیاردها نفر برای اهداف شخصی، تجاری، صنعتی، قانونی، علمی و دانشگاهی‌ از آن‌ها استفاده می‌کنند. به‌ عبارت دیگر، ایمیل‌ها فعلا پابرجا هستند و بازاریابی ایمیلی همچنان مهم است.

با این وجود، بازاریابی ایمیلی متحول شده است و ارسال ایمیل‌‌های گروهی دیگر به‌اندازه گذشته موثر نیست. ترکیبی از خودکارسازی و شخصی‌سازی در بازاریابی ایمیلی اهمیت پیدا کرده است.

وقتی بتوانید بازاریابی ایمیلی خود را اختصاصی کنید؛ مثلا وقتی کاربر محصول خاصی را در اینترنت جستجو می‌کند، شما ایمیل مربوط به آن را برایش ارسال کنید و سپس قیمت ویژه یا نوع کاربری محصول را در ایمیلی اختصاصی اعلام کنید، بسیار موثر است. ایمیل اغلب بهترین راهکار برای تشویق مخاطب به اقدام و خرید است، به‌خصوص وقتی با تکنیک‌های بازاریابی مجدد همراه باشد.
بازاریابی ایمیلی یکی از هیجان‌انگیزترین روش‌های دیجیتال مارکتینگ در سال‌های اخیر است.

4. محتوای تعاملی رایج می‌شود
محتوای تعاملی هر چیزی است که مردم بتوانند روی آن کلیک کنند، swipe کنند (لینکش را بالا بکشند) و با آن تعامل آنلاین برقرار کنند. بر اساس آمار سایت Outgrow، حدود 93 درصد بازاریابان، محتوای تعاملی را در آموزش به خریدار موثر می‌دانند.

در سال 2020، شرکت‌‌های بیشتری از انواع محتوای تعاملی از جمله:

آزمون‌ها (کوئیزها) و نظرسنجی‌ها
تبلیغات واقعیت افزوده
ویدیوهای 360 درجه
استفاده خواهند کرد. این روش‌ها، تکنولوژی‌های مدرن بازاریابی ازجمله واقعیت افزوده و محتوای ویدیویی را ارتقا می‌دهند تا تجربه‌ای واقعی‌تر و جذاب‌تر برای مشتریان خلق کنند. امروزه، مصرف‌کنندگان از برندها انتظار دارند محتوایی خاطره‌انگیز و لذت‌بخش برایشان تولید کنند تا احساس صمیمت بیشتری با آن برند داشته باشند.

5. اینستاگرام محبوب جوانان می‌شود
با رشد سریع اینستاگرام، تعداد کاربران این رسانه از یک میلیارد نفر فراتر رفته است که موفقیت فوق‌العاده‌ای است. اینستاگرام از آن رسانه‌هایی است که رشد سریع و چشمگیری داشته و مهم‌‌تر این‌که اغلب کاربرانش جوانان، به‌خصوص جوانان زیر 30 سال هستند. فیس‌بوک بخش بزرگی از این گروه جمعیتی را از دست داده و به رسانه اجتماعی سالخوردگان معروف شده است.

یکی از مشکلات احتمالی که بازاریابان باید به آن توجه کنند این است که اینستاگرام اخیرا تصمیم گرفته گزینه لایک را از این رسانه حذف کند. بسیاری از اینفلوئنسرها اعتراض خود به این حرکت را اعلام کرده‌اند و به همین دلیل شرکت‌ها باید به عواقب این تصمیم توجه کنند. اگرچه شاید این تصمیم باعث بهبود کیفیت محتوا شود؛ اما شاید خیلی از کاربران از این پلتفرم خارج شوند و برای دیده شدن در رسانه دیگری تلاش کنند.

6. شاید فیس‌بوک از رده خارج شود
فیس‌بوک دیگر شاه رسانه‌های اجتماعی نیست. بر اساس آمار مجله فوربز، 41 درصد کاربران فیس‌بوک بالای 65 سال هستند. پس، واضح است که فیس‌بوک دارد مخاطبان جوان خود را از دست می‌دهد، زیرا جوانان تجربه‌های تصویری‌تر و تعاملی‌تر در اینستاگرام، اسنپ‌چت و تیک‌تاک را ترجیح می‌دهند.

پس از رسوایی فیس‌بوک به‌خاطر انتشار اطلاعات محرمانه کاربران در 20، این رسانه اعتبارش را تا حد زیادی از دست داد و افراد زیادی ناامیدی و انزجار خود را از اخبار جعلی و مزاحمت‌های سایبری در فیس‌بوک اعلام کردند. این رسانه که روزگاری شاه رسانه‌ها بود و قدرت مطلق داشت، کم‌کم محبوبیت خود را نزد جوانان از دست می‌دهد و شاید نسل جدید هرگز از آن استفاده نکنند.

بازاریابان دیجیتال باید بازار هدف خود در آینده را به‌دقت مشخص کنند، زیرا شاید فیس‌بوک برای بعضی گروه‌ها اصلا مناسب نباشد، به‌خصوص که دیگر محبوبیتی نزد کاربران جوان ندارد. فیس‌بوک هنوز عظیم و قدرتمند است و خیلی از مردم آمریکا هنوز از آن استفاده می‌کنند؛ اما بازاریابان باید هوشیارتر باشند، مخاطبان هدف خود را مشخص کنند و مطمئن شوند که این مخاطبان همچنان از فیس‌بوک استفاده می‌کنند. در غیر این‌صورت، با استفاده از یک رسانه اجتماعی اشتباه، بودجه بازاریابی‌ را هدر می‌دهید.

7. Chatbotها بر خدمات مشتریان مسلط می‌شوند
چت‌بات‌ها نوعی نرم‌افزار هوش مصنوعی هستند که مانند یک دربان مجازی عمل می‌کنند، با کاربران تعامل می‌‌کنند و آن‌ها را در رسیدن به اهداف‌شان یاری می‌دهند. چت‌بات‌ها تعاملی طبیعی با انسان‌ها دارند و به‌خصوص این تعامل را از طریق چت‌های مکتوب برقرار می‌کنند؛ اما امکان تعامل شفاهی هم دارند. وقتی سیستم هوش مصنوعی در طول زمان اطلاعات جدیدی جمع‌آوری کرده و بینش جدیدی پیدا می‌کند، شرکت مطالب بیشتری درباره مشتریان می‌آموزد و می‌تواند خدمات بهتری به آن‌ها ارائه دهد.

در سال‌های 20 و 2019، چت‌بات‌ها نقش مهمی در فیس‌بوک داشتند و ده‌ها هزار چت‌بات با وظایف مختلف در این پلتفرم وجود داشت. همه‌چیز از تهیه گزارش آب‌وهوا تا خودکارسازی فعالیت‌های پشتیبانی مشتریان را می‌توان به‌راحتی با نرم‌افزارهای پیچیده انجام داد. بات‌ها این امکان را برای کاربران فراهم می‌کنند تا تعامل اختصاصی و متمرکز با برندها داشته باشند و منابع محدود انسانی را کمتر مصرف کنند.

80 درصد کسب‌وکارها ادعا می‌کنند که می‌خواهند امسال از چت‌بات‌ها استفاده کنند. مزیت استفاده از چت‌بات‌ها:

خدمات 24 ساعته
پاسخ‌گویی فوری به سوال‌های مشتریان
بی‌نیازی به استراحت، رفتن به تعطیلات یا اضافه‌حقوق
دارند. تحقیق شرکت تیدیو در ژانویه 2020 نشان داد که 43 درصد مصرف‌کنندگان ترجیح می‌دهند برای ارتباط با برند، به چت‌بات آنلاین آن پیام بدهند تا اینکه به مرکز خدمات مشتریانش زنگ بزنند. بنابراین، از آنجاکه کسب‌وکارها و مشتریان به استفاده بیشتر از چت‌بات‌ها علاقه دارند، استفاده از آن‌‌ها یکی از ترندهای اصلی دیجیتال مارکتینگ در 2020 است.

8. بازاریابی در اپلیکیشن‌های پیام‌رسان اوج می‌گیرد
اپلیکیشن‌های اجتماعی پیام‌رسان فقط برای تماس با دوستان و خانواده مفید نیستند. در سال‌های اخیر، کسب‌وکارهای همه صنایع علاقه زیادی به اَپ‌هایی مثل فیس‌بوک‌مسنجر و واتس‌اَپ پیدا کرده‌اند که اصلا تعجبی ندارد؛ زیرا این رسانه‌ها فرصت‌های فوق‌العاده‌ای در اختیارتان قرار می‌دهند:
3 میلیارد کاربر ماهانه در فیس‌بوک‌مسنجر فعال هستند و هر ماه بیش از 10 میلیارد پیام برای هم ارسال می‌کنند.
واتس‌اَپ 1.6 میلیارد کاربر فعال دارد که هر روز 55 میلیارد پیام برای هم ارسال می‌کنند.
با این‌که کانال‌های سنتی مثل ایمیل و رسانه‌های اجتماعی هنوز فاصله زیادی تا انقراض دارند؛ اما مردم در اَپ‌های پیام‌رسان فوری فعال‌تر هستند. در 5 تا 7 سال آینده، بازاریابی در شبکه‌های پیام‌رسان به اولین کانال بازاریابی در سراسر دنیا تبدیل می‌شود. بنابراین، برندها باید برای ارتباط با مشتریان از این پلتفرم‌ها استفاده کنند. بازاریابی از طریق فیس‌بوک‌مسنجر 8 تا 10 برابر جذاب‌تر از گذاشتن پست‌های معمولی در فیس‌بوک است.

اَپ‌های پیام‌رسان به شرکت‌ها امکان می‌دهد که با ارسال پیام‌های کوتاه و اختصاصی به گروه عظیمی از مخاطبان دسترسی پیدا کنند. اگر وب‌سایت شرکت فروشنده گزینه چت زنده داشته باشد، احتمالا 63 درصد مصرف‌کنندگان آنلاین دوباره به این وب‌سایت سر می‌زنند. پس شرکت‌ها باید این کانال ارتباطی را جدی بگیرند.

در سال‌های آینده، بیشتر شاهد بازاریابی در اَپ‌های پیام‌رسان خواهید بود و اغلب شرکت‌ها برای جذب کاربران از ویدیوها و محتوای تعاملی استفاده می‌کنند.

9. بازاریابی چندکاناله بسیار مهم می‌شود
بازاریابی چندکاناله به‌معنی بازاریابی کردن در چند پلتفرم از جمله ایمیل، اَپ‌ها، رسانه‌های اجتماعی و وب‌سایت است. کسب‌وکارها با پیروی از این رویکرد می‌توانند نقاط تماس دیجیتال بیشتری با مشتریان داشته باشند و تجربه بهتری برای کاربران رقم بزنند.

با انتشار پیام‌های ثابت و یکسان از برندتان در همه کانال‌ها، نتیجه بهتری می‌گیرید. شرکت ClickZ گزارش داده است که بازاریابی چندکاناله سه برابر بیشتر از بازاریابی تک‌کاناله باعث جذب مخاطبان می‌شود. وقتی برای بازاریابی از چند کانال استفاده کنید، درصد حفظ مشتریان، میانگین سود حاصل از سفارش‌ها و تکرار خرید به‌شدت افزایش می‌یابد.

با پیشرفت تکنولوژی هوش مصنوعی، شرکت‌ها می‌توانند درک بهتری از رفتار مشتریان پیدا کنند و اختصاصی‌ترین خدمات را به آن‌ها ارائه دهند. تمرکز بر بازاریابی چندکاناله تجربه مشتریان را بهبود می‌بخشد و باعث می‌شود باز هم سراغ شما بیایند.

10. تعامل صوتی و شفاهی همچنان رشد می‌کند
به لطف Siri، گوگل، الکسا و سایر ابزارهای هوشمند، تعامل شفاهی رشد چشمگیری داشته است. رشد این ابزار نشان می‌دهد که مردم حرف زدن را دوست دارند و آن را به هر نوع تعامل دیگری ترجیح می‌دهند. حالا ماشین‌ها با روش مطلوب مردم برای جستجو، خرید و کشف چیزهای تازه آشنا شده‌اند.

اما استفاده از این ابزار چالش‌های مختلفی هم دارد. تایپ یک جمله با جستجوی صوتی آن کاملا فرق دارد و در هر روش نتایج متفاوتی را می‌بینید. وقتی کسی مطلب موردنظرش را در موتور جستجو تایپ می‌کند، یک صفحه کامل از نتایج را می‌بیند؛ اما وقتی به‌صورت شفاهی چیزی را جستجو کنیم، موتور جستجو در بهترین حالت چند گزینه محدود به کاربر ارائه می‌دهد و شاید فقط یک نتیجه را برای کاربر نمایش ‌دهد.

هنگام تعیین استراتژی جستجوی صوتی فقط نباید به ارائه نتایج مرتبط اکتفا کنیم، بلکه باید تجربه‌ای منحصربه‌فرد و بهینه برای مشتری ایجاد کنیم که موجب برقراری ارتباط و وفاداری او به برند شود.

بازاریابانی که هدف‌شان جذب علاقمندان به جستجوی صوتی است، باید حرف‌شان را به زبان محاوره بنویسند و از کلیدواژگان مرسوم در صحبت روزانه استفاده کنند؛ نه از کلمات نوشتاری. با این روش به جایگاه مطلوب پوزیشن زیرو» (اولین نتیجه در جستجوی گوگل) یا به اسنیپت‌های برتر گوگل می‌رسید.

یا سازگار ‌شوید یا عقب می‌مانید
همان‌طور که متوجه شدید، دنیای دیجیتال مارکتینگ به‌سرعت در حال پیشرفت است. تکنولوژی هوش مصنوعی، ویدیو، جستجوی صوتی و محتوای تعاملی از محبوب‌ترین روندهای بازاریابی در 2020 هستند. کسب‌وکارها دیگر فرصتی برای تعلل ندارند، زیرا جمعیت جوان و مصرف‌کنندگان علاقه‌مند به تکنولوژی دوست دارند که برندها با روش‌های جدید و هیجان‌‌انگیز با آن‌ها ارتباط برقرار کنند و مسیر خریدشان را ساده‌تر و لذت‌بخش‌تر کنند.

شما کدام یک از این روندها در کسب و کار خود به کار بسته اید؟ لطفا تجربیات خود را با ما به اشتراک بگذارید

روش‌های جدید کسب درآمد از وردپرس (تومان و دلاری)


مزایای کسب درآمد اینترنتی از وردپرس

طبق برنامه در اولین گام به مزایایی می‌پردازیم که کسب درآمد اینترنتی از وردپرس به همراه دارد. تعداد این مزایا بسیار زیاد است ولی در این دوره به مهم‌ترین مزایای کسب درآمد اینترنتی از وردپرس اشاره خواهد شد.


1. وردپرس سرمایه اولیه چندانی نیاز ندارد

نخستین مزیتی که می‌توانیم برای کسب درآمد اینترنتی از وردپرس عنوان کنیم این است که سرمایه چندان زیادی احتیاج ندارد. تنها کاری که باید بکنیم این است که باید یک هاست و دامنه خریداری کنیم و سایت خود را با استفاده از وردپرس راه‌اندازی کنیم و یا به صورت فریلنسری یا کارمندی مشغول فعالیت شوید. وقتی سایت با وردپرس راه اندازی شد، اگر قصد داریم یک سایت فروشگاهی راه اندازی کنیم می‌توانیم این کار را به کمک فروشگاه‌ساز ووکامرس انجام دهیم.


جالب است که تمامی این کارها به سرمایه چندانی احتیاج ندارد و خیلی راحت و بدون دردسر می‌توانیم کسب درآمد اینترنتی از وردپرس را آغاز کنیم. این در حالی است که اگر بخواهیم یک کسب‌و‌کار حضوری راه اندازی کنیم لازم است که در همان آغاز کار یک مغازه اجاره کنید و محصولات زیادی را بخرید و در مغازه خودتان قرار دهید و همین کار به میزان زیادی درآمد احتیاج دارد.


در کسب‌ درآمد اینترنتی از طریق وردپرس نیاز نیست از همان آغاز کار، محصولات را در انبار بگذارید بلکه پس از آن‌که مشتری خرید کرد، باید آن محصول را ازطریق تأمین‌کننده‌ها تهیه و برای او ارسال کنید. تنها کاری که باید بکنید این است که باید قیمت‌ها را همیشه به‌روزرسانی کنید تا به مشکل برنخورید.


2. با وردپرس خودتان آقای خودتان هستید

یکی دیگر از مزایای کسب درآمد از طریق وردپرس این است که خودتان آقای خودتان می‌شوید و استقلال شغلی پیدا می‌کنید. استقلال شغلی و داشتن یک شغل مستقل و درآمدزا یکی از بهترین آرزوهای بسیاری از افراد جامعه است.


البته ابتدا می‌توانید درآمدزایی از طریق وردپرس را به‌عنوان شغل دوم انتخاب کنید ولی وقتی درآمدتان از وردپرس به اندازه درآمدی شد که از شغل اول خود دارید زمان آن می‌شود که شغل اول را رها کنید و تمرکز خود را روی کسب درآمد آنلاین بگذارید.


اگر بخواهید همیشه کارمند بمانید، ممکن است درآمدتان همیشه ثابت باشد، ولی با وردپرس و راه اندازی کسب‌و‌کار اینترنتی (اگر به سایت خود برسید و برای آن وقت بگذارید) بدون شک به درآمدی شگفت انگیز و نامحدود می‌رسید.


3. توسعه بازار با وردپرس دشوار نیست

اگر یک کسب‌و‌کار حضوری داشته باشید و بخواهید آن را رشد و توسعه دهید، باید انبار خودتان را بزرگ‌‎تر کنید و فروشگاه بزرگ‌‎تری اجاره کنید تا بتوانید محصولات جدید را در آن بچینید و در معرض دید مشتری قرار دهید. مدتی طول می‌کشد تا مشتریان از توسعه بازار شما اطلاع پیدا کنند و برای خرید محصولات جدید به شما مراجعه کنند.


حال فرض کنید که یک کسب‌و‌کار اینترنتی بر پایه وردپرس دارد. کسب‌و‌کار اینترنتی شما از یک وب‌سایت فروشگاهی و چند حساب در شبکه‌های اجتماعی مختلف تشکیل شده است. اگر بخواهید این کسب‌و‌کار را رشد و توسعه دهید، کافی است یک دسته جدید برای محصولات جدید در سایت ایجاد کنید و محصولات خود را در آن بگذارید.


پس از آن‌که دسته جدید ایجاد شد، می‌توانید از طریق ایمیل و پیامک این اتفاق را به اطلاع مشتریان همیشگی و وفادار خودتان برسانید. همچنین لازم نیست که حتماً آن محصولات را تأمین کنید و سپس به فروش برسانید. کافی است دسته جدید را ایجاد کنید و در صورتی که یک مشتری از شما خرید کرد، آن محصول را از طریق تأمین کنندگان برای او تأمین کنید. درنهایت می‌توان دریافت که توسعه کسب‌و‌کار اینترنتی با وردپرس خیلی ساده‌تر از کسب‌و‌کار حضوری است.


4. دسترسی به کسب‌و‌کار اینترنتی با وردپرس برای مشتریان خیلی آسان است

یکی دیگر از مزایایی که می‌توان برای کسب درآمد از وردپرس نام برد این است که اگر شما کسب‌و‌کار اینترنتی راه اندازی کنید، برای تولید محتوای ارزشمند زحمت بکشید، برای سئوی سایت خود زمان بگذارید و در نهایت سایت خودتان را در کلمات کلیدی تخصصی بالا بیاورید، شک نکنید که دسترسی به کسب‌و‌کار اینترنتی شما برای مشتریان شما خیلی آسان می‌شود و به همین خاطر است که کارآفرینان اینقدر روی راه اندازی بیزنس آنلاین تأکید و تأیید دارند.


حال اگر شما یک کسب‌و‌کار حضوری داشته باشید، حتی اگر خیلی معروف شوید ممکن است مشتریان شما فقط از یک منطقه خاص باشند. ممکن است اینقدر از آن‌ها دور باشید که حتی با وجود اینکه از خوبی محصولات و خدمات شما خبر و اطلاع دارند ولی باز هم ترجیح می‌دهند که از فروشگاه دیگری که در نزدیکی آن‌ها قرار دارد خرید کنند و این عیبی است که کسب‌و‌کار حضوری دارد.


5. با وردپرس به ابزار خاص و پیشرفته‌ای نیاز ندارید

همان‌طور که پیش از این هم بیان کردیم، کسب‌و‌کار وردپرسی نیاز به وسایل خاص و پیشرفته‌ای ندارد. کافی است که یک لپ‌تاپ و یک گوشی هوشمند داشته باشیم تا بتوانیم کسب‌و‌کار اینترنتی خودمان را راه اندازی کنیم. پیش از این هم گفته شد که در اوایل کار نیازی به انبار و فضای ذخیره‌سازی نیست؛ چون خریدها محدود است و می‌توانید کالاها را از تأمین‌کننده بگیرید و به‌دست مشتری برسانید.


این در حالی است که راه اندازی یک کسب‌و‌کار حضوری در همان ابتدا به کلی وسایل، تجهیزات و فضای مناسب برای نگه‌داری از این وسایل دارد. هزینه راه اندازی یک کسب‌و‌کار حضوری به‌شدت سرسام‌آور است و به همین دلیل است که راه اندازی کسب و کارهای حضوری با محدودیت‌های زیادی رو‌به‌رو شده است. کارآفرینان و صاحبان کسب‌و‌کار دیگر تمایلی به پرداخت این هزنیه‌ها ندارند و ترجیح بخش کوچکی از پولی که قرار است برای مغازه بدهند را خرج تولید محتوا، سئو و گرافیک سایت خودشان بکنند.


6. بازاریابی آسان و البته فوق‌العاده کارآمد

عصر کنونی عصر دیجیتال نام دارد و در نتیجه همه چیز باید به سمت دیجیتالی شدن پیش برود. یکی از چیزهایی که دارد دیجیتالی می‌شود، کسب و کارها است. وقتی کسب و کارها دیجیتالی می‌شود، دیگر بازاریابی سنتی هم جواب نمی‌دهد و باید از دیجیتال مارکتینگ یا بازاریابی دیجیتال استفاده کرد.


در دیجیتال مارکتینگ دیگر لازم نیست که در شهر راه بیفتیم و تراکت و اعلامیه پخش کنیم و سپس به مغازه‌های مختلف سر بزنیم و محصولات خودمان را به آن‌ها پیشنهاد دهیم. کاری که ما باید انجام دهیم این است که روی تولید محتوا و سئوی سایت خودمان کار کنیم تا گوگل ما را بپسندد و در سیستم رتبه‌‎بندی خودش ما را بالا بیاورد.


همچنین می‌توانیم در شبکه‌های احتماعی مختلف هم فعالیت و نظر مخاطبان را به خودمان جلب کنیم. خلاصه که در بازاریابی دیجیتال به‌جای اینکه ما به سمت مشتری برویم، مشتری با پای خودش به سمت ما می‌آید و از ما خرید می‌کند و اگر از ما رضایت داشته باشد، قطعاً به یک مشتری وفادار برای ما تبدیل می‌شود.


7. وردپرس محدودیت زمانی ندارد

یکی از مزایای مهم کسب درآمد از طریق وردپرس این است که هیچ وابستگی و محدودیت زمانی خاصی ندارد. به‌عنوان مثال یک مشتری در ساعت سه بامداد ناگهان یادش می‌افتد که نیاز به یک ابزار خاص دارد. خیلی سریع گوشی را برمی‌دارد، در گوگل نام آن ابزار خاص را وارد می‌کند و گوگل به پاس تلاش شما برای تولید محتوا و سئو، ابتدا سایت شما را به او پیشنهاد می‌دهد.


او وارد سایت شما می‌شود و محصول را خیلی سریع خریداری می‌کند. شما هم خرید او را می‌بینید و فردا در اسرع وقت محصول را از طریق پست برای او ارسال می‌کنید. این فرایند عالی هیچ محدودیت زمانی خاصی ندارد و حتی زمانی‌که در خواب ناز هستید، می‌توانید پول دربیاورید.


حالا کسب‌و‌کار حضوری را در نظر بگیرید. مشتری باید فقط وقت‌هایی سراغ شما بیاید که مغازه شما باز باشد. روزهای تعطیل و جمعه‌ها هم که احتمالاً مغازه بسته است و امکان کسب درآمد وجود ندارد. بنابراین خیلی راحت می‌توان درک کرد که کسب‌و‌کار اینترنتی در هر حالت از کسب‌و‌کار حضوری بهتر است.


تا به اینجای کار سعی کردیم مزایای کسب درآمد اینترنتی با وردپرس را توضیح دهیم. اکنون تصمیم داریم که چند شغل پردرآمد اینترنتی را معرفی کنیم که با استفاده از آن‌ها می‌توانیم مبالغ مالی قابل توجهی را به سمت خودمان جلب و جذب کنیم.


چند آمار شگفت انگیز از سیستم مدیریت محتوای وردپرس

وردپرس ایجاد رقابت می‌کند، زیرا 43 درصد از وبسایت‌ها بر پایه آن ایجاد شده‌اند و در بین سیستم‌های ساخت فروشگاه اینترنتی نیز 30 درصد از سایت‌ها را به خود اختصاص داده است. پس می‌توان گفت کسب درآمد از وردپرس گزینه مطلوب و قابل قبولی‌ست.




علاوه بر این، ایران چهارمین کشوری است که سفت و سخت طرفدار وردپرس می‌باشد.




تقریبا 30 میلیون وبسایت با وردپرس و بیش از 4 میلیون فروشگاه آنلاین با ووکامرس ساخته شده‌اند. چه تعداد از وبسایت‌ها به نظر شما با سیستم‌های اختصاصی ساخته می‌شوند؟

چنانچه برای اولین بار است که با وردپرس آشنا می‌شوید، نیاز به هیچ اطلاعات برنامه نویسی ندارید. زیرا سطوح آن کاملا بصری است و می‌توانید امکانات مورد نیاز را به کمک افزونه‌ها به آن اضافه کنید و برای هر بخش مدیریت قوی داسته باشید.

نیازی به رویکرد خاص برای کسب درآمد اینترنتی از وردپرس نیست. در هر زمینه‌ای که بخواهید، می‌توانید امکان کسب درآمد به کمک وردپرس را فراهم کنید.

راه‌های کسب درآمد از وردپرس با درآمد فوق‌العاده

این شغل دارای حقوق ثابتی نمی باشد. هر چقدر فعالیت و خدمات بیشتر باشد و هر چقدر حرفه ای و خلاقانه کار کنید، مشتریان بیشتری خواهید داشت و در نتیجه حقوق و درآمد ماهانه شما افزایش پیدا می کند. در حالت عالی و معمولی بالاتر هم اشاره کردم که اگر این شغل را به خوبی اجرا کنید حداقل 3 میلیون تا 50 میلیون می توانید درآمد ماهانه داشته باشید.


متوسط میزان درآمد، طراحی سایت با وردپرس و طراحی قالب وردپرس در وب‌سایت‌های تم فارست و سایر وب سایت‌های خارجی، سالیانه بین 50.000 الی 60.000 دلار می‌باشد و این مقدار می‌تواند بسته به تلاش، حرفه‌ای بودن و فعالیت شما کمتر یا بیش‌تر باشد؛ به گونه‌ای که درآمد بسیاری از برنامه‌نویسان حرفه‌ای در آمریکا 100.000 دلار تخمین زده می‌شود.


فراموش نکنید که سرمایه‌گذاری بر روی دانش خودتان، بهترین و مطمئن‌ترین روش پولدارشدن است و برای رسیدن به موفقیت، راهی یک شبه و بدون تلاش وجود ندارد.


خدمات برنامه نویسی

خدمات وردپرس

طراحی محصول‌های وردپرسی

آموزش وردپرس

راه اندازی سایت برای خودمان

جلسات دوره آموزش کسب درآمد با وردپرس

معرفی شغل هایی که می توان با وردپرس در ایران داشت

معرفی کسب‌و‌کارهایی که می توان با وردپرس در ایران راه اندازی کرد

معرفی برخی کسب‌و‌کارهای وردپرسی موفق در ایران

تفاوت شغل و کسب‌و‌کار در چیست؟

نگاهی به بازارهای جهانی وردپرس

معرفی کسب‌و‌کارهای وردپرسی که درآمد دلاری دارند

معرفی برخی درآمدهای شرکت های موفق وردپرسی در جهان

معرفی ابزارهایی که میتوانید اطلاعات شما و در ادامه درآمد شما را افزایش دهد

آموزش نحوه‌ی ساخت کسب‌و‌کار در منزل با کمک وردپرس

آموزش نحوه‌ی تبدیل سایت عادی به یک ماشین درآمدزایی خودکار

آموزش نحوه‌ی درآمدزایی از طریق پروژه بدون نیاز به کسب‌و‌کار

آموزش نحوه‌ی افزایش مبلغ قرارداد پروژه ها با افزایش خدمات

معرفی ۵ دسته اصلی و ۱۵ راه برای کسب درآمد از وردپرس

بیان مسیر درآمدزایی در ابتدای کار و پس از چند سال فعالیت

آموزش نحوه راه اندازی کسب و کار و تیم سازی حرفه ای

معرفی ابزارهایی که در راه اندازی هر کسب و کار شما را کمک میکند

استراتژی راه اندازی کسب و کار شخصی بدون فشار مالی

تهدیدهای راه اندازی کسب و کار و راه های غلبه بر آن

قیمت سرمایه گذاری: 49 هزار تومان

ثبت نام دوره کسب درآمد از وردپرس

اول روش‌های کسب درآمد از یاد بگیر، بعد ببین به کدوم یکی بیشتر علاقه داری و سپس اینقدر تمرکز کن تا پول از زمین و آسمون برات بباره

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آموزش اسکیت ساخت انواع کباب پزهای تابشی اتوماتیک شیدپخت جواب سوالات کارگزاری آگاه bestechthaar دوربین های دیجیتال تشریفات مجالس و کترینگ ژینوس salambaby فانوس رایانه گل پونه کهربا فان